یک جرعه عشق
مدیر انجمن: Moh3n II
Re: یک جرعه عشق
ز چشمت چشم آن دارم که از چشمم نیانذازی
به چشمانت که چشمانم به چشمان تو مینازد
به چشمانت که چشمانم به چشمان تو مینازد
نه تو حرف می زنی نه من
اما یکدیگر را می فهمیم
از چشمایمان
" فهمیدن با زبان
ارزانی حیوانات..."
اما یکدیگر را می فهمیم
از چشمایمان
" فهمیدن با زبان
ارزانی حیوانات..."
Re: یک جرعه عشق
زیباترین ترانه را سرودم برای تو، برای تو که همه ی وجود من شدی.
صدایم را از فرسنگهای دور برایت هدیه می فرستم تا بشنوی آوای عشق را.
تو ترانه ی زیبای من هستی. عزیزم این آوای عشق من است که قدم زنان از کنار
شالیزارهای شمال نوید عشق و احساسم را به سوی تو می فرستم.
نمی دانم با چه نامی صدایت کنم که زیباترین نام شایسته وصف زیبایی تو باشد.
ای زیباترین حس قلبم، بهترین صحنه افکارم وجود تو در کنار من است.
تو به قلب کاغذی درون سینه ام جان دادی. زیباترین لحظه عشق با تو بودن است.
زندگی من از این بودن توست.
مهربانم می خواهم با تو معنا بگیرم، معنی از با هم بودن را.معنی از وجود قلب
مهربانت.
بدان در پناه عشق تو، باغ دلم با تو به گلستان تبدیل می شود.
ای سردار رویایی سرزمین قلب من،تا ابد دوستت دارم.
بهانه ام تویی
زیباترین لحظه ام تویی
واژه های ترانه ام تویی
صدایم را از فرسنگهای دور برایت هدیه می فرستم تا بشنوی آوای عشق را.
تو ترانه ی زیبای من هستی. عزیزم این آوای عشق من است که قدم زنان از کنار
شالیزارهای شمال نوید عشق و احساسم را به سوی تو می فرستم.
نمی دانم با چه نامی صدایت کنم که زیباترین نام شایسته وصف زیبایی تو باشد.
ای زیباترین حس قلبم، بهترین صحنه افکارم وجود تو در کنار من است.
تو به قلب کاغذی درون سینه ام جان دادی. زیباترین لحظه عشق با تو بودن است.
زندگی من از این بودن توست.
مهربانم می خواهم با تو معنا بگیرم، معنی از با هم بودن را.معنی از وجود قلب
مهربانت.
بدان در پناه عشق تو، باغ دلم با تو به گلستان تبدیل می شود.
ای سردار رویایی سرزمین قلب من،تا ابد دوستت دارم.
بهانه ام تویی
زیباترین لحظه ام تویی
واژه های ترانه ام تویی
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
Re: یک جرعه عشق
گفت : مي خوام برات يه يادگاري بنويسم .
گفتم:کجا؟
گفت : رو قلبت .
گفتم مگه مي توني ؟
گفت : آره سخت نيست ، آسونه.
گفتم باشه .بنويس تا هميشه يادگاري بمونه.
يه خنجر برداشت . گفتم اين چيه ؟
گفت : سيسسسسس. ساکت شدم .
گفتم : بنويس ديگه چرامعطلي .
خنجرو برداشت و با تيزي خنجر رو قلبم نوشت . دوست دارم.
اون رفته ، خيلي وقته ، کجا ؟ نمي دونم . اما هنوز زخم خنجرش يادگاري رو قلبم مونده. .
دوست دارم
گفتم:کجا؟
گفت : رو قلبت .
گفتم مگه مي توني ؟
گفت : آره سخت نيست ، آسونه.
گفتم باشه .بنويس تا هميشه يادگاري بمونه.
يه خنجر برداشت . گفتم اين چيه ؟
گفت : سيسسسسس. ساکت شدم .
گفتم : بنويس ديگه چرامعطلي .
خنجرو برداشت و با تيزي خنجر رو قلبم نوشت . دوست دارم.
اون رفته ، خيلي وقته ، کجا ؟ نمي دونم . اما هنوز زخم خنجرش يادگاري رو قلبم مونده. .
دوست دارم
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: یک جرعه عشق
عزیزم لحظه حس کردن خنده های تو را دوست دارم. لحظه حس کردن آغوش پرمهرت را
دوست دارم. تو درخشان ترین ستاره آسمان منی. من بی تو سرابم تو دریای محبتی و
من
سیراب عشق تو.
تو تنها نفسم هستی توی شبهای بی ستاره، عمر منی همنفسم. من می خواهم با تو
یکی شوم
با تو به اوج احساس برسم به اوج بودن، نفس کشیدن.
عزیزم من با تو تنها نیستم، یاد تو بهترین حس وجودی من است. تو تنها کسی هستی
که من
معنی عشق را در وجود مهربانت احساس کردم.
ای بهترینم، تو خورشیدی هستی که هر روز با روشنایی زیبایی تو، تاریکی آسمان
قلبم را به
روشنایی طلوعی صبح زیبا تبدیل کردی.
عزیزم بدان دوریت برایم مثل دریا و یادت مثل ساحل است.
من بی قرار توام و تو آمدی و تنها قرار زندگی من شدی.
بر کرانه ی آبی آسمان عشق نوشتم:
دوستت دارم.
م.ص
دوست دارم. تو درخشان ترین ستاره آسمان منی. من بی تو سرابم تو دریای محبتی و
من
سیراب عشق تو.
تو تنها نفسم هستی توی شبهای بی ستاره، عمر منی همنفسم. من می خواهم با تو
یکی شوم
با تو به اوج احساس برسم به اوج بودن، نفس کشیدن.
عزیزم من با تو تنها نیستم، یاد تو بهترین حس وجودی من است. تو تنها کسی هستی
که من
معنی عشق را در وجود مهربانت احساس کردم.
ای بهترینم، تو خورشیدی هستی که هر روز با روشنایی زیبایی تو، تاریکی آسمان
قلبم را به
روشنایی طلوعی صبح زیبا تبدیل کردی.
عزیزم بدان دوریت برایم مثل دریا و یادت مثل ساحل است.
من بی قرار توام و تو آمدی و تنها قرار زندگی من شدی.
بر کرانه ی آبی آسمان عشق نوشتم:
دوستت دارم.
م.ص
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
Re: یک جرعه عشق
با تو
زندگی را با تو می خواهم
خنده های دلنشین را
بر لبان گرم تو من دوست میدارم
زندگی را با تو می خواهم
جز تو هرگز با کسی از عشق از امید از فردا نخواهم گفت
زندگی بی تو سراسر اندوه است
زندگی را با تو می خواهم
با تو می خندم
با تو میگریم
بی تو میمیرم
با تو بوده ام
همیشه در همه جا
با تو نفس کشیدام
و با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنان که جسم را از روح
و زمین را از آسمان
و درخت را از آفتاب
تو دلیل حیات من بوده و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی.
زندگی را با تو می خواهم
خنده های دلنشین را
بر لبان گرم تو من دوست میدارم
زندگی را با تو می خواهم
جز تو هرگز با کسی از عشق از امید از فردا نخواهم گفت
زندگی بی تو سراسر اندوه است
زندگی را با تو می خواهم
با تو می خندم
با تو میگریم
بی تو میمیرم
با تو بوده ام
همیشه در همه جا
با تو نفس کشیدام
و با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنان که جسم را از روح
و زمین را از آسمان
و درخت را از آفتاب
تو دلیل حیات من بوده و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی.
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: یک جرعه عشق
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که
وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا
بود و غیر از خدا هیچکس نبود. این
قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا
هیچ کس نیست.
استادى از شاگردانش
پرسيد: چرا ما وقتى عصبانى هستيم
داد ميزنيم؟ چرا مردم هنگامى که
خشمگين هستند صدايشان را بلند
ميکنند و سر هم داد ميکشند؟
شاگردان فکرى
کردند و يکى از آنها گفت: چون در
آن لحظه، آرامش و خونسرديمان را از
دست ميدهيم.
استاد پرسيد:
اينکه آرامشمان را از دست ميدهيم
درست است امّا چرا با وجودى که طرف
مقابل کنارمان قرار دارد داد
ميزنيم؟ آيا نميتوان با صداى
ملايم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که
خشمگين هستيم داد ميزنيم؟
شاگردان هر کدام
جوابهايى دادند امّا پاسخهاى
هيچکدام استاد را راضى
نکرد.
سرانجام استاد چنين توضيح داد:
هنگامى که دو نفر از دست يکديگر
عصبانى هستند، قلبهايشان از
يکديگر فاصله ميگيرد. آنها
براى اين که فاصله را جبران کنند
مجبورند که داد بزنند. هر چه ميزان
عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين
فاصله بيشتر است و آنها بايد
صدايشان را
بلندتر کنند.
سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو
نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى
ميافتد؟ آنها سر هم داد
نميزنند بلکه خيلى به آرامى با
هم صحبت ميکنند. چرا؟ چون
قلبهايشان خيلى به هم نزديک است.
فاصله قلبهاشان بسيار کم است .
استاد ادامه داد: هنگامى که
عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه
اتفاقى ميافتد؟ آنها حتى حرف
معمولى هم با هم نميزنند و فقط در
گوش هم نجوا ميکنند و عشقشان باز
هم به يکديگر بيشتر ميشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم
بينياز ميشوند و فقط به يکديگر
نگاه ميکنند. اين هنگامى
است که ديگر هيچ فاصلهاى بين
قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا
بود و غیر از خدا هیچکس نبود. این
قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا
هیچ کس نیست.
استادى از شاگردانش
پرسيد: چرا ما وقتى عصبانى هستيم
داد ميزنيم؟ چرا مردم هنگامى که
خشمگين هستند صدايشان را بلند
ميکنند و سر هم داد ميکشند؟
شاگردان فکرى
کردند و يکى از آنها گفت: چون در
آن لحظه، آرامش و خونسرديمان را از
دست ميدهيم.
استاد پرسيد:
اينکه آرامشمان را از دست ميدهيم
درست است امّا چرا با وجودى که طرف
مقابل کنارمان قرار دارد داد
ميزنيم؟ آيا نميتوان با صداى
ملايم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که
خشمگين هستيم داد ميزنيم؟
شاگردان هر کدام
جوابهايى دادند امّا پاسخهاى
هيچکدام استاد را راضى
نکرد.
سرانجام استاد چنين توضيح داد:
هنگامى که دو نفر از دست يکديگر
عصبانى هستند، قلبهايشان از
يکديگر فاصله ميگيرد. آنها
براى اين که فاصله را جبران کنند
مجبورند که داد بزنند. هر چه ميزان
عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين
فاصله بيشتر است و آنها بايد
صدايشان را
بلندتر کنند.
سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو
نفر عاشق همديگر باشند چه اتفاقى
ميافتد؟ آنها سر هم داد
نميزنند بلکه خيلى به آرامى با
هم صحبت ميکنند. چرا؟ چون
قلبهايشان خيلى به هم نزديک است.
فاصله قلبهاشان بسيار کم است .
استاد ادامه داد: هنگامى که
عشقشان به يکديگر بيشتر شد، چه
اتفاقى ميافتد؟ آنها حتى حرف
معمولى هم با هم نميزنند و فقط در
گوش هم نجوا ميکنند و عشقشان باز
هم به يکديگر بيشتر ميشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم
بينياز ميشوند و فقط به يکديگر
نگاه ميکنند. اين هنگامى
است که ديگر هيچ فاصلهاى بين
قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: یک جرعه عشق
عـشق فراموش کردن نيست .بلکه بخشيدن است عــشق گوش دادن نيست بلکه درک کردن است عــشق ديدن نيست بلکه احساس کردن اســـت عــشق جا زدن و کنار کشيدن نيست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است
بازم صبر می کنم عزیز دلم تا وقتی که تو بخوای
بازم صبر می کنم عزیز دلم تا وقتی که تو بخوای
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: یک جرعه عشق
عشق شايد تنها جايزه ي اين روزگار نامهربان است كه براي بردنش نيازي به پارتي نيست !! برايش مهم نيست كه تو "شاهي يا گدا" ! مردي يا زن ! هر چه كه هستي ، باش ! فقط تنها شرطش اين است كه ارزش آن را بشناسي و حرمتش را نگه داري
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
Re: یک جرعه عشق
به دل گفتم تو هم هم رنگه مایی
خیال کردم تو هم در بادیه عشق
اسیره حسرت و رنج و بلایی
ندونستم که بی مهرو وفایی
نفهمیدم گرفتار هوایی
ندونستم ته دیداره شیرین
نهفته چهریه تلخ جدایی
تو که گفتی دلت عاشقترینه
دلت عاشق ترین قلب زمینه
همیشه مهربونه با دل من
برای قلب تنهام همنشینه
چرا پس دل بدیده بی وفایی؟
شده قربانیت بی خون بهایی!
نفهمیدی امید نامیدی
خیال کردم تو هم در بادیه عشق
اسیره حسرت و رنج و بلایی
ندونستم که بی مهرو وفایی
نفهمیدم گرفتار هوایی
ندونستم ته دیداره شیرین
نهفته چهریه تلخ جدایی
تو که گفتی دلت عاشقترینه
دلت عاشق ترین قلب زمینه
همیشه مهربونه با دل من
برای قلب تنهام همنشینه
چرا پس دل بدیده بی وفایی؟
شده قربانیت بی خون بهایی!
نفهمیدی امید نامیدی
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
Re: یک جرعه عشق
در روياهاي کودکيم خوب آموختم هرگز به آنچه که به من تعلق ندارد دل نبندم . اما ناگهان تو آمدي و من به تو دل بستم !!!
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
Re: یک جرعه عشق
من دلم تنگ می شود
برای تو
برای هرآنچه که تکانم می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بـــــــرای خاطراتمان
چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
دلــم کــه تنـــگ می شــود
پای لحظه های خالی از تو
بــساط اشک پهن می کــنم
گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
پر از آواز می شوم از تو
مگرغیر از این است
که توهم هم وجود دارد؟
باشد ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
دلم برای این توهم تنگ می شود
برای تو
برای هرآنچه که تکانم می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بـــــــرای خاطراتمان
چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
دلــم کــه تنـــگ می شــود
پای لحظه های خالی از تو
بــساط اشک پهن می کــنم
گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
پر از آواز می شوم از تو
مگرغیر از این است
که توهم هم وجود دارد؟
باشد ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
دلم برای این توهم تنگ می شود
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
Re: یک جرعه عشق
آری سر آغازش همه شعر بود ولبخند همه عشق و همه مستی و شور هیچ چیز و هیچ کس بین ما نبود به جز نگاه عاشقانه
او من بود و من او
او همه دل بود و من همه چشم
او غرق لذت من همه شرم
او بود و شعری عاشقانه
من بودم آن همه ترانه
آری روزگاری بس دل انگیز روزگاری که خاطراتش حک شده روی دیوار دلم هنوز او در کنارم است ٬ هنوز دوستش دارم ولی آن نگاه ٬ آن لبخند ٬ آن...
او من بود و من او
او همه دل بود و من همه چشم
او غرق لذت من همه شرم
او بود و شعری عاشقانه
من بودم آن همه ترانه
آری روزگاری بس دل انگیز روزگاری که خاطراتش حک شده روی دیوار دلم هنوز او در کنارم است ٬ هنوز دوستش دارم ولی آن نگاه ٬ آن لبخند ٬ آن...
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: یک جرعه عشق
به خاطر روی زیبای توست
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم توست
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه توست
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک توست
که پاکی باران را درک نمی کنم
به خاطر عشق بی ریای توست
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین توست
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود توست
فقط به خاطر تو
م.ص
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم توست
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه توست
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک توست
که پاکی باران را درک نمی کنم
به خاطر عشق بی ریای توست
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین توست
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود توست
فقط به خاطر تو
م.ص
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
Re: یک جرعه عشق
چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم . . .
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: یک جرعه عشق
پسرکي بر روي تخته سياه دو خط موازي کشيد خط اول به خط دوم گفت: ما مي توانيم با هم زندگي خوبي داشته باشيم خط دوم قلبش تپيد و لرزان گفت: بهترين زندگي؟ در همين لحظه معلم فرياد زد: دو خط موازي هيچ گاه به هم نمي رسند و بچه ها هم فرياد زدند: دو خط موازي هيچ گاه به هم نمي رسند" پس دو خط موازي هيچ گاه به هم نمي رسند.. مگر اينکه يکي از آنها بخاطر ديگري خود را بشکند
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...