صفحه 5 از 54
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 12:41 pm
توسط Ramin
eli نوشته شده:تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 3:20 pm
توسط eli
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 3:36 pm
توسط Ramin
eli نوشته شده:تو را که هر چه مراد است در جهان داری
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو
زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 3:41 pm
توسط eli
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یارب یاربست
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 3:53 pm
توسط Ramin
eli نوشته شده:تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یارب یاربست
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 4:40 pm
توسط eli
تاعاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه ای و در آرزو ببست
ارسال شده: شنبه 17 فروردین 1387, 5:35 pm
توسط masoud khafan
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بنده تو شدهست تابنده شدهست
زان روی کـه از شـعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست
ارسال شده: یکشنبه 18 فروردین 1387, 8:34 pm
توسط eli
تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه ی مراد رسید ای محب خموش
ارسال شده: یکشنبه 18 فروردین 1387, 9:26 pm
توسط Ramin
eli نوشته شده:تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه ی مراد رسید ای محب خموش
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
ارسال شده: یکشنبه 18 فروردین 1387, 10:00 pm
توسط eli
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
ارسال شده: دوشنبه 19 فروردین 1387, 12:34 am
توسط Ramin
eli نوشته شده:تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
ارسال شده: دوشنبه 19 فروردین 1387, 7:08 pm
توسط eli
تا کی از دستم بر آید تیر تدبیر مراد
در کمینم و انتظار وقت فرصت می کنم
ارسال شده: دوشنبه 19 فروردین 1387, 10:43 pm
توسط Ramin
eli نوشته شده:تا کی از دستم بر آید تیر تدبیر مراد
در کمینم و انتظار وقت فرصت می کنم
ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند
یار مه روی مرا نیز به من بازرسان
ارسال شده: چهارشنبه 21 فروردین 1387, 12:17 am
توسط eli
نیست ما را بجز از وصل تو در سر هوسی
این تجارت ز متاع دو جهان ما را بس
ارسال شده: چهارشنبه 21 فروردین 1387, 12:22 am
توسط Ramin
eli نوشته شده:نیست ما را بجز از وصل تو در سر هوسی
این تجارت ز متاع دو جهان ما را بس
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را
ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را