صفحه 16 از 18

Re: نغمه های غم

ارسال شده: پنج‌شنبه 26 دی 1387, 11:04 pm
توسط مهيار
قاصدک ، غم دارم

غم آوارگی و در بدری

غم تنهایی و خونین جگری

قاصدک وای به من

همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

قاصدک غم دارم

غم به اندازه سنگینی عالم دارم ...

م.ص

Re: نغمه های غم

ارسال شده: سه‌شنبه 25 فروردین 1388, 11:49 am
توسط farshidshd
تا کي در انتظار خودت ميگذاري ام
بگذر شبي ازآيينه بي قرار ي ام
از تو دورم اي به من نزديک دوري تا به چند
من در اين اندوه پوسيدم بيا کمی بخن

Re: نغمه های غم

ارسال شده: سه‌شنبه 25 فروردین 1388, 11:30 pm
توسط eli
نه!
کاری به کار عشق ندارم
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد...
از تو دریغ می کند
پس من با همه وجودم
خودم را زدم به مردن
تا روزگار ، دیگر
کاری به کار من نداشته باشد

این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!



زنده یاد قیصر امین پور

Re: نغمه های غم

ارسال شده: پنج‌شنبه 27 فروردین 1388, 2:21 pm
توسط farshidshd
یک قطره اشک

مثل یک کوه قوی ست

مثل یک عقیده مصمم است

قصه های زیادی برای گفتن دارد

قصه های نو، قصه های کهنه

می تواند از دشمنی بیاید

یا از غم، از شادی، خشم

خوشی یا زیبایی

Re: نغمه های غم

ارسال شده: شنبه 11 مهر 1388, 11:40 pm
توسط عسل
رفتي بي آنكه بپرسي غربت پنجره را ابر ها باريدند، رفتي بي آنكه ببيني اشك ستاره را پروانه ها ديدند، رفتي بي آنكه بداني تلخي فاصله را ،ابرهاي گريان،دريا،بيگانه با ساحل،بيهودگي خاك،خاموشي باران را، رفتي بي آنكه بگيري دست هاي تب زده را، رفتي و شب در من آغاز شد،

Re: نغمه های غم

ارسال شده: دوشنبه 13 مهر 1388, 11:27 pm
توسط عسل
. شايد ميشه بعضي هارومثل اشك از چشمات بيندازي اما نميتوني جلوي اشكهات كه با رفتن بعضي ها از چشمات جاري ميشه بگيري. هميشه غمگين ترين و رنج آورترين لحظات آدم توسط همون كسي ساخته ميشه كه شيرين ترين و بياد موندني ترين لحظات رو براي آدم بوجود آوردن

Re: نغمه های غم

ارسال شده: سه‌شنبه 21 مهر 1388, 12:22 am
توسط عسل
غربت ان نيست كه تنهاباشي ،غرق درغصه ي غم هاباشي،غربت ان است كه چون قطره اب، تشنه ديدن دريا باشي (دلم برات تنگ شده)

Re: نغمه های غم

ارسال شده: چهارشنبه 22 مهر 1388, 12:09 am
توسط عسل
کاش روياهاي رنگينم شبي جان مي گرفت
خنده اي ره را بر اين چشمان گريان مي گرفت
ساحل از عشق تو و درياي مهرم هم صدا
اين دل سر گشته را از چنگ طوفان مي گرفت

Re: نغمه های غم

ارسال شده: سه‌شنبه 28 مهر 1388, 5:57 pm
توسط farshidshd
چقدر دیر تو را پیدا ... چقدر زود تو را از دست ...
بگیر دست مرا بانو ! که دست های شما گرم است

اگرچه دست دلم خالی است ، اگرچه ساکت و خاموشم
ستـاره های دلـم اما ، بـه آسمـان شمـا پیـوسـت

و کوچه کوچه قدم می زد ، طراوت تن تو در من
که خانه خانه دلم آن شب ، دریچه های غمش را بست

مرا شکسته و سرگردان ، میان قصه رهـا کردی
چقدر دیر تو را پیدا ... چقدر زود تو را از دست ....

Re: نغمه های غم

ارسال شده: چهارشنبه 28 بهمن 1388, 8:36 pm
توسط eli
اینــی که حــــالا میبـینـی دیگه مجنون چشات نیست

دیگه وقتی نیمه شب شه نگـران لـحظه هــات نیست

مـــن بــرام فــرقـی نــداره کـــه تو بــاشی یـا نباشی

خیلـی وقته دیگه نیستی تو دلم جـــایی برات نیست

Re: نغمه های غم

ارسال شده: شنبه 1 اسفند 1388, 12:40 am
توسط عسل
ابر و باران و من و یار ، ستاده به وداع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من جدا گریه کنم ، ابر جدا ، یار جدا

Re: نغمه های غم

ارسال شده: چهارشنبه 30 تیر 1389, 3:47 pm
توسط Unknown
من به این فکر می کنم که اگر دنیایی باشد برای زندگی دوباره ، چگونه این چنین سهل به قضاوت نشستن را پاسخ می گوییم؟ گاهی نباید تنها به چشمها اعتماد کرد.....

با خودعهد فراموشی می بندم اما باز خیال می آید و عهدم را می شکند ، کاش گوشه ای از خاطراتم ، لحظه ای بد ثبت می شد، شاید آن روز همان یک بد را بهانه می کردم برای فراموشی هزار هزار خوب، اما افسوس که از روزهای از دست رفته ام تنها خوب ها را به یاد سپرده ام

چقدر سخت است که آسمان دلگیر باشد و چشمان تو به جای ابرها ببارد و هیچ دلی نباشد که برایت تنگ شود ، حجم تنهایی زمینی گاهی کلافه ام می کند

دیشب کفر گفتم میان باران تند چشمانم ، مرا ببخش، هیچ حواسم نبود لحظه ای پیش برای شب بخیر بوسه ات را روی گونه هایم به یادگار گذاشتی ، می بخشی ام نازنین خدا؟

روزهای خوبی نیست ، روحم با جسمم یکی نمی شود ، خدایا دیوانه تر از این اگر شوم دنیایم را به آتش می کشانم، رحم کن

خودم گفتم که تلخه روزگارت

منو بیرون بریز از کوله بارت

دلم می مرد و راه بغض و سد کرد

به خاطر خودت دستاتو رد کرد

برو بالاتر از اینی که هستی

تو بغض هر دوتامونو شکستی

با چشم تر اگه تو مه بشینی

کسی شاید شبیه من ببینی

Re: نغمه های غم

ارسال شده: چهارشنبه 13 مرداد 1389, 1:25 pm
توسط zahra.sh
دستمال سرخ دلم

"این جایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را تکان میدهم"

از حسین پناهی

Re: نغمه های غم

ارسال شده: چهارشنبه 20 مرداد 1389, 4:53 pm
توسط MAHSA-BK
روزي فکر ميکردم اگر او را با غريبه اي ببينم شهر را به آتش ميکشم ولي امروز حاضر نيستم کبريتي روشن کنم تا ببينم او کجاس ...

Re: نغمه های غم

ارسال شده: پنج‌شنبه 21 مرداد 1389, 9:29 am
توسط Unknown
دیوارهای تنهایی اتاقم ، شبهای خیس بارانی و حتی خیابانهای شلوغ و خسته
همه می دانند که این ثانیه ها
دست در دست غم به جنگ من آمده اند

من اما هنوز ایستاده ام ...

از چه دلتنگ شوم!
به خدا من در این قبر شلوغ از های و هوی بی خیالان زنده ترم!
من در این زیرزمین تاریک دل هنوز برای شور چشمانم ، آواز می خوانم
درختان سرزمین دور را دیگر نمی خواهم ...

چشمهای مهربانان را هم سالهاست که پیچیده ام لای کتاب دل
من هنوز در اعماق این دریای اشک نفس می کشم
اشکهای من غرور شکسته ام نیستند!
من با اشکهایم بر فراز کوه مغرور صبر هم رفته ام ...

چندی است نغمه هایم همه بوی باران می دهند
نفسم گاهی بوی نماز می دهد ، بوی چشمان لرزان مهربانان
گاهی سالهای دور اعجازم را می شکنند
گاهی از ته دل آه می کشم ...

در این هیاهوی تکراری جای کسی خالی نیست!

من اما این حبس بی پایان دل را چه کنم ؟