صفحه 25 از 26

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 19 دی 1388, 7:10 pm
توسط farshidshd
من از تراكم سياه ابرها مي ترسم و هيچ كس
مهربانتر از گنجشكهاي كوچك كوچه هاي كودكي ام نيست
و كسي دلهره هاي بزرگ قلب كوچكم را نمي شناسد
و يا كابوسهاي شبانه ام را نمي داند
با اين همه ، نازنين ، اين تمام واقعه نيست
از دل هر كوه كوره راهي مي گذرد
و هر اقيانوس به ساحلي مي رسد
و شبي نيست كه طلوع سپيده اي در پايانش نباشد
از چهل فصل دست كم يكي كه بهار است
من هنــوز تورا دارم.

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 19 دی 1388, 10:51 pm
توسط عسل
من نه عاشق بودم

نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صدعشق وهوس می ارزد


Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 22 دی 1388, 1:10 pm
توسط farshidshd
در خراب آباد دل بسي زيستم و با هر جام صبوحي او در صحنه زندگي مست شدم و مجنون نگاهش شدم .
اسير كلامش شدم با نامش خود را تسلي دادم با يادش ماه و خورشيد را به يكديگر رساندم
اما او چون غزالي كه از صياد گريزان است همواره از يادم گريزان است
با چشمانم برايش كمند مي افكنم اما اين غزال بر باد سوار است و من نشسته برخاك .
او هم آغوش افلاك من هم جوار خار دربر دلدار .

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 23 دی 1388, 10:40 am
توسط faranak20
رفتي وكاخ دلم ويرانه كردي ماه من
اين دل سرگشته را پروانه كردي ماه من
سوختم چون لاله از داغ غمت من سالها
گريه هاي شمع را افسانه كردي ماه من
بعدآن ظلمي كه ديدم ازتو اي نامهربان
قصداين بام ودرو كاشانه كردي ماه من
با خدنگ تيز مژگانت شكارم كرده اي
يك شكار در خور شاهانه كردي ماه من
از شراب كهنه ات جامي بنو شانم به مهر
باز پا بندم دراين ميخانه كردي ماه من
گر گرفتم سوختم ساقي به فريادم برس
آتش سوزان دراين پيمانه كردي ماه من
از دل (فاني)مگر غافل شدي آخرچرا
عشق را تقديم آن بيگانه كردي ماه من
ابولقاسم حيدري

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 26 دی 1388, 10:56 pm
توسط عسل
نگو بار گران بوديم و رفتيم
نگو نامهربان بوديم و رفتيم
اينا دليل محکمي نيست
بگو با ديگران بوديم و رفتيم

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: یک‌شنبه 27 دی 1388, 2:08 am
توسط faranak20
من نمي دانم
يك كلام عشق يا تير غمي
گفتگويي در بيان زندگي
يا كه مشقي از كتاب ماتمي

من نمي دانم نمي فهمم تو را
يا كه بودن در كنارت مشكل است
هر چه سعي ام بوده افتاد و دريغ
چه هستم پيش توكندن جان بي دريغ و حاصل است

آمدم با عشق گاهي بيش و كم
در كلامم سادگي مواج بود
گفتي ام اينها نه شرط بندگي است
عشق من در پيش تو يك باج بود

خواهش عشقم جز اين غمها نشد
پيش چشمت جان من چون خار بود
هر چه كردم عشق بود و التماس
جانم اندر عشق چون بيمار بود

تير خشمت مي نشست اين سينه را
ديدم و رو سوي تو مي داشتم
در كوير خشك اين عاشق كشي
تخم عشقت هر دمي مي كاشتم

ديگر اكنون مي روم اين روزها
من خوشم با خاطرات و ياد تو
كشتي و مردم ز بيدادت ولي
هستي ام شيرين و من فرهاد تو

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 30 دی 1388, 12:59 am
توسط عسل
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن ...ب
ه صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد...ن
ه چون انسان كه بعد از رفتن همدم...
گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد...

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 30 دی 1388, 12:59 pm
توسط farshidshd
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر

راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است

همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد

سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر

زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: پنج‌شنبه 1 بهمن 1388, 11:45 pm
توسط عسل
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری

همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری

تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی

غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری

شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -

هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری

بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند

مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری

همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید

ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!!

کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی

رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...

چقدر منتظرت بودم !ببینمت کمی آسوده...

دوباره آمده ای اما؛ همان همیشه عزاداری!

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 3 بهمن 1388, 7:38 pm
توسط farshidshd
یک روز می رسد که تو خاکسترم کنی
خاکسترم کنی و سپس باورم کنی
دل از بـــــهار سبـــــز نگاهت نمی کنم
حتــــی هزار بار اگر پرپرم کنی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: جمعه 16 بهمن 1388, 1:43 am
توسط faranak20
يادم مياد گفتی بهم
به يادتم بدون هيچ بهانه ای
شايد عشق همين باشه
منم عاشقت شدم بدون هيچ بهانه ای
کجايی
دنبال يک بهانه ايی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: جمعه 16 بهمن 1388, 1:11 pm
توسط farshidshd
يه نفر اومد و چقدر آسون
بال پرواز شعرمو سوزوند
منو از هم از اين همه لبخند
دور و گم كرد و تو خودم پاشوند
پرم از حسرت يه سينه گرم
مثل فرياد ول شده تو باد
مثل سيبي كه با تمام دلش
زير پاي غرور تو جون داد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: جمعه 16 بهمن 1388, 7:38 pm
توسط eli
دیشب کلام نقره‌ی نازت عجیب بود
با من که آشنای تو بودم غریب بود
بود و مهمان و تو و ماه و آسمان
زیبا خیال میکنم او یک غریب بود

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 17 بهمن 1388, 2:26 am
توسط faranak20
دوباره با سکوت خود ز من عبور می کنی
دو چشم عاشق مرا پر از بلور می کنی

بلور اشک عاشقی،بلور گریه های من
دوباره این دل مرا پر از حضور می کنی

عزیز رفته در سفر تو را خدا بیا بیا
دوباره این دل مرا ز عشق دور می کنی

دگر غریب و خسته ام ببین چه دلشکسته ام
بیا که این دل مرا پر از سرور می کنی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 17 بهمن 1388, 12:08 pm
توسط eli
يادته شرطمون سر صداقت يادته

يادته تو مجازات و خيانت يادته

يادته پنهوني سر قرارا يادته

يادته تاخيرات توي بهارا يادته

گوش نداديم به نصيحت يادته

گشتنت دنبال فرصت يادته

دونه دادن به کبوتر بادته

خاطرات توي دفتر يادته ....