نغمه های غم
مدیر انجمن: Moh3n II
انتظار کهنه ی لحظه ها بوی نم گرفته
نمی دانم اشک های من بودند یا باران پشت شیشه!!!
دستانم سرد شده اند
حتی نگاهم ... !!
خدای من! امشب دلتنگی را دلتنگم و انتظار را ... بیهوده به بدرقه آمده ام
اما صدایم ... اما نگاهم ... دلم!!!
دلم همیشه ی ابری است
آسمان نگاهم زخمی است
"هوای حوصله هم ابری است"
و صدایم در انتظار تلخ سکوتی دوباره است
و جاده ها که فرو می خورند گام هایم را
*
امشب تنهایی تنهاتر از شب های دیروز است
تنهایی؟!
من و فانوس ماه و سکوت شب و صدای ساز و ...
اندوهی مهربان در دلم!!!
...
تو می دانی ای ماه ای روح شب ها
نگاه صبورم ، به خوشبختی روحم ایمان ندارد!!!
آه ای سکوت کور نگاهم کن
در من امید دیدن فردا نیست!
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
خستهام
خسته از اين دنياي سياه و سفيد قلبم و مردماني كه خاكستري را نميشناسند
آبي آسمان را نميبينند و بر سبز سبزهها ميخندد.
خستهام
خسته از دلبستهگيهايي با رنگ عشق ، با نام عشق و با هر چه دروغين است از عشق .
خسته از اين چشمهاي پر دروغ كه پيشهيشان فريب است و رسمشان نيرنگ.
خستهام
خسته از انتظار بيهوده . خسته از نيامدنها و رفتنها و حتي از ماندنها . خسته از ماندن و بدينسان زيستن.
خستهام
آري ، خستهام .
پس چرا اي آرامش زيباي هستي مرا در خود غوطهور نميسازي...
خسته از اين دنياي سياه و سفيد قلبم و مردماني كه خاكستري را نميشناسند
آبي آسمان را نميبينند و بر سبز سبزهها ميخندد.
خستهام
خسته از دلبستهگيهايي با رنگ عشق ، با نام عشق و با هر چه دروغين است از عشق .
خسته از اين چشمهاي پر دروغ كه پيشهيشان فريب است و رسمشان نيرنگ.
خستهام
خسته از انتظار بيهوده . خسته از نيامدنها و رفتنها و حتي از ماندنها . خسته از ماندن و بدينسان زيستن.
خستهام
آري ، خستهام .
پس چرا اي آرامش زيباي هستي مرا در خود غوطهور نميسازي...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد
و پري دلم را با وجود خود خالي
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود
....كسي كه دوستش دارم ....
عاشقانــــــه هميشـــــــه تا ابد تاخود خداونـــــد!
...دلم براي تو تنگ است ...
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد
و پري دلم را با وجود خود خالي
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود
....كسي كه دوستش دارم ....
عاشقانــــــه هميشـــــــه تا ابد تاخود خداونـــــد!
...دلم براي تو تنگ است ...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
برای دلتنگی بهانه نمی آورم
قضاوت با خودت ,
دلم اندازه یک دنیاست ...
اما
یک دنیا غم در دلم جا گرفته است
به همین سادگی ...
قضاوت با خودت ,
دلم اندازه یک دنیاست ...
اما
یک دنیا غم در دلم جا گرفته است
به همین سادگی ...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
دلم گرفته است
سکوتم این واژه همیشه تکراری در پس هزار پاییز آزگار مرده است ...
دیگر قلبم به شوق پرواز نمی تپد ...
دیگر باوری برای ناباوری ام نمانده است ...
چشمانم این خورشید فانوس شکسته را
دیگر بی تاب به هیچ جاده ای خیره نمی شود ..
دستانم این تنهاهای باستانی
دیگر شوقی برای لمس گرمای دستانی دیگر ندارد
فقط منتظرم ...
منتظر ..روزی ..ساعتی ..دقیقه ای ..ثانیه ای ...
کسی بیاید و بگوید :
آقا ! شما را از تمام این حوالی سراغ گرفتم آیا این چشمان شما نیست که در نگاهم جا گذاشته اید ؟
اما نه ..نه ..نه .. نمی خواهم ..هیچ کس را نمی خواهم که جهان دروغی بیش نیست ...
انتظار را دوست ندارم ..
تلخ است
سخت است
کشنده است
حتی از مرگ هم طولانی تر ..
ولی ..
مرگ را دوست دارم ..
حسی غریب را که به من می گوید آنجا کسی که دستانش حریم هیچ دستی نیست .. قلبش پاک ..و محبتش بی دریغ است ...
به راستی در آنسوی ابدیت چه کسی آغوش به سویم گشوده است تا این من تن سپرده به باد پاییز را در آغوش کشد ...
هر که باشد هرچه چه باشد ..از این آدمیان خاکی بهتر است ....
سکوتم این واژه همیشه تکراری در پس هزار پاییز آزگار مرده است ...
دیگر قلبم به شوق پرواز نمی تپد ...
دیگر باوری برای ناباوری ام نمانده است ...
چشمانم این خورشید فانوس شکسته را
دیگر بی تاب به هیچ جاده ای خیره نمی شود ..
دستانم این تنهاهای باستانی
دیگر شوقی برای لمس گرمای دستانی دیگر ندارد
فقط منتظرم ...
منتظر ..روزی ..ساعتی ..دقیقه ای ..ثانیه ای ...
کسی بیاید و بگوید :
آقا ! شما را از تمام این حوالی سراغ گرفتم آیا این چشمان شما نیست که در نگاهم جا گذاشته اید ؟
اما نه ..نه ..نه .. نمی خواهم ..هیچ کس را نمی خواهم که جهان دروغی بیش نیست ...
انتظار را دوست ندارم ..
تلخ است
سخت است
کشنده است
حتی از مرگ هم طولانی تر ..
ولی ..
مرگ را دوست دارم ..
حسی غریب را که به من می گوید آنجا کسی که دستانش حریم هیچ دستی نیست .. قلبش پاک ..و محبتش بی دریغ است ...
به راستی در آنسوی ابدیت چه کسی آغوش به سویم گشوده است تا این من تن سپرده به باد پاییز را در آغوش کشد ...
هر که باشد هرچه چه باشد ..از این آدمیان خاکی بهتر است ....
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
تقدیم به عزیزم که مجبور شد تنهام
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند و تو از او رسم محبت بياموزي.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه گذاشتن سدي در برابر روديست که از چشمانت جاري است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه پنهان کردن قلبي است که به اسفناک ترين حالت شکسته است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن شانه هاي محکمي است که بتواني به آن تکيه کني و از غم زندگي برايش اشک بريزي.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن يک همراه واقعيست که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه يخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه گذاشتن سدي در برابر روديست که از چشمانت جاري است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه پنهان کردن قلبي است که به اسفناک ترين حالت شکسته است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن شانه هاي محکمي است که بتواني به آن تکيه کني و از غم زندگي برايش اشک بريزي.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن يک همراه واقعيست که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه يخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
خواستم فراموشت کنم
اما باز هم هوا بارانیست
شیشه ها باز هم میگریند
وبه یاد شب بارانی ما
اشکهای حسرت دوری تو میریزند .
ولی اینبار
روی شیشه
جای انگشت تو هم خالی است ....
باز هم هوا بارانی هست
اما باز هم هوا بارانیست
شیشه ها باز هم میگریند
وبه یاد شب بارانی ما
اشکهای حسرت دوری تو میریزند .
ولی اینبار
روی شیشه
جای انگشت تو هم خالی است ....
باز هم هوا بارانی هست
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
شب سردی است، و من افسرده.
راه دوری است، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می كنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند زمن آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم ها.
فكر تاریكی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پنهانی.
نیست رنگی كه بگوید با من
اندكی صبر، سحر نزدیك است.
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریك است!
خنده ای كو كه به دل انگیزم؟
قطره ای كو كه به دریا ریزم؟
صخره ای كو كه بدان آویزم؟
مثل این است كه شب نمناك است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیك، غمی غمناك است.
راه دوری است، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می كنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند زمن آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم ها.
فكر تاریكی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پنهانی.
نیست رنگی كه بگوید با من
اندكی صبر، سحر نزدیك است.
هر دم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریك است!
خنده ای كو كه به دل انگیزم؟
قطره ای كو كه به دریا ریزم؟
صخره ای كو كه بدان آویزم؟
مثل این است كه شب نمناك است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من، لیك، غمی غمناك است.
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
هنگامی که متولد شدم صدایی در گوشم طنین انداخت
پرسیدم کیستی؟؟
گفت: غم
گمان کردم غم نام عروسکی هست که بعدها با او بازی خواهم کرد
ولی حالا فهمیدم که خودم عروسکی هستم در دستان غم
پرسیدم کیستی؟؟
گفت: غم
گمان کردم غم نام عروسکی هست که بعدها با او بازی خواهم کرد
ولی حالا فهمیدم که خودم عروسکی هستم در دستان غم
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
دنیا گذرگاهی است
میان آنچه که اندیشیده ایم
و آنچه کرده ایم
دریغ که اندیشه ها بیش از کرده هاست
همین لعن تاریخ است
بر انسانی که خواست اما نشد
مي نشينم
در كور سوي كوچه ي تنهايي
روزها به صبر
شب ها به انتظار
گذر زمان
گذر عمر
گفتند چون مي گذرد غمي نيست
گذشت
اما با غم
گفتند اين نيز بگذرد
گذشت
اما سخت
حال چه كنم
به چه شوقي
به چه اميدي
گذرعمر را تماشا كنم
در انتهاي كوچه ي تنهايي
میان آنچه که اندیشیده ایم
و آنچه کرده ایم
دریغ که اندیشه ها بیش از کرده هاست
همین لعن تاریخ است
بر انسانی که خواست اما نشد
مي نشينم
در كور سوي كوچه ي تنهايي
روزها به صبر
شب ها به انتظار
گذر زمان
گذر عمر
گفتند چون مي گذرد غمي نيست
گذشت
اما با غم
گفتند اين نيز بگذرد
گذشت
اما سخت
حال چه كنم
به چه شوقي
به چه اميدي
گذرعمر را تماشا كنم
در انتهاي كوچه ي تنهايي
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
در میان دشت بی پایان تنهایی
خانه ای تا مرگ خواهم ساخت
بعد از این دل را میان قصری از فولاد خواهم بست
بعد از این زندانی از تدبیر خواهم ساخت
بعد از این پیراهن اندیشه خواهم ساخت
بعد از این تا مرگ خود، دور از سوار عشق خواهم تاخت
خانه ای تا مرگ خواهم ساخت
بعد از این دل را میان قصری از فولاد خواهم بست
بعد از این زندانی از تدبیر خواهم ساخت
بعد از این پیراهن اندیشه خواهم ساخت
بعد از این تا مرگ خود، دور از سوار عشق خواهم تاخت
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.