باران
مدیر انجمن: Moh3n II
Re: باران
ولی من یاد این اهنگ امید میافتم که میگه:
باران می بارد امشب
دلم غم دارد امشب
ارام جان خسته ره می سپارد امشب
در نگاهت مانده چشمم
شاید از فکر سفر برگردی امشب
از تو دارم یادگاری
سردی این بوسه را پیوسته برلب
قطره قطره اشک چشمم
میچکد با نم نم باران به دامن
بسته ای بار سفر را
با تو ای عاشق ترین بد کرده ام من
رنگ چشمت رنگ دریا
سینه من دشت غم ها
یادم اید زیر باران با تو بودم با تو تنها
زیر باران با تو بودم زیر باران با تو تنها
باران می بارد امشب
تورو کم دارم امشب
ارام جان خسته ره می سپارد امشب
این کلام اخرینت برده میل زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی از سفر اما نمیشه باور من
رفتنت را کرده باور
التماسم را ببین در این نگاهم
زیر باران گریه کردم
بلکه باران شوید از جانم گناهم
باران می بارد امشب
دلم غم دارد امشب
ارام جان خسته ره می سپارد امشب
در نگاهت مانده چشمم
شاید از فکر سفر برگردی امشب
از تو دارم یادگاری
سردی این بوسه را پیوسته برلب
قطره قطره اشک چشمم
میچکد با نم نم باران به دامن
بسته ای بار سفر را
با تو ای عاشق ترین بد کرده ام من
رنگ چشمت رنگ دریا
سینه من دشت غم ها
یادم اید زیر باران با تو بودم با تو تنها
زیر باران با تو بودم زیر باران با تو تنها
باران می بارد امشب
تورو کم دارم امشب
ارام جان خسته ره می سپارد امشب
این کلام اخرینت برده میل زندگی را از سر من
گفته ای شاید بیایی از سفر اما نمیشه باور من
رفتنت را کرده باور
التماسم را ببین در این نگاهم
زیر باران گریه کردم
بلکه باران شوید از جانم گناهم
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هر چه خواهی کن
بی خدا باش و هر چه خواهی کن
- parva
- کاربر خوب
- پست: 364
- تاریخ عضویت: سهشنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
- محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
- تماس:
Re: باران
نگو دیره
که دلم بی تو می میره
بگو که همیشه عاشقم می مونی
ای عشق من
زیر بارون
زیر بارون به یاد تو گریه کردم
چرا رفتی؟
ای عشق من
بمون ،نرو تنهام نذار دلم می میره
صدات
صدای خنده هات یادم نمی ره
خدا
خدا تنها پناه دل خستگی هام
نرو تنهام نذار گریه ام می گیره
که دلم بی تو می میره
بگو که همیشه عاشقم می مونی
ای عشق من
زیر بارون
زیر بارون به یاد تو گریه کردم
چرا رفتی؟
ای عشق من
بمون ،نرو تنهام نذار دلم می میره
صدات
صدای خنده هات یادم نمی ره
خدا
خدا تنها پناه دل خستگی هام
نرو تنهام نذار گریه ام می گیره
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
- parva
- کاربر خوب
- پست: 364
- تاریخ عضویت: سهشنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
- محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
- تماس:
Re: باران
عاشق ها باران را دوست دارند
چرا که تنها زیر باران اشکهای عاشق مجالی برای خودنمایی ندارند
چرا که تنها زیر باران اشکهای عاشق مجالی برای خودنمایی ندارند
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
- parva
- کاربر خوب
- پست: 364
- تاریخ عضویت: سهشنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
- محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
- تماس:
Re: باران
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس می کنم پیش منی
وقتی که بارون می باره
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفهای دلم
جا می گیرن توی یه آب
شونه به شونه می رفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمهای منو بیابون
بارونو دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
حرف های پاییزی ما
مرداد داغ دست تو
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم عرصه ی من
بیا دوباره پا بزار تو کوچه ها قدم بزن
لا لا ،لا لا
شونه به شونه می رفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمهای منو بیابون
چون تو رو یادم میاره
حس می کنم پیش منی
وقتی که بارون می باره
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفهای دلم
جا می گیرن توی یه آب
شونه به شونه می رفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمهای منو بیابون
بارونو دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
حرف های پاییزی ما
مرداد داغ دست تو
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم عرصه ی من
بیا دوباره پا بزار تو کوچه ها قدم بزن
لا لا ،لا لا
شونه به شونه می رفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمهای منو بیابون
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
- parva
- کاربر خوب
- پست: 364
- تاریخ عضویت: سهشنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
- محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
- تماس:
تقدیم به تک ستارم
ببار ای بارون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شب تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار
با دلم گریه کن خون ببار
در شب تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
Re: باران
باران می آید
و ما تا فرصتی
تا فرصت سلامی دیگر
خانه نشین می شویم
کاش نامه را به خط گریه می نوشتم ری را.
چرا باید از پس پیراهنی سپید
هی بی صدا و بی سایه بمیریم!
هی همین دل بی قرار من ری را!
کاش این همه آدمی
تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می داشتند
ری را ! ری را !
تنها تکرار نام توست که می گویدم
دیدگانت خواهران باران اند ...
و ما تا فرصتی
تا فرصت سلامی دیگر
خانه نشین می شویم
کاش نامه را به خط گریه می نوشتم ری را.
چرا باید از پس پیراهنی سپید
هی بی صدا و بی سایه بمیریم!
هی همین دل بی قرار من ری را!
کاش این همه آدمی
تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می داشتند
ری را ! ری را !
تنها تکرار نام توست که می گویدم
دیدگانت خواهران باران اند ...
همیشه همسفر همت بلند خویشتنیم...!
Re: باران
باز باران
باز باران باز هم پیوند ما با قطره ها
باز باران , باز هم لبخند ما با قطره ها
سرکشی تازگی در این دل ماتم زده
یاد بادا وصل ما , سوگند ما با قطره ها
*****
باز باران باز هم , در عشق شیدا تر شدن
باز در چشمان خیس یار , زیبا تر شدن
باز هم عاشق شدن , مجنون شدن , لیلا شدن
یک قدم در جشن باران , قد دریا تر شدن
*****
باز باران باز هم این مردمان درگیر چتر
باز هم دل های خسته , بسته بر زنجیر چتر
باز هم در حسرت یک قطره آب از تازگی
مرده می ماند دل , این زندگان زیر چتر
*****
باز باران باز هم احساس پاک از تازگی
باز پر کرد این فضا را بوی خاک از تازگی
صورت ابری ما در التماس قطره ها
گل بیاندازد به رنگ ناز لاک از تازگی
*****
باز باران باز هم آمد نوایی دلپذیر
می نوازند گوش ما را با صدایی دلپذیر
قطره ها با ضربه های نرم خود بر این زمین
نت به نت رقصند گلها با هجایی دلپذیر
*****
باز باران باز هم یک آسمان رنگین کمان
باز هفتِ رنگ او در چشممانُ رنگین کمان
کودکی در جستجوی اش می دهد آواز سر
از سرای ما نرو , با ما بمان رنگین کمان
*****
باز باران باز هم یک قصه با صد خاطره
دل چه آرام است , انجایی که باشد خاطره
قصه گوی قصه های خیس بارانی شدم
عمر ما گر رفت , از ما آنچه ماند خاطره
م.ص
باز باران باز هم پیوند ما با قطره ها
باز باران , باز هم لبخند ما با قطره ها
سرکشی تازگی در این دل ماتم زده
یاد بادا وصل ما , سوگند ما با قطره ها
*****
باز باران باز هم , در عشق شیدا تر شدن
باز در چشمان خیس یار , زیبا تر شدن
باز هم عاشق شدن , مجنون شدن , لیلا شدن
یک قدم در جشن باران , قد دریا تر شدن
*****
باز باران باز هم این مردمان درگیر چتر
باز هم دل های خسته , بسته بر زنجیر چتر
باز هم در حسرت یک قطره آب از تازگی
مرده می ماند دل , این زندگان زیر چتر
*****
باز باران باز هم احساس پاک از تازگی
باز پر کرد این فضا را بوی خاک از تازگی
صورت ابری ما در التماس قطره ها
گل بیاندازد به رنگ ناز لاک از تازگی
*****
باز باران باز هم آمد نوایی دلپذیر
می نوازند گوش ما را با صدایی دلپذیر
قطره ها با ضربه های نرم خود بر این زمین
نت به نت رقصند گلها با هجایی دلپذیر
*****
باز باران باز هم یک آسمان رنگین کمان
باز هفتِ رنگ او در چشممانُ رنگین کمان
کودکی در جستجوی اش می دهد آواز سر
از سرای ما نرو , با ما بمان رنگین کمان
*****
باز باران باز هم یک قصه با صد خاطره
دل چه آرام است , انجایی که باشد خاطره
قصه گوی قصه های خیس بارانی شدم
عمر ما گر رفت , از ما آنچه ماند خاطره
م.ص
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
Re: باران
ديروزدوباره سرظهر
باخورشيدي كه وسط آسمون بود
داشت بارون مي باريد
درشت وپرصدا
چندتارعدوبرق وكلي غرش
آره
دوباره يكي دل آسمونو شكونده بود
معلوم نبود
آسمون دوباره چي ديده بود
كه اينجوري زارميزد
دل شكسته وملتهب
مي دوني؛پابه پاي آسمون
خودمو خالي كردم
چون همون لحظه توي ذهنم اومد
پس خدا
پس اون چي؟؟؟؟؟
من وآسمون كه دلمون شكسته
حتمااونم دلش شكسته
ولي اون
بازم طبق معمول
ساكت وصبور
فقط نگاه كرد
فقط نگاه كرد
دوباره به اين خلايق
هيچي نگفت
همون موقع بودكه آسمون
ميون گريه هاش
باهق هق عجيبي گفت
عجب صبري خدادارد
باخورشيدي كه وسط آسمون بود
داشت بارون مي باريد
درشت وپرصدا
چندتارعدوبرق وكلي غرش
آره
دوباره يكي دل آسمونو شكونده بود
معلوم نبود
آسمون دوباره چي ديده بود
كه اينجوري زارميزد
دل شكسته وملتهب
مي دوني؛پابه پاي آسمون
خودمو خالي كردم
چون همون لحظه توي ذهنم اومد
پس خدا
پس اون چي؟؟؟؟؟
من وآسمون كه دلمون شكسته
حتمااونم دلش شكسته
ولي اون
بازم طبق معمول
ساكت وصبور
فقط نگاه كرد
فقط نگاه كرد
دوباره به اين خلايق
هيچي نگفت
همون موقع بودكه آسمون
ميون گريه هاش
باهق هق عجيبي گفت
عجب صبري خدادارد
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: باران
کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره!!!! دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم! آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند و یا از یاد خدا غافل شدند همه می گفتند باران رحمت خداست ولی حس کودکانه من می گفت خدا دلش از دست آدما گرفته
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: باران
باران دارد میبارد
اما چتر من باز است
زیر چتر قشنگم
چند تا جوجهی ناز است
جوجهها ترسیدهاند
از قطرههای باران
من آنها را میبرم
آهسته توی ایوان
حالا جوجههای من
جیک جیک کنان میخوانند
جوجههای قشنگم
قدر مرا میدانند!
اما چتر من باز است
زیر چتر قشنگم
چند تا جوجهی ناز است
جوجهها ترسیدهاند
از قطرههای باران
من آنها را میبرم
آهسته توی ایوان
حالا جوجههای من
جیک جیک کنان میخوانند
جوجههای قشنگم
قدر مرا میدانند!
...
-
- کاربر معمولي
- پست: 77
- تاریخ عضویت: یکشنبه 23 اسفند 1388, 11:42 am
Re: باران
هر وقت بارون می یاد همیشه این شعره تو ذهنم تداعی می شه
باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان، می خورد بر بام خانه،
یادم آرد روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین،
توی جنگل های گیلان، کودکی ده ساله بودم،
شاد و خرم، نرم و نازک، جست و چابک، با دو پای کودکانه،
می دویدم همچو آهو، می پریدم از سر جو، دور می گشتم ز خانه... بس گوارا بود بارن!
به! چه زیبا بود باران! می شنیدم اندر این گوهر فشانی، رازهای جاودانی،
پندهای آسمانی، بشنو از من، کودک من، پیش چشم مرد فردا،
زندگانی، خواه تیره، خواه روشن،
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا
باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان، می خورد بر بام خانه،
یادم آرد روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین،
توی جنگل های گیلان، کودکی ده ساله بودم،
شاد و خرم، نرم و نازک، جست و چابک، با دو پای کودکانه،
می دویدم همچو آهو، می پریدم از سر جو، دور می گشتم ز خانه... بس گوارا بود بارن!
به! چه زیبا بود باران! می شنیدم اندر این گوهر فشانی، رازهای جاودانی،
پندهای آسمانی، بشنو از من، کودک من، پیش چشم مرد فردا،
زندگانی، خواه تیره، خواه روشن،
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا
Re: باران
دلم که برایت تنگ می شود
قرآن قهوه ای را برمی دارم و دلتنگی هایم را بر برگ برگش گریه می کنم ،
دلت که تنگ می شود ابرها را با حرص بر هم می کوبی و باران می شود
بهانه ی این همه چتر ، چقدر دور شده ایم از هم ،من گریستن را از یاد برده ام و تو باران را ،
خدایا مگر رسم آسمان هم بی وفایی است؟
قرآن قهوه ای را برمی دارم و دلتنگی هایم را بر برگ برگش گریه می کنم ،
دلت که تنگ می شود ابرها را با حرص بر هم می کوبی و باران می شود
بهانه ی این همه چتر ، چقدر دور شده ایم از هم ،من گریستن را از یاد برده ام و تو باران را ،
خدایا مگر رسم آسمان هم بی وفایی است؟
خوبـے ؟
گاهی با تمام ِ تكـراری بودنَش غوغـ ـا می كند!
گاهی با تمام ِ تكـراری بودنَش غوغـ ـا می كند!
- 6SlipKnoT6
- کاربر معمولي
- پست: 112
- تاریخ عضویت: چهارشنبه 11 آذر 1388, 9:59 pm
- محل اقامت: Teh.Sharyati
- تماس:
Reف: باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل ما پس چه کسی نقش تورا خواهد شست
<<سپهری>>
از دل ما پس چه کسی نقش تورا خواهد شست
<<سپهری>>
چه بیمنطق به چشمات، میشه عادت کرد توی دستای تو باید، به سیگارهم حسادت کرد