پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

در این قسمت میتونید به بحث در مورد کنکور کاردانی به کارشناسی بپردازید

مدیران انجمن: Parsian، rosa_127، Moh3n II، مدیران

قفل شده
آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 1:50 pm

M2kA نوشته شده:سلام خدمت کلیه بچه های قدیمی و جدید دانشگاه نبی اکرم (ص) تبریز , بچه های نرم افزار , ورودی 1390

این فرم که به خاطر شلوغی تنی چند از بچه ها , شوخی های نابجا و حرف های بی ربط .. حدود 3 ماه

تعطیل بود , باز هم شروع به کار میکنه.امید هست هر کسی که بازم افتخار بده و تشریف بیاره اینجا ,

حرف هایی نزنه که هم برای خودش بد تلقی بشه و هم برای بچه ها .

بلاخره اینجا حرف هایی میزنیم که شاید بعد از چندین ماه یا چندین سال وقتی میبینیم تو دلمون

میگیم: یادش بخیر ... چه روزایی بود.. پس بهتره الان حرف هایی زده نشه تا فردا پشیمون شیم و ...


همچنین این نکته رو هم که تجربه ثابت کرده رو بگم که بهتره اگه با هم دیگه مشکل داریم یا دعوا

داریم در دانشگاه یا پیام خصوصی حل بشه نه اینکه در یه جمع عمومی مطرح بشه ( اونم با یه آیدی

نامفهوم ... )


در این فروم هر بحثی بشه اشکالی نداره آما به هم دیگه توهین یا افترا یه تیکه پروندن ... نباشه!!!

به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:

goll goll goll
I like it
محسن دلم از افترا خونه...
در ضمن الان خبر رسید از دانشگاه که شنبه تعطیله محسن یعنی وای دده... chak

خیلی دوست دارم این جملت رو:
به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 1:53 pm

آن چه در زیر می آید، سروده یی است ترانه وار که شاملو در آغاز فیلمنامه ی میراث گنجاند و به کارگردان نامی سینمای ملی مان مسعود کیمیایی هدیه کرد:

پاره یی
مشعل همسایه را
روشن می کنند،
پاره یی
خاموش.
و این ها مردم بی تاریخ اند:
مصداق های ساده ی خوب و بد،
تاریکی و روشنی روزی و شبی
بریده از زمان،
دو روی پاره ی کاغذی
بی نیاز از برگه ی دفتری بودن.
پاره یی
خود
مشعل اند:
تا پایان می سوزند
تا لحظه ی خاکستر،
مشعل های غمناکی که روشن می کنند
فرسخ شماره های راه بی انتهای زمان را.

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 1:54 pm

چرا آدم و حوا ایرانی بودند!!!!!!!!





اول: آدم و حوا می تونستن هر میوه ای رو بخورن، اون همه موز و کیوی و توت فرنگی و نارنگی و پرتقال و انار و خیار، این وسط وقتی بهشون می گفتن یک کاری نکنید، مثلا سیب گاز نزنید، عدل رفتن همون سیب رو گاز زدن. غیر از یک ایرانی کی این همه لجبازی می کنه؟



دوم: " آدم" تنها کسی رو که "آدم" حساب می کرد خودش بود، به حوا هم اگر می گفتی برای چی با این مرد داری زندگی می کنی؟ می گفت: تو این دنیا جز این هیچ کس " آدم" نیست



سوم: تو بهشت لخت مادر زاد و بدون دردسر زندگی می کردن، اینقدر کارهای نامعقول کردن و خلاف مقررات کردند تا از بهشت بیرون شون کردند، حالا مانتو و شلوار و روسری و چادرمشکی سرشون می ذارن، تا دوباره برگردن بهشت



چهارم: تا وقتی دو نفر بودند، با هم مشکلی نداشتند، به محض اینکه سروکله " هابیل" و " قابیل" پیدا شد، فورا یکی شون شد اقلیتی، یکی اکثریتی، نمی تونستند بفهمند وقتی دوتا هستند، باید بطور مساوی همه چیز رو تقسیم کنند، هابیل به فکر انقلاب افتاد، قابیل به فکر کودتا، آخرش هم جناح قابیل اون یکی جناح هابیل رو از بین برد، بعد موند با قدرتی که به دست آورده چکار کنه



پنجم: کلا در بهشت یک قانون وجود داشت، نه سد معبر ممنوع بود، نه بالا رفتن از درخت غیرقانونی بود، نه حجاب اجباری بود، نه اذن پدر برای ازدواج ضروری بود، نه اگر اعتراضی می کردند دستگیر می شدند، هیچ ماده قانونی در قانون اساسی شون نبود، جز اینکه " نزدیک شدن به درخت سیب ممنوع می باشد"، همون ماده قانونی رو هم زیر پا گذاشتند



ششم: هابیل و قابیل با وجود اینکه همه چیزشان شبیه هم بود، ولی به هم حسودی می کردند، اختلاف هم که پیدا کردند، با وجود اینکه بلد بودند با هم حرف بزنند، ولی با هم گفتمان نمی کردند. موضوع اختلاف هم کاش طلا و پول و زن و شرط بندی سر بارسلونا و آ ث میلان بود، آنها بخاطر اینکه به خدا نزدیکتر بشوند به هم حسادت می کردند، آخرش هم قابیل بخاطر نزدیک شدن به خدا هابیل را کشت. کدام غیرایرانی برای نزدیک شدن به خدا برادر خودش را می کشه؟



هفتم: کلا آدم و حوا در زندگی شان یک جرم مرتکب شدند، بخاطر آن هم از بهشت بیرون شان انداختند، هم لخت مادر زاد ولشان کردند وسط زمین، آخرش هم تا وقتی آدم توبه نکرده بود، قبول نکردند که به حال خودشان آنها را بگذارند. تازه، حوا سیب را خورده بود، خدا آدم را مجبور کرد توبه کند، این هم یک دلیل دیگر که سیستم قضایی اش مثل ایران بود




آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 2:00 pm

عکاسی که بستر خود را بیش از دوربینش دوست بدارد ، می بایست
بجای عقاب بلند پرواز از کلاغ ها عکس بگیرد

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط M2kA » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 3:39 pm

Gold boy نوشته شده:
M2kA نوشته شده:سلام خدمت کلیه بچه های قدیمی و جدید دانشگاه نبی اکرم (ص) تبریز , بچه های نرم افزار , ورودی 1390

این فرم که به خاطر شلوغی تنی چند از بچه ها , شوخی های نابجا و حرف های بی ربط .. حدود 3 ماه

تعطیل بود , باز هم شروع به کار میکنه.امید هست هر کسی که بازم افتخار بده و تشریف بیاره اینجا ,

حرف هایی نزنه که هم برای خودش بد تلقی بشه و هم برای بچه ها .

بلاخره اینجا حرف هایی میزنیم که شاید بعد از چندین ماه یا چندین سال وقتی میبینیم تو دلمون

میگیم: یادش بخیر ... چه روزایی بود.. پس بهتره الان حرف هایی زده نشه تا فردا پشیمون شیم و ...


همچنین این نکته رو هم که تجربه ثابت کرده رو بگم که بهتره اگه با هم دیگه مشکل داریم یا دعوا

داریم در دانشگاه یا پیام خصوصی حل بشه نه اینکه در یه جمع عمومی مطرح بشه ( اونم با یه آیدی

نامفهوم ... )


در این فروم هر بحثی بشه اشکالی نداره آما به هم دیگه توهین یا افترا یه تیکه پروندن ... نباشه!!!

به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:

goll goll goll
I like it
محسن دلم از افترا خونه...
در ضمن الان خبر رسید از دانشگاه که شنبه تعطیله محسن یعنی وای دده... chak

خیلی دوست دارم این جملت رو:
به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:
حسن جون بیخیال " افترا و .. " به قول یکی :wink: باید خودمون خوب باشیم ..
آره.شنبه تعطیله.هیف شد واقعا nar ger
فک کنم هفته بعد رو توی جبرانی ها سیر کنیم ... khk:
ger ger ger fekr
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط M2kA » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 3:40 pm

Gold boy نوشته شده:چرا آدم و حوا ایرانی بودند!!!!!!!!





اول: آدم و حوا می تونستن هر میوه ای رو بخورن، اون همه موز و کیوی و توت فرنگی و نارنگی و پرتقال و انار و خیار، این وسط وقتی بهشون می گفتن یک کاری نکنید، مثلا سیب گاز نزنید، عدل رفتن همون سیب رو گاز زدن. غیر از یک ایرانی کی این همه لجبازی می کنه؟



دوم: " آدم" تنها کسی رو که "آدم" حساب می کرد خودش بود، به حوا هم اگر می گفتی برای چی با این مرد داری زندگی می کنی؟ می گفت: تو این دنیا جز این هیچ کس " آدم" نیست



سوم: تو بهشت لخت مادر زاد و بدون دردسر زندگی می کردن، اینقدر کارهای نامعقول کردن و خلاف مقررات کردند تا از بهشت بیرون شون کردند، حالا مانتو و شلوار و روسری و چادرمشکی سرشون می ذارن، تا دوباره برگردن بهشت



چهارم: تا وقتی دو نفر بودند، با هم مشکلی نداشتند، به محض اینکه سروکله " هابیل" و " قابیل" پیدا شد، فورا یکی شون شد اقلیتی، یکی اکثریتی، نمی تونستند بفهمند وقتی دوتا هستند، باید بطور مساوی همه چیز رو تقسیم کنند، هابیل به فکر انقلاب افتاد، قابیل به فکر کودتا، آخرش هم جناح قابیل اون یکی جناح هابیل رو از بین برد، بعد موند با قدرتی که به دست آورده چکار کنه



پنجم: کلا در بهشت یک قانون وجود داشت، نه سد معبر ممنوع بود، نه بالا رفتن از درخت غیرقانونی بود، نه حجاب اجباری بود، نه اذن پدر برای ازدواج ضروری بود، نه اگر اعتراضی می کردند دستگیر می شدند، هیچ ماده قانونی در قانون اساسی شون نبود، جز اینکه " نزدیک شدن به درخت سیب ممنوع می باشد"، همون ماده قانونی رو هم زیر پا گذاشتند



ششم: هابیل و قابیل با وجود اینکه همه چیزشان شبیه هم بود، ولی به هم حسودی می کردند، اختلاف هم که پیدا کردند، با وجود اینکه بلد بودند با هم حرف بزنند، ولی با هم گفتمان نمی کردند. موضوع اختلاف هم کاش طلا و پول و زن و شرط بندی سر بارسلونا و آ ث میلان بود، آنها بخاطر اینکه به خدا نزدیکتر بشوند به هم حسادت می کردند، آخرش هم قابیل بخاطر نزدیک شدن به خدا هابیل را کشت. کدام غیرایرانی برای نزدیک شدن به خدا برادر خودش را می کشه؟



هفتم: کلا آدم و حوا در زندگی شان یک جرم مرتکب شدند، بخاطر آن هم از بهشت بیرون شان انداختند، هم لخت مادر زاد ولشان کردند وسط زمین، آخرش هم تا وقتی آدم توبه نکرده بود، قبول نکردند که به حال خودشان آنها را بگذارند. تازه، حوا سیب را خورده بود، خدا آدم را مجبور کرد توبه کند، این هم یک دلیل دیگر که سیستم قضایی اش مثل ایران بود



:grin: :grin: :grin: ha: آره...واقعا ایرانی بودن .. nisdh nisdh nisdh
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 3:41 pm

Gold boy نوشته شده:عکاسی که بستر خود را بیش از دوربینش دوست بدارد ، می بایست
بجای عقاب بلند پرواز از کلاغ ها عکس بگیرد
fekr fekr fekr fekr fekr fekr
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 11:17 pm

M2kA نوشته شده:
Gold boy نوشته شده:
M2kA نوشته شده:سلام خدمت کلیه بچه های قدیمی و جدید دانشگاه نبی اکرم (ص) تبریز , بچه های نرم افزار , ورودی 1390

این فرم که به خاطر شلوغی تنی چند از بچه ها , شوخی های نابجا و حرف های بی ربط .. حدود 3 ماه

تعطیل بود , باز هم شروع به کار میکنه.امید هست هر کسی که بازم افتخار بده و تشریف بیاره اینجا ,

حرف هایی نزنه که هم برای خودش بد تلقی بشه و هم برای بچه ها .

بلاخره اینجا حرف هایی میزنیم که شاید بعد از چندین ماه یا چندین سال وقتی میبینیم تو دلمون

میگیم: یادش بخیر ... چه روزایی بود.. پس بهتره الان حرف هایی زده نشه تا فردا پشیمون شیم و ...


همچنین این نکته رو هم که تجربه ثابت کرده رو بگم که بهتره اگه با هم دیگه مشکل داریم یا دعوا

داریم در دانشگاه یا پیام خصوصی حل بشه نه اینکه در یه جمع عمومی مطرح بشه ( اونم با یه آیدی

نامفهوم ... )


در این فروم هر بحثی بشه اشکالی نداره آما به هم دیگه توهین یا افترا یه تیکه پروندن ... نباشه!!!

به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:

goll goll goll
I like it
محسن دلم از افترا خونه...
در ضمن الان خبر رسید از دانشگاه که شنبه تعطیله محسن یعنی وای دده... chak

خیلی دوست دارم این جملت رو:
به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:
حسن جون بیخیال " افترا و .. " به قول یکی :wink: باید خودمون خوب باشیم ..
آره.شنبه تعطیله.هیف شد واقعا nar ger
فک کنم هفته بعد رو توی جبرانی ها سیر کنیم ... khk:
ger ger ger fekr
اره بی خیال وای 3 شنبه رو عشق است...
راست میگی هفته اخر پدرمون رو میارن دقیقا جلوی چشمون شایدم جد پدریمون رو , دقیقا نمیدونم...

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 11:20 pm

تقدیم به کسانی که هیچ چی نشده فک میکنن مهندس و دکتر شدن!!!!!
استخدام نگهبان با مدرک دکتری در ادارات دولتی!
با سلام خدمت همه کارجویان و فارغ التحصیلانی که جویای کار هستند، کسانی که بعد از فراغت از تحصیل و پرداختن هزینه های زیاد بعد از سال ها در پی پیدا کردن شغلی هستند که بتوانند استقلال داشته باشند و خرج و مخارج خود را در بیاورند . هر چند همه ما به دنبال کار دولتی هستیم و شاید به اندازه همان سال هایی که در دانشگاه ها سپری شد به دنبال کار باشیم اما آیا این آرزو و داشتن یه شغل خوب و دولتی تا چه حد می تواند تحقق پیدا کند؟ آیا مسئولین کشور تا چه حد در این امر سهیم هستند و موفق بوده اند؟

کسانی که یک روز آگهی جذب نیرو می زنند و یک روز بعد بدون هیچ دلیل آن را حذف می کنند و با لحن تند میگویند، که بروید پی کارتان! خب چه کسی میخواهد جواب بدهد! و حتی اگر هزینه ثبت نام در این آزمون ها را فاکتور بگیریم که از هر نفر چه قد میگیرند برای یک استخدام و آخر سر هم چه کسی با چه درجه اعتبار و مدرکی پشت میزها جای میگیرد بماند! و اگر به کسانی که در اطرافمان شاعل هستند بنگریم میبینیم که یا به شغل های غیر مرتبط با رشته تحصیلی خود روی آورده اند و یا با اندک حقوق و مزایا سپری می کنند.

در حالی که در پست های دولتی و دستگاه های اجرایی برای داشتن شغل حراست لیسانس به بالا (کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری) ها را پذیرش می کنند ( استخدام دولتی خوزستان ۹۱ ) یعنی سیستم ادارات و سازمان های ما این قدر تخصصی شده که برای داشتن پست حراست باید مدرک بالاتر از لیسانس داشت آیا تمام کسانی که رئیس و معاون همان سازمان ها هستند مدارک فوق و دکتری دارند که برای حراست این چنین تقاضایی دارند؟ شاید هم دارند و ما خبر نداریم…






دکتری را تصور کنید که بعد از حداقل ۲۰ سال درس خواندن، باید جلوی دیگران دولا و راست شود آنهم در زمانی که هنوز بسیاری از متصدیان پستهای ادارات دولتی با مدرک دیپلم مشغول به کارند. آیا مدارک دانشگاهی بی ارزش شده اند یا دلیل این رفتارها و توهین هایی که به قشر تحصیلکرده ی جامعه میشود، تعداد بالای متقاضیان کار است ؟

منبع : www.estekhdami.org

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 11:21 pm

تقدیم به کسانی که هیچ چی نشده فک میکنن مهندس و دکتر شدن!!!!!
استخدام نگهبان با مدرک دکتری در ادارات دولتی!
با سلام خدمت همه کارجویان و فارغ التحصیلانی که جویای کار هستند، کسانی که بعد از فراغت از تحصیل و پرداختن هزینه های زیاد بعد از سال ها در پی پیدا کردن شغلی هستند که بتوانند استقلال داشته باشند و خرج و مخارج خود را در بیاورند . هر چند همه ما به دنبال کار دولتی هستیم و شاید به اندازه همان سال هایی که در دانشگاه ها سپری شد به دنبال کار باشیم اما آیا این آرزو و داشتن یه شغل خوب و دولتی تا چه حد می تواند تحقق پیدا کند؟ آیا مسئولین کشور تا چه حد در این امر سهیم هستند و موفق بوده اند؟

کسانی که یک روز آگهی جذب نیرو می زنند و یک روز بعد بدون هیچ دلیل آن را حذف می کنند و با لحن تند میگویند، که بروید پی کارتان! خب چه کسی میخواهد جواب بدهد! و حتی اگر هزینه ثبت نام در این آزمون ها را فاکتور بگیریم که از هر نفر چه قد میگیرند برای یک استخدام و آخر سر هم چه کسی با چه درجه اعتبار و مدرکی پشت میزها جای میگیرد بماند! و اگر به کسانی که در اطرافمان شاعل هستند بنگریم میبینیم که یا به شغل های غیر مرتبط با رشته تحصیلی خود روی آورده اند و یا با اندک حقوق و مزایا سپری می کنند.

در حالی که در پست های دولتی و دستگاه های اجرایی برای داشتن شغل حراست لیسانس به بالا (کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری) ها را پذیرش می کنند ( استخدام دولتی خوزستان ۹۱ ) یعنی سیستم ادارات و سازمان های ما این قدر تخصصی شده که برای داشتن پست حراست باید مدرک بالاتر از لیسانس داشت آیا تمام کسانی که رئیس و معاون همان سازمان ها هستند مدارک فوق و دکتری دارند که برای حراست این چنین تقاضایی دارند؟ شاید هم دارند و ما خبر نداریم…






دکتری را تصور کنید که بعد از حداقل ۲۰ سال درس خواندن، باید جلوی دیگران دولا و راست شود آنهم در زمانی که هنوز بسیاری از متصدیان پستهای ادارات دولتی با مدرک دیپلم مشغول به کارند. آیا مدارک دانشگاهی بی ارزش شده اند یا دلیل این رفتارها و توهین هایی که به قشر تحصیلکرده ی جامعه میشود، تعداد بالای متقاضیان کار است ؟

منبع : www.estekhdami.org

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 11:25 pm

عاشق این متن هستم محسن:راستی ازت تشکر میکنم بخاطر بازگشاییه مجدد اینجا. goll

فردریک کبیر ،که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد
معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست.
او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت،
گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند.
فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند
ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند. آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”.
یکی از همراهان با حیرت گفت: “اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است”.
فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد، اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد.

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 11:30 pm

من نور نیستم. من شبم. اما شعله ای به جانم افتاده و می سوزاندم. من شبی آکنده از روشناییم
(نیکوس کازانتزاکیس)


ولی حیف از اینکه با ...

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط Gold boy » پنج‌شنبه 11 خرداد 1391, 11:30 pm

بیاد استاد مولادوست...
این جهان کوه است وفعل ما ندا / سوی ما آیـد نــدا ها را صــدا
این بگفت ورفت دردم زیرخاک / آن کنیزک شد زرنج عشق پاک
زآنکه عشق مردگان پاینده نیست / زآنکه مرده سوی ما آینده نیست
عشق زنـده در روان ودر بـصـر / هر دمی باشد زغنچه تــازه تـــر
عشق آن زنده گزین کو باقی است / کز شراب جان فزایت ساقی است
عشق آن بگـزیـن که جمله انـبـیاء / یافتند از عشق او کار وکیا
تو نگو ما را به دان شه یار نیست / با کریمان کار ها دشوار نیست

ولی حیف از اینکه با ...

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص ) تبریز

پست توسط M2kA » جمعه 12 خرداد 1391, 10:28 am

Gold boy نوشته شده:
M2kA نوشته شده:
Gold boy نوشته شده:

I like it
محسن دلم از افترا خونه...
در ضمن الان خبر رسید از دانشگاه که شنبه تعطیله محسن یعنی وای دده... chak

خیلی دوست دارم این جملت رو:
به امید روزای خوب و پاس کردن دروس ترم 2 ger khk:


حسن جون بیخیال " افترا و .. " به قول یکی :wink: باید خودمون خوب باشیم ..
آره.شنبه تعطیله.هیف شد واقعا nar ger
فک کنم هفته بعد رو توی جبرانی ها سیر کنیم ... khk:
ger ger ger fekr

اره بی خیال وای 3 شنبه رو عشق است...
راست میگی هفته اخر پدرمون رو میارن دقیقا جلوی چشمون شایدم جد پدریمون رو , دقیقا نمیدونم...

مگه این 3 شنبه کلاس داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

M2kA
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1703
تاریخ عضویت: دوشنبه 28 بهمن 1387, 11:03 am
محل اقامت: T@br!Z
تماس:

Re: پاتوق دانشجویان نبی اکرم (ص )تبریز

پست توسط M2kA » جمعه 12 خرداد 1391, 10:30 am

Gold boy نوشته شده:عاشق این متن هستم محسن:راستی ازت تشکر میکنم بخاطر بازگشاییه مجدد اینجا. goll

فردریک کبیر ،که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد
معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن می دانست.
او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت،
گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند.
فردریک آن را به دقت خواند و گفت: “بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند
ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند. آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”.
یکی از همراهان با حیرت گفت: “اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است”.
فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد، اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد.
goll dan
قشنگ بود.چنین خاطره ای رو کارگذار کریم خان زند نیز تعریف کرده بود .... amuz: amuz: amuz: nisdh nisdh nisdh
هر چی هستی همون باش... هر چه نیستی نگو کاش...
____________________________________________

قفل شده