شاعرانه ها
مدیر انجمن: Moh3n II
- parva
- کاربر خوب
- پست: 364
- تاریخ عضویت: سهشنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
- محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
- تماس:
Re: شاعرانه ها
چون اندیشه من عریان می روی
تو از میان چشمهای من می گذری بدانسان که از میان آب
چشمانی که ببرها برای نوشیدن رویا به کنارش می آیند
تو از میان پیشانی من می گذری بدانسان که از میان ماه
...و از میان اندیشه ام همچنان که از میان ابر
کاش می دانستم ارزش باطن من در با طن تو چیست؟
تو از میان چشمهای من می گذری بدانسان که از میان آب
چشمانی که ببرها برای نوشیدن رویا به کنارش می آیند
تو از میان پیشانی من می گذری بدانسان که از میان ماه
...و از میان اندیشه ام همچنان که از میان ابر
کاش می دانستم ارزش باطن من در با طن تو چیست؟
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
Re: شاعرانه ها
به تنها
تنها
صدائی که مانده است
گوش می کنم
صدائی که تنها
وقتی سکوت می کنم
به گوش می رسد
صدائی که پرنده گان
وقتی که کوچ می کنند
غم آنگیز است
صدائی که گاه مرا
از خواب صد ساله بیدار می کند
صدائی که هنوز
به روز های امیدوار
تکیه کرده است
به صدای قلبم
گوش می دهم
تنها
صدائی که مانده است
گوش می کنم
صدائی که تنها
وقتی سکوت می کنم
به گوش می رسد
صدائی که پرنده گان
وقتی که کوچ می کنند
غم آنگیز است
صدائی که گاه مرا
از خواب صد ساله بیدار می کند
صدائی که هنوز
به روز های امیدوار
تکیه کرده است
به صدای قلبم
گوش می دهم
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
Re: شاعرانه ها
روزها رفتند و من ديگر
خود نمي دانم کدامينم
آن من سر سخت مغرورم
يا من مغلوب ديرينم ؟
خود نمي دانم کدامينم
آن من سر سخت مغرورم
يا من مغلوب ديرينم ؟
کسی موفق می شود که خسته نمی شود.
Re: شاعرانه ها
مانده ام تنها تر از تنها نمی دانم چرا
مانده ام سر گشته و هجران نمی دانم چرا
گرچه بی حاصل شدم در این دیار
از خدای خویش خواهم مرحمت در این سرا
من نمی دانم چرا بد می شود احوال من
من نمی دانم چرا سخت می شود افکار من
از خدای خود همی خواهم مرا تا آن برد
در سرای دیگری در نزد خود بی آشنا
این شعر به جز بیت اولش , بقیش مال خودمه به نظر شما خیلی ضایع هست ؟
مانده ام سر گشته و هجران نمی دانم چرا
گرچه بی حاصل شدم در این دیار
از خدای خویش خواهم مرحمت در این سرا
من نمی دانم چرا بد می شود احوال من
من نمی دانم چرا سخت می شود افکار من
از خدای خود همی خواهم مرا تا آن برد
در سرای دیگری در نزد خود بی آشنا
این شعر به جز بیت اولش , بقیش مال خودمه به نظر شما خیلی ضایع هست ؟
Re: شاعرانه ها
مانده ام تنها تر از تنها نمی دانم چرا
مانده ام سر گشته و هجران نمی دانم چرا
گرچه بی حاصل شدم در این دیار
از خدای خویش خواهم مرحمت در این سرا
من نمی دانم چرا بد می شود احوال من
من نمی دانم چرا سخت می شود افکار من
از خدای خود همی خواهم مرا تا آن برد
در سرای دیگری در نزد خود بی آشنا
این شعر به جز بیت اولش , بقیش مال خودمه به نظر شما خیلی ضایع هست ؟
مانده ام سر گشته و هجران نمی دانم چرا
گرچه بی حاصل شدم در این دیار
از خدای خویش خواهم مرحمت در این سرا
من نمی دانم چرا بد می شود احوال من
من نمی دانم چرا سخت می شود افکار من
از خدای خود همی خواهم مرا تا آن برد
در سرای دیگری در نزد خود بی آشنا
این شعر به جز بیت اولش , بقیش مال خودمه به نظر شما خیلی ضایع هست ؟
Re: شاعرانه ها
اگه می شد بمونی عزیز جونم می شدی
اونقده خوب می شدم توام دیونم می شدی
مثل ماه مهربون می ذاشتمت كنج دلم
شب و روزم می شدی، چراغ خونم می شدی
حالا بی تو بی سرانجام
بدجوری خسته و تنهام
تو شدی شكل نفسهام
توی بیداری تو رویام
تو رو می خوام تو رو می خوام
اگه مال من بودی هیچی خرابم نمی كرد
غصه از حسودی می مرد دیگه آبم نمی كرد
اگه می شد تو چشات همیشه زندونی بشم
دیگه هیچ زمزمه ای اسیر خوابم نمی كرد
اگه می شد بمونی زار و پریشون نبودم
مثل ابرای بهار همیشه گریون نبودم
اگه می شد بمونی پرنده بودم تو هوات
اونقده پر می زدم كه جون بگیرم تو چشات
اونقده خوب می شدم توام دیونم می شدی
مثل ماه مهربون می ذاشتمت كنج دلم
شب و روزم می شدی، چراغ خونم می شدی
حالا بی تو بی سرانجام
بدجوری خسته و تنهام
تو شدی شكل نفسهام
توی بیداری تو رویام
تو رو می خوام تو رو می خوام
اگه مال من بودی هیچی خرابم نمی كرد
غصه از حسودی می مرد دیگه آبم نمی كرد
اگه می شد تو چشات همیشه زندونی بشم
دیگه هیچ زمزمه ای اسیر خوابم نمی كرد
اگه می شد بمونی زار و پریشون نبودم
مثل ابرای بهار همیشه گریون نبودم
اگه می شد بمونی پرنده بودم تو هوات
اونقده پر می زدم كه جون بگیرم تو چشات
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
Re: شاعرانه ها
ای پرنده مهاجر
سفرت سلامت اما
به کجا میری عزیزم
قفسه تمومه دنیا
روی شاخه های دوری
چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه
تو همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت
توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه
گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره
هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به اینکه شاید
سحر و یه روز ببینیم
اخرش یه روزی هجرت
در خونه ات و میکوبه
تازه اون لحظه می فهمی
همه اسمون غروبه
سفرت سلامت اما
به کجا میری عزیزم
قفسه تمومه دنیا
روی شاخه های دوری
چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه
تو همیشه سوت و کوری
میگذره روزای عمرت
توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه
گم میشی تو باغ غربت
واسه ما فرقی نداره
هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به اینکه شاید
سحر و یه روز ببینیم
اخرش یه روزی هجرت
در خونه ات و میکوبه
تازه اون لحظه می فهمی
همه اسمون غروبه
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
Re: شاعرانه ها
چه خوبه توی این همه شلوغی
به جز من تو به هیچ کی دل ندادی
قراره زندگیمونو بسازیم
منو تو با همیم تو غم و شادی
خدا رو شکر گرفتم سر و سامون
فقط عشقه تو قلب هر دوتامون
اینو بدون که تا آخر عمرم
همین جوری دوست دارم فراوون
به جز من تو به هیچ کی دل ندادی
قراره زندگیمونو بسازیم
منو تو با همیم تو غم و شادی
خدا رو شکر گرفتم سر و سامون
فقط عشقه تو قلب هر دوتامون
اینو بدون که تا آخر عمرم
همین جوری دوست دارم فراوون
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
Re: شاعرانه ها
آري عشق زيباست،دوست داشتن زيباست،
مي نويسم از عشق،از دوست داشتن،
آري او زيباست،او دوست داشتني است،
مي نويسم از او،
آري او يعني عشق،او يعني دوست داشتن،
مي نويسم از او...مي نويسم مي نويسم....!
دارمش دوست،دارمش دوست،
مهرم از اوست،جانم از اوست،
مي نويسم تا بداند،
هر چه هستم،هر که هستم،
من به عشقش زنده هستم...
مي نويسم از عشق،
مي نويسم از او...
مي نويسم از عشق،از دوست داشتن،
آري او زيباست،او دوست داشتني است،
مي نويسم از او،
آري او يعني عشق،او يعني دوست داشتن،
مي نويسم از او...مي نويسم مي نويسم....!
دارمش دوست،دارمش دوست،
مهرم از اوست،جانم از اوست،
مي نويسم تا بداند،
هر چه هستم،هر که هستم،
من به عشقش زنده هستم...
مي نويسم از عشق،
مي نويسم از او...
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
Re: شاعرانه ها
اي عشق من برايه خستگي هات سايه بونم واسه غمهات آرامشم واسه خوابت نوازشم
اگه درديه همدم اگه زخميه حلقم اي پرنده واسه پرواز تو من آسمونم
اگه بغضيه فرياد اگه بودي يه دريا اگه راهي، من يه همراهم
اگه اشكي ، تكيه گاهم
چشمايه تو دو آينه نگاه تو چه غمگينه
بامن بمون ،بگذار غمها رو از چشمات بگيرم
اي مهربون واسه دل واپسي هات من بميرم
اگه قلبم اسيره اگه عشقم حقيره اگه جسمم كويره
اگه هميشه تنهام اگه خاليه دستام
برات عاشق ترين عاشق دنيام
اگه درديه همدم اگه زخميه حلقم اي پرنده واسه پرواز تو من آسمونم
اگه بغضيه فرياد اگه بودي يه دريا اگه راهي، من يه همراهم
اگه اشكي ، تكيه گاهم
چشمايه تو دو آينه نگاه تو چه غمگينه
بامن بمون ،بگذار غمها رو از چشمات بگيرم
اي مهربون واسه دل واپسي هات من بميرم
اگه قلبم اسيره اگه عشقم حقيره اگه جسمم كويره
اگه هميشه تنهام اگه خاليه دستام
برات عاشق ترين عاشق دنيام
برای تعجیل در ظهور و سلامتی امام زمان (ع) یک صلوات بفرستید.
- پیر کاردانی
- كاربر عالي
- پست: 856
- تاریخ عضویت: سهشنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
- محل اقامت: قطعه ای از بهشت
Re: شاعرانه ها
سلام
به به دوستان شعرم میگن و مطلب میزارن.
خوبه.
اینم کاره ما :
ما در این خانه ویرانه اکنون ، دنیا
پی دیوانگی خود هستیم
پی امید در ایمان به خدا
پی نانی پی جو ، پی ایمان هستیم.
گر چه یک جا نرسیده خبری از ما به خدا
ما هنوز در خبر عشق خود از خود هستیم
دل دیوانه ما زندانی است پی اکنون ، فردا
ما همه در پی رندان خدا جو هستیم.
پی آنیم که اثبات کنیم میمون را
و خدا گفت که ما از دل هم او هستیم.
چقدر انکار ، تزویر ، ریا ، ناپاکی
ما همه بنده ایمان ، همه آدم هستیم.
گر چه او آدم بود و خطا کرد به راه
هر یکی از من و ما هم ، آی ، آدم هستیم.
هر یکی راه خود و چاه خود است.
ما همه می دانیم اگر ایمان باشد انسان هستیم.
تا به کی حرف زنیم این جبر است من که نی ام
دل ما اختیار دل اوست پس هستیم.
یا علی
به به دوستان شعرم میگن و مطلب میزارن.
خوبه.
اینم کاره ما :
ما در این خانه ویرانه اکنون ، دنیا
پی دیوانگی خود هستیم
پی امید در ایمان به خدا
پی نانی پی جو ، پی ایمان هستیم.
گر چه یک جا نرسیده خبری از ما به خدا
ما هنوز در خبر عشق خود از خود هستیم
دل دیوانه ما زندانی است پی اکنون ، فردا
ما همه در پی رندان خدا جو هستیم.
پی آنیم که اثبات کنیم میمون را
و خدا گفت که ما از دل هم او هستیم.
چقدر انکار ، تزویر ، ریا ، ناپاکی
ما همه بنده ایمان ، همه آدم هستیم.
گر چه او آدم بود و خطا کرد به راه
هر یکی از من و ما هم ، آی ، آدم هستیم.
هر یکی راه خود و چاه خود است.
ما همه می دانیم اگر ایمان باشد انسان هستیم.
تا به کی حرف زنیم این جبر است من که نی ام
دل ما اختیار دل اوست پس هستیم.
یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری
تا تلاشی دیگر
یا علی
تا تلاشی دیگر
یا علی
Re: شاعرانه ها
سلام به همه منم تصمیم گرفتم قشنگترین شعری که دوست دارم رو اینجا بذارم.
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
((مهدی اخوان ثالث))
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
((مهدی اخوان ثالث))
انسانهای موفق خود را با دیگران مقایسه نمی کنند بلکه خود را با بهترین کسی که می توانند باشند مقایسه می کنند.
Re: شاعرانه ها
منم این شعرو خیلی دوست دارم، امیدورام که خوشتون بیاد.
از باغ می برند تا چراغانی ات کنند*****تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار*****تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند*****این بار می برند که زندانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست*****از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند!
ای گل گمان نکن به شب جشن می روی*****شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست*****گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند
فاضل نظری
از باغ می برند تا چراغانی ات کنند*****تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار*****تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند*****این بار می برند که زندانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست*****از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند!
ای گل گمان نکن به شب جشن می روی*****شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست*****گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند
فاضل نظری
فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند
تا اجراء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد. (کوروش کبیر)
... و خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم (دکتر علی شریعتی)
تا اجراء بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد. (کوروش کبیر)
... و خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم (دکتر علی شریعتی)
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
Re: شاعرانه ها
امشب از آسمان ديده ي تو
روي شعرم ستاره مي بارد
در زمستان در شب کاغذ ها
پنجه هايم جرقه مي کارد
شعر ديوانه ي تب آلودم
شرمگين از شيار خواهش ها
پيکرش را دوباره مي سوزد
عطش جاودان آتش ها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست
از سياهي چرا هراسيدن
شب پر از قطره هاي الماس است
آنچه از شب بجاي مي ماند
عطر خواب آور گل ياس است
داني از زندگي چه مي خواهم
من تو باشم تــو .. پاي .. تا سر تو
زندگي که هزار باره بود
بار ديگر تــو . . . بار ديگر تو
بس که لبريزم از تو مي خواهم
بروم در ميان صحراها
سر بسايم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج درياها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست
روي شعرم ستاره مي بارد
در زمستان در شب کاغذ ها
پنجه هايم جرقه مي کارد
شعر ديوانه ي تب آلودم
شرمگين از شيار خواهش ها
پيکرش را دوباره مي سوزد
عطش جاودان آتش ها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست
از سياهي چرا هراسيدن
شب پر از قطره هاي الماس است
آنچه از شب بجاي مي ماند
عطر خواب آور گل ياس است
داني از زندگي چه مي خواهم
من تو باشم تــو .. پاي .. تا سر تو
زندگي که هزار باره بود
بار ديگر تــو . . . بار ديگر تو
بس که لبريزم از تو مي خواهم
بروم در ميان صحراها
سر بسايم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج درياها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
که همين دوست داشتن زيباست
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
- SADRA
- کاربر متوسط
- پست: 344
- تاریخ عضویت: دوشنبه 27 خرداد 1387, 6:53 am
- محل اقامت: از این به بعد رشت...تا خدا واسه فردا چی بخواد!
- تماس:
Re: شاعرانه ها
برگشته ام پشیمان
شاید مرا ببخشی
ای نازنین ترین یار
شاید دوباره بینم
در چشم عاشق تو
شوقی برای دیدار
از قلب مهربانت ، دارم امید بخشش
فرصت بده دوباره ، با بوسه ی نوازش
فرصت بده که از نو ، از عشق تو بمیرم
بغضی که در دلم هست ، با بوسه ها بگیرم
برگشته ام پشیمان
بگذر تو از گناهم
آری این گناه من بود
ای نازنین عاشق
قلب تو را شکستم
این اشتباه من بود
در باز کن به روی ، دل خسته ی اسیری
ای وای اگر که از من ، این فرصت رو بگیری
در باز کن به روی ، این عاشق خطا کار
خشمی که در دلت هست ، بر جان من فرو دار
شاید مرا ببخشی
ای نازنین ترین یار
شاید دوباره بینم
در چشم عاشق تو
شوقی برای دیدار
از قلب مهربانت ، دارم امید بخشش
فرصت بده دوباره ، با بوسه ی نوازش
فرصت بده که از نو ، از عشق تو بمیرم
بغضی که در دلم هست ، با بوسه ها بگیرم
برگشته ام پشیمان
بگذر تو از گناهم
آری این گناه من بود
ای نازنین عاشق
قلب تو را شکستم
این اشتباه من بود
در باز کن به روی ، دل خسته ی اسیری
ای وای اگر که از من ، این فرصت رو بگیری
در باز کن به روی ، این عاشق خطا کار
خشمی که در دلت هست ، بر جان من فرو دار
انجمن علمی کامپبوتر دانشگاه آزاد لاهیجان1389
Science Computer Association of Lahijan
http://scal.orq.IR
Science Computer Association of Lahijan
http://scal.orq.IR