پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

در این قسمت میتونید به بحث در مورد کنکور کاردانی به کارشناسی بپردازید

مدیران انجمن: Parsian، rosa_127، Moh3n II، مدیران

قفل شده
M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » جمعه 12 خرداد 1391, 10:32 am

Gold boy نوشته شده:من نور نیستم. من شبم. اما شعله ای به جانم افتاده و می سوزاندم. من شبی آکنده از روشناییم
(نیکوس کازانتزاکیس)


ولی حیف از اینکه با ...
fekr fekr fekr fekr
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

آواتار کاربر
parastoo_p
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 425
تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
محل اقامت: TABRIZ

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط parastoo_p » جمعه 12 خرداد 1391, 2:30 pm

:wink: goli
M2kA نوشته شده:سلام خدمت کلیه بچه های قدیمی و جدید دانشگاه نبی اکرم (ص) تبریز , بچه های نرم افزار , ورودی 1390

این فرم که به خاطر شلوغی تنی چند از بچه ها , شوخی های نابجا و حرف های بی ربط .. حدود 3 ماه

تعطیل بود , باز هم شروع به کار میکنه.امید هست هر کسی که بازم افتخار بده و تشریف بیاره اینجا ,

حرف هایی نزنه که هم برای خودش بد تلقی بشه و هم برای بچه ها .

بلاخره اینجا حرف هایی میزنیم که شاید بعد از چندین ماه یا چندین سال وقتی میبینیم تو دلمون

میگیم: یادش بخیر ... چه روزایی بود.. پس بهتره الان حرف هایی زده نشه تا فردا پشیمون شیم و ...


همچنین این نکته رو هم که تجربه ثابت کرده رو بگم که بهتره اگه با هم دیگه مشکل داریم یا دعوا

داریم در دانشگاه یا پیام خصوصی حل بشه نه اینکه در یه جمع عمومی مطرح بشه ( اونم با یه آیدی

نامفهوم ... )


در این فروم هر بحثی بشه اشکالی نداره آما به هم دیگه توهین یا افترا یه تیکه پروندن ... نباشه!!!

به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:

goll goll goll
سلاااااااااااام دوستان عزیزم goli
پس کار خودتونو کردین و دوباره این انجمن راه افتاد bil: bale
من اگه دوباره اومدم این انجمن فقط بخاطر دو همکلاسی عزیز هست که حسا بشون با بقیه جداست :wink: goli
آخرین ویرایش توسط parastoo_p در جمعه 12 خرداد 1391, 4:12 pm، در مجموع 2 بار ویرایش شده است.
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...

آواتار کاربر
parastoo_p
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 425
تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
محل اقامت: TABRIZ

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط parastoo_p » جمعه 12 خرداد 1391, 2:36 pm

Gold boy نوشته شده:تقدیم به کسانی که هیچ چی نشده فک میکنن مهندس و دکتر شدن!!!!!
استخدام نگهبان با مدرک دکتری در ادارات دولتی!
با سلام خدمت همه کارجویان و فارغ التحصیلانی که جویای کار هستند، کسانی که بعد از فراغت از تحصیل و پرداختن هزینه های زیاد بعد از سال ها در پی پیدا کردن شغلی هستند که بتوانند استقلال داشته باشند و خرج و مخارج خود را در بیاورند . هر چند همه ما به دنبال کار دولتی هستیم و شاید به اندازه همان سال هایی که در دانشگاه ها سپری شد به دنبال کار باشیم اما آیا این آرزو و داشتن یه شغل خوب و دولتی تا چه حد می تواند تحقق پیدا کند؟ آیا مسئولین کشور تا چه حد در این امر سهیم هستند و موفق بوده اند؟

کسانی که یک روز آگهی جذب نیرو می زنند و یک روز بعد بدون هیچ دلیل آن را حذف می کنند و با لحن تند میگویند، که بروید پی کارتان! خب چه کسی میخواهد جواب بدهد! و حتی اگر هزینه ثبت نام در این آزمون ها را فاکتور بگیریم که از هر نفر چه قد میگیرند برای یک استخدام و آخر سر هم چه کسی با چه درجه اعتبار و مدرکی پشت میزها جای میگیرد بماند! و اگر به کسانی که در اطرافمان شاعل هستند بنگریم میبینیم که یا به شغل های غیر مرتبط با رشته تحصیلی خود روی آورده اند و یا با اندک حقوق و مزایا سپری می کنند.

در حالی که در پست های دولتی و دستگاه های اجرایی برای داشتن شغل حراست لیسانس به بالا (کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری) ها را پذیرش می کنند ( استخدام دولتی خوزستان ۹۱ ) یعنی سیستم ادارات و سازمان های ما این قدر تخصصی شده که برای داشتن پست حراست باید مدرک بالاتر از لیسانس داشت آیا تمام کسانی که رئیس و معاون همان سازمان ها هستند مدارک فوق و دکتری دارند که برای حراست این چنین تقاضایی دارند؟ شاید هم دارند و ما خبر نداریم…






دکتری را تصور کنید که بعد از حداقل ۲۰ سال درس خواندن، باید جلوی دیگران دولا و راست شود آنهم در زمانی که هنوز بسیاری از متصدیان پستهای ادارات دولتی با مدرک دیپلم مشغول به کارند. آیا مدارک دانشگاهی بی ارزش شده اند یا دلیل این رفتارها و توهین هایی که به قشر تحصیلکرده ی جامعه میشود، تعداد بالای متقاضیان کار است ؟

منبع : www.estekhdami.org

ger ger ger ger حق با شماست !
15 سال درس خوندیم و خدا میدونه چندسال دیگه هم باید بخونیم khk:
تازه آخرشم معلوم نیس بتونیم کاری پیدا کنیم یا نه ه ه ه ه ه ه nar: gld
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...

آواتار کاربر
parastoo_p
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 425
تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
محل اقامت: TABRIZ

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط parastoo_p » جمعه 12 خرداد 1391, 4:09 pm

مکالمات تلفنی یک دانشجو


ترم اول(ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

ترم 2(ترم عاشق شدگی):
(آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...

ترم 3(ترم افسردگی):
الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام.....

ترم 4(ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم.......
الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم.. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....

ترم5 (ترم مشروطه گی):
الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره بم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....قول میدم جبران کنم....

ترم 6(ترم ولخرجیدگی):
الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم7 (ترم پاتوقیده گی):
سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. 3 صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی

ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی):
الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا...
dan
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط M2kA » جمعه 12 خرداد 1391, 4:46 pm

parastoo_p نوشته شده::wink: goli
M2kA نوشته شده:سلام خدمت کلیه بچه های قدیمی و جدید دانشگاه نبی اکرم (ص) تبریز , بچه های نرم افزار , ورودی 1390

این فرم که به خاطر شلوغی تنی چند از بچه ها , شوخی های نابجا و حرف های بی ربط .. حدود 3 ماه

تعطیل بود , باز هم شروع به کار میکنه.امید هست هر کسی که بازم افتخار بده و تشریف بیاره اینجا ,

حرف هایی نزنه که هم برای خودش بد تلقی بشه و هم برای بچه ها .

بلاخره اینجا حرف هایی میزنیم که شاید بعد از چندین ماه یا چندین سال وقتی میبینیم تو دلمون

میگیم: یادش بخیر ... چه روزایی بود.. پس بهتره الان حرف هایی زده نشه تا فردا پشیمون شیم و ...


همچنین این نکته رو هم که تجربه ثابت کرده رو بگم که بهتره اگه با هم دیگه مشکل داریم یا دعوا

داریم در دانشگاه یا پیام خصوصی حل بشه نه اینکه در یه جمع عمومی مطرح بشه ( اونم با یه آیدی

نامفهوم ... )


در این فروم هر بحثی بشه اشکالی نداره آما به هم دیگه توهین یا افترا یه تیکه پروندن ... نباشه!!!

به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:

goll goll goll
سلاااااااااااام دوستان عزیزم goli
پس کار خودتونو کردین و دوباره این انجمن راه افتاد bil: bale
من اگه دوباره اومدم این انجمن فقط بخاطر دو همکلاسی عزیز هست که حسا بشون با بقیه جداست :wink: goli
خیلی خوش امدین goll goll goll goll goll goll goll goll goll goll goll
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » جمعه 12 خرداد 1391, 4:49 pm

parastoo_p نوشته شده:مکالمات تلفنی یک دانشجو


ترم اول(ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

ترم 2(ترم عاشق شدگی):
(آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...

ترم 3(ترم افسردگی):
الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام.....

ترم 4(ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم.......
الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم.. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....

ترم5 (ترم مشروطه گی):
الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره بم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....قول میدم جبران کنم....

ترم 6(ترم ولخرجیدگی):
الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم7 (ترم پاتوقیده گی):
سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. 3 صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی

ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی):
الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا...
dan
ایولللللللللللللل !!! dan dan baba: واقعا خیلی قشنگ و درست بود ... مخصوصا ترم 2 و 4 و 8.... bale amuz:
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » جمعه 12 خرداد 1391, 6:54 pm

parastoo_p نوشته شده:مکالمات تلفنی یک دانشجو


ترم اول(ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

ترم 2(ترم عاشق شدگی):
(آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...

ترم 3(ترم افسردگی):
الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام.....

ترم 4(ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم.......
الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم.. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....

ترم5 (ترم مشروطه گی):
الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره بم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....قول میدم جبران کنم....

ترم 6(ترم ولخرجیدگی):
الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم7 (ترم پاتوقیده گی):
سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. 3 صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی

ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی):
الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا...
dan
سلام

خوش اومدین ,

من توی این ترم همه 8 ترم این دانشجو رو تجربه کردم ha: ولی جدا ترم 4 با مزه ای داشت و تقریبا شبیه به حال یکی از دوستان این ترم ماست nisdh
خدا اخر و عاقبت این ترم رو بخیر کنه!!!!!

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » جمعه 12 خرداد 1391, 9:42 pm

Gold boy نوشته شده:
parastoo_p نوشته شده:مکالمات تلفنی یک دانشجو


ترم اول(ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

ترم 2(ترم عاشق شدگی):
(آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...

ترم 3(ترم افسردگی):
الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام.....

ترم 4(ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم.......
الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم.. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....

ترم5 (ترم مشروطه گی):
الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره بم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....قول میدم جبران کنم....

ترم 6(ترم ولخرجیدگی):
الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم7 (ترم پاتوقیده گی):
سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو .از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. 3 صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی

ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی):
الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا...
dan
سلام

خوش اومدین ,

من توی این ترم همه 8 ترم این دانشجو رو تجربه کردم ha: ولی جدا ترم 4 با مزه ای داشت و تقریبا شبیه به حال یکی از دوستان این ترم ماست nisdh
خدا اخر و عاقبت این ترم رو بخیر کنه!!!!!
شبیه کدوم یک از دوستات ؟ هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ؟ :shock: :? :? nar: nar:
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » جمعه 12 خرداد 1391, 10:44 pm

محسن!!!!!!
دیگه قرار نشد که سوالای سخت سخت بپرسی ها!!!
نگران نباش ... baba: baba: baba: sanj:

آواتار کاربر
parastoo_p
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 425
تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
محل اقامت: TABRIZ

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط parastoo_p » شنبه 13 خرداد 1391, 10:52 am

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا...


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا،
از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود
کلی دوستت دارم پیشت مانده،
کلی دلم تنگ شده و عاشقتم
مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.!
صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت
بکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت
اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود
اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود
اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی
برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی!
یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی…
به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود
آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو
را به یاد بیاورند

دکتر شریعتی
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...

آواتار کاربر
parastoo_p
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 425
تاریخ عضویت: چهارشنبه 4 آبان 1390, 1:44 pm
محل اقامت: TABRIZ

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط parastoo_p » شنبه 13 خرداد 1391, 10:57 am

در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این كه عكس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می كردندكه این چه شهری است كه نظم ندارد. حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد. پادشاه در ان یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."
وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی،
یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن...

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » شنبه 13 خرداد 1391, 11:25 am

Gold boy نوشته شده:محسن!!!!!!
دیگه قرار نشد که سوالای سخت سخت بپرسی ها!!!
نگران نباش ... baba: baba: baba: sanj:
تصویر
تصویر
تصویر
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » شنبه 13 خرداد 1391, 11:28 am

parastoo_p نوشته شده:دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا...


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا،
از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود
کلی دوستت دارم پیشت مانده،
کلی دلم تنگ شده و عاشقتم
مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.!
صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت
بکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت
اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود
اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود
اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی
برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی!
یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی…
به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود
آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو
را به یاد بیاورند

دکتر شریعتی
واقعا خیلی قشنگ بود . این جملات دکتر شریعتی رو هیج جایی ندیده بود...
ولی باید بعضی از " دوستت داریم ها رو " نگه داریم واسه روزه مبادا و آخر ... bale nar
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » شنبه 13 خرداد 1391, 11:29 am

parastoo_p نوشته شده:در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این كه عكس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می كردندكه این چه شهری است كه نظم ندارد. حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد. پادشاه در ان یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."
bil: goli
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » شنبه 13 خرداد 1391, 11:38 am

زیبا بودن فراتر از آن است که چه تعداد پسر یا دختر را مجذوب تماشای خود کنید!!! یا چه میزان آرایش داشته باشید. زیبا بودن این است که برای چه زندگی میکنید، و معنای شما چیست. زیبایی، قلب شما است و آنچه که باعث خاص شدن شما میگردد.

- زیبایی همان خصوصیات کوچکی است که هویت شما را تشکیل می دهد. زیبایی یعنی مبارزه با مشکلات، و زندگی کردن صادقانه در مسیر فکر. زیبایی این است!
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

قفل شده