صفحه 27 از 28

Re: بوفه !!

ارسال شده: یک‌شنبه 5 اردیبهشت 1389, 11:12 pm
توسط عسل
farshidshd نوشته شده:
عسل نوشته شده:
Milo نوشته شده:از بیکاری داشتم کارتون نیگا میکردم یاده اون کارتونه افتادم که دختره تویه یه برج گیر کرده بود بد موهاش اینقده بلند بود که ازش طناب ساخت از پنجره برج در رفت از گیره اون آقا دزده ha: به فکرم افتاد موهام رو مثله اون بلند کنم از یک جا فرار کنم شاید اسمم رو تو کتاب گینس هم ثبت کردن ... والا tof: ha: ha:
مادر رستم هم موهاش اینقدر بلند بود که از پنجره اتاقش موهاشو انداخت بیرون؛ بابای رستم موهاشو گرفت اونوقت مامانش موهاشو کشید بالا بابای رستم اومده تو اتاق مادر رستم بعدشم که دیگه وقتی بابای مامان رستم اینو فهمید مجبور شد با عروسیشون موافقت کنه
از اینم می تونی الگو بگیری bil:

چی شد؟؟ دختره پسر برد خونه؟؟ یعنی چی؟
با موهاش؟ khk:
فرشید خان از شما بعیده مگه ایرونی نیستی؟ از آثار ادبی بزرگ کشورت خبر نداری؟
یادم باشه هدیه تولدت برات یه شاهنامه بگیرم بشینی از اول تا اخرش رو نخطه به نخطه بخونی بفهمی تو سرزمینمون چه اتفاقاتی افتاد
تازه اینایی که من اینجا در مورد شاهنامه گفتم قسمت هایه مجازش بود بقیه شو نمیشه در اظهان عمومی بیان کنم

Re: بوفه !!

ارسال شده: جمعه 31 اردیبهشت 1389, 10:43 pm
توسط مهيار
دونت گو فی البحرکما
اگه عربی بود که گ ندارن . اونا به گ میگن ج یا ک . مثلا گوریل رو میگن کوریل amuz:
یا گربه رو میگن کت یا کتی . ddn:

خدایی خیلی خسته ام . دلم تفریح میخواد . یکی بیاد یه خورده با هم تفریح کنیم tof:

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 1 خرداد 1389, 10:31 am
توسط lopht
سلام دوستان
کسی هست که در ایام پیش از رفتن به خدمت مقدس سربازی به سر ببره؟ ssb:
اگه کسی هست اعلام حضور کنه با یه حس تو بوفه عشقو حال کنیم! rgs shd:

Re: بوفه !!

ارسال شده: پنج‌شنبه 13 خرداد 1389, 8:18 pm
توسط kanan
lopht نوشته شده:سلام دوستان
کسی هست که در ایام پیش از رفتن به خدمت مقدس سربازی به سر ببره؟ ssb:
اگه کسی هست اعلام حضور کنه با یه حس تو بوفه عشقو حال کنیم! rgs shd:
من قبلا اين حس داشتم ولي باز مثل اينكه دوباره داره برميگرده سراغم

Re: بوفه !!

ارسال شده: چهارشنبه 24 شهریور 1389, 5:11 pm
توسط DANESHJOO-ONLINE
دلم گرفته بچه ها/میخوام شعری بگم برا شما/
امروز یه حسی داشتم/حال و هوایی داشتم/
اروم یه جا نشستم/تو اینترنت اخبارو جستم/
مثه همیشه اخبار ماله حاجی و کشیک و اوباماس...../
امروز هیچ میسد کالی نداشتم/هیچ آف & هیچ اسی نداشتم/
هیچی کامنت نداشتم /تو بلاگ و فروم هیچ انگیزه ای نداشتم/
روزنامه ایران رو کم گذاشتم/از دکه یکی یرداشتم/
مثه هر روز مضخرف/ولی یه جا زده یه حرف/
رنجش گفته که میاد/هفته اینده میاد/جواب کنکور ماهم میاد!/
دیدم نکته همینجاست/دلتنگیم از اینجاست/
این مرحله هم فینیش شد/کار ماهم ایجا فینیش شد/
دونه دونه رد کردم/ خاطراتو رد کردم/
گفتم که بد نیست/فکر زیاد بدی نیست/
شاید گریم بگیره/غصه از یادم بره/
روز اول کاردانی:رییس دکه میگه ای بچه!این تیپی میخوای بیای نرکده؟/
اینجا همش پسره!/گفتم که از سرت بپره!/
ترم یک و دو خام بودیم/خیلی خرخون بودیم/تو خوابگاه فکر مزدا3 و ...بودیم/مثه اکثر مردم خواب بودیم/
ترم سه حاجی و دارودستشون ریدن به حالمون/یه بخشنامه زدن روبرو توی برده دکمون/
فنیا دیگه درشی نخونن/فکر معدل بالای 18 نکنن/
شرط معدل رو برداشتیم/فنیارو تو فکر دانشگاه ملی تو کف گذاشتیم/
واسه دانشگاه بدون کنکور یه سد گنده کاشتیم/
تابستون رفتیم جشنواره فرهنگی/تو امفی/
تهران بود/همین سعادت اباد/تو مسیر جاده ساوه/تا ازادی و پونک هم خیلی راهه!/
اونجا که بودم دیدم فکرم در اشتباهه!/قلبم خیلی در عذابه!/
خوابگاه دانشکده انقلاب بودم/تو فکر کنکور کارشناسی بودم/
انگار بچه ها همه خوابیده بودن/زد به سرم شعری بخونم/
از تقلب تو مسابقات اون سال گلایه ای کنم!/
داورمون تهرانی بود/میگفت که مجری طرح پرسش مهر من بودم/تو کارای کامپیوتری ردخور ندارم/
یخورده از تقلب بگم براتون:
همه تو جلسه توجیهی قبل از مسابقه بودن/ازونایی که تو جمع بودن/
من از همه دیر رسیدم/اروم رو صندلی پریدم/
مدعی بود معیاراش متفاوته/نواوری که براش خیلی جالبه/
یه بحثی رو راه انداخت/انگار یخورده ادعا داشت/
یکی از بجه ها ی شمسی پور /بلند شد گفت استاد من بگم/از وبلاگ و سایتم بگم/از قالب ترجمه شدم بگم/
خلاصه چندتا حرف دهن پرکن زد/یخورده هم واسه خودش کلاس داشت/همونم رتبه اول رو به ناحق تو کارنامه اش گذاشت/
اون روز که من خر بودمتو فکر کارشناسی بودم/
3 ماه رو طرحم کار کردم/شب و روزی نکردم/
ازجلسه که بیرون اومدیم/گفتم بچه ها دیدین؟/
قصاص قبل از گناهمون رو دیدین؟/نفر اول رو حدس زدین؟/
اونا گفتن فکر کردی/سایته خودمون اوله/اول نشدنومن محاله/
روز اختتامیه/همون روزی که جاتون خیلی خالیه/
چند ساعتی از جشنواره مونده/نوبت معرفی برنده/
الان دیگه نوبت اهدای جوایزه/وقتشه دل ماهم حسابی بسوزه/
گفتم دیدین بچه ها/دیدین گفتم بتون حالا/......
اره همون اول شد/خیلی خوش به حالش شد/سهم ماهم غصه شد////
اولین تجربم بود زیاد جدی نگرفتم/به فال نیک گرفتم/
کاردانی رو در پیش گرفتم/بازم معدل الف گرفتم/ازشهیچ سودی نگرفتم!/
...............................................................................
جشنواره تبریز با حال بود /مخصوص نخبه های فنی بود/
از کل ایران اومده بودن/جایی رو از قلم ننداخته بودن/تهران اهواز اصفهان ...............
بازم خوابگاه که بودیم/اموزشکده شماره 1 نبودیم/خوابگاه علامه حلی بودیم/
ساعتای یک بامداد بود/هیشکی خوابش نبرده بود/
لب پنجره مضحکانه لم زده بودم/تو دریای بدبختیام غوطه ور شده بودم/
یکی از بچه های مهاجر/اونجا بودش حاضر/
گذشت از کنار پنجره/ دیدم که مثه خودم خیلی پنچره /بیخودی پرسه میزنه/هی با خودش حرف میزنه!/
صداش زدم ای رفیق/نگاهی کرد خیلی دقیق/
چته بیتابی /انگار خیلی بی حالی/واست نمونده جایی؟/
گفتم بیا جلوتر/توضیح بده تو بیشتر/
گفت قضیه کارشناسی/گفتم بیا اینم یه پاپاسی/
گفتم بسه گرفتم/تا اخرشو من خوندم/
گفتم هستی از بچه ها ی کارشناسی/گفتش چطور منو میشناسی؟/
گفتم نیک نامت اینه/حالا باقیش همینه.../
گفتم اینارو ووللشش /بیا فکری کن به حالش!/
انگار خدا اون شب با ما بود/همه بچه هارو اگاه بود/
شب قبل از عملیات یا همون اختتامیه/گفتم بچه ها وقتمون تا صبح خالیه/
دونه دونه در زدیم/به کل خوابگاه سر زذیم/
بچه هارو خبر کردیم/از اتاقاشون بیرون کردیم/
واسه دخترا پیغام فرستادیم/گفتیم ما با شما هماهنگیم/
گفتیم جلسه داریم /یه راهه چاره داریم/
میخوایم که حمله کنیم/غوغایی به پا کنیم/
گفتم که جمعمون جمعه/فقط جای حاجی کمه/
البته اون موقه /نقش حاجی برا محمودی بوده/
گفتیم بچه ها نظر بدین/هرکی یه راهکار تازه بدین/
جاتون خالی بود اون شب/کلی حال کردیم اون شب/
ترک و لر و کرد و فارس و بلوچ و اذری و ....همه اومده بودن/ولی حراست اونجا مارو پراکنده کردن/
خلاصه یجا جمع شدیم/برای راه چاره مصمم شدیم/
یکی میگفت فیلم نگیر تو حالا/مگه میخوای بدیش دست اطلاعات تو حالا؟/
بچه ها زدن زیره خنده/گفتن این بنده خدا چقد مشنگه/
یکی میگفت برادم خبرگزاری فارس بودن/یه عده هم گفتن فردا صداوسیما رو میارن/
یکی از بچه ها که لباس بتمن هم پوشیده/میگه ساسی مانکن هم اوکی داده/
نظرا خیلی متفاوت بودش/همین برام جالب بودش/
همه جور ادم داشتیم/از جدی و درس خون تا بیخودی و دیونه هم داشتیم!/
ناگفته نمونه اینا نخبه بودن/واسه هر دکه ای یکی بودن!/
یکی میگفت اعتراض/یکی میگفت تحصن/یا سوزن روی باسن/
همه میدونستیم راهی نداره/غیراز اعتراض را ه چاره نداره/
یکی از بچه ها فکنم بسیجی بود /یا شایدم از ادمای حاجی بود/شایدم که خودی بود/خلاصه نمیدونم چه گهی بود/
گفت بیاین سیاسیش نکنیم/از کی و کی و کی حرفی نزنیم/
ساعتای تقریبا 2 صبح بود/انگار مخمون هنگیده بود/
از یکی از بچه ها سیگار خواستم/اونم با کمال میل یکی داد دستم/
سه سوته دودش کردم/یه باره زد به سرم/
گفتم بچه ها بسه/النه که صبح میرسه!/
بچه ها همه یکی شدن/همه یا علی گفتن/واسه صبح اماده شدن/
چند تا لیدر گذاشتیم/واسشون گوشی گذاشتیم/
یکی هم که شد فرمانده/تا به بقیه پی-ام بده/
قرار شد از اعتراضا فیلمی بگیریم/وایه بیست و سی ایمیلی بزاریم/
یکی مسیول پلاکارد/یکی هم واسه فریاد/
خلاصه بگم صبح رسید/اون روز با خاطراتش از راه رسید/روز اختتامیه سررسید/
صداهایی به گوش رسید/انگار اتوبوس ها هم از راه رسید/
بچه ها سر جاهاشون مستقر شدن/اماده شروع اعتراض شدن/
رمز عملیات یا علی و یا هرا بود/انگار خدا اونروز با ما بود/
یا علی گفتیم شروع شد/یا زهرا گفتن شروع شد/شعارها هم شروع شد/
ای خواهر ...حمایت حمایت/حاجی حاجی... عدالت عدالت/
سهمیه روزانه حق مسلم ماست/دانشجوی فنی اینده ایرانی ....../
یه ریز شعار میدادیم/اما جوابی نشنیدیم/
طاقتشون سر اومد /حاجی پشت تریبون اومد/
گفت که ما هم مشکل داریم/اخه چاره نداریم/واستون بودجه اضافی نداریم/
گفتیم دیوار کوتاهتر ندیدی از ما؟/مگه نشنیدی لعنتی تو از اوباما؟/
انگار خدا ندا داد/یکی از ملایکشو فرو فرستاد/
گفتم فرشته چاره؟/گفت چاره بی چاره!/حتی خدا هم تو کار حاجی مونده/
ولی ما هیچوقت کم نذاشتیم/سنگر فنی رو خالی نگذاشتیم/
حاجی یه قولایی داد//وعده وعیدایی باهامون گذاشت/مثه همیشه دست مارو تو حنا گذاشت/
انگار بچه ها همه بلیط داشتن /یادش بخبر دخترا سنگ تموم گذاشتن/هیچی کم نگذاشتن/
اوندوره بچه های اصفهان از همه یه خورده سرتر بودن/اونا بودن که با ما اعتراضارو کلید زدن!؟/
جالب اونجا بود که اونا همشون اول شدن/دانشگاه بدون کنکور رو گرفتن/ولی با ما تا اخر همرا همراه بودن!/
بعد از مراسم طومار نوشتیم/پیگیری کردیم........(شد انچه شد)/
ازون دوره حاجی دستمونو خونده بود/دوره بعدی کلی محافظ و اطلاعاتی گذاشته بود/
....................................................................................
خاطرات کرمان رو که نگذاشتم(خیلی بامزه)/اخه تو فکر ویرایشش هستم/
...................................................................................
فکر نکنین دیونم / به خدا فقط به عشق شما دارم میخونم/
فکر نکنین خل شدم/تازه یخورده عاقل و منطقی شدم/اخه مدار منطقی رو عالی شدم!/
انگار کارتم تموم شد/شماره اینترنت هوشمند هم فراموشم شد/
................................................................................
فکر کنم این بحث ها داره تکراری میشه/یه نهضت کوبنده باید که زنده شه!/
تو فکر یه تاپیک جدیدم/اولین فرصت به اقا پیمان یه پی-ام میدم/

Re: بوفه !!

ارسال شده: دوشنبه 27 دی 1389, 12:00 am
توسط moien
سلام بر اهل بوفه
رفتیم سکوبا دایوینگ یارو گفت راست می گی او لوله هرو در آر، بقیش یادم نمونده rooz

خوبه این بوفه واقعا نقش بوفه رو بازی می کنه آدم دلش می گیره میاد اینجا پیپ می کشه

کوسه هم بود انگار !!!
یکی می گفت وای وای کوسه البته با این رویکرد tof:

اللهم افرغ علینا صبرا

خونه تکونی

ارسال شده: جمعه 19 فروردین 1390, 12:25 am
توسط mohammad
با سلام،

ای بابا..
بوفه هم بوفه های قدیم..
یکی نیست بگه معین خان ما وقتی کلید بوفه رو دستت دادیم، انتظار نداشتیم بعد مدتی تعطیل کنی که..

معین سلام..
تاریخ مصرف اجناست گذشته، یه خونه تکونی به بوفت بدی بد نیست ها!!

Re: خونه تکونی

ارسال شده: شنبه 20 فروردین 1390, 9:29 am
توسط eli
mohammad نوشته شده:با سلام،

ای بابا..
بوفه هم بوفه های قدیم..
یکی نیست بگه معین خان ما وقتی کلید بوفه رو دستت دادیم، انتظار نداشتیم بعد مدتی تعطیل کنی که..

معین سلام..
تاریخ مصرف اجناست گذشته، یه خونه تکونی به بوفت بدی بد نیست ها!!
صاب بوفه متواری شده رفته

Re: خونه تکونی

ارسال شده: شنبه 20 فروردین 1390, 2:45 pm
توسط mohammad
eli نوشته شده:
mohammad نوشته شده:با سلام،

ای بابا..
بوفه هم بوفه های قدیم..
یکی نیست بگه معین خان ما وقتی کلید بوفه رو دستت دادیم، انتظار نداشتیم بعد مدتی تعطیل کنی که..

معین سلام..
تاریخ مصرف اجناست گذشته، یه خونه تکونی به بوفت بدی بد نیست ها!!
صاب بوفه متواری شده رفته
بهههه..
سلام بر eli عزیز، می بینم که مدیر نمونه شدی
بهت تبریک میگم، لابد خیلی زحمت کشیدی..

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 20 فروردین 1390, 5:18 pm
توسط eli
شایعست بابا این القاب به ما نمیچسبه ddn:

از این ورا!!!
راه بوفه گم کردید!

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 20 فروردین 1390, 10:38 pm
توسط mohammad
داشتم کارای پایان نامه کارشناسی ارشدم رو انجام میدادم که یادم اومد یه زمانی یه بخش توی این سایت برای ارشد راه اندازی کرده بودیم، خواستم سر بزنم ببینم وضعیتش چجوره که متاسفانه دیدم حال و روز خوبی نداره!!

راستی از بفیه بچه های کارشناسی ناپیوسته 86 خبر داری؟

Re: بوفه !!

ارسال شده: یک‌شنبه 21 فروردین 1390, 9:14 am
توسط eli
mohammad نوشته شده:داشتم کارای پایان نامه کارشناسی ارشدم رو انجام میدادم که یادم اومد یه زمانی یه بخش توی این سایت برای ارشد راه اندازی کرده بودیم، خواستم سر بزنم ببینم وضعیتش چجوره که متاسفانه دیدم حال و روز خوبی نداره!!

راستی از بفیه بچه های کارشناسی ناپیوسته 86 خبر داری؟
حال و روز خوب که چه عرض کنم حالش داغونه ddn:
آخرین بار که باهام حرفیدیم داشتی میرفتی ترم 3 ارشد, احتمالا الان دیگه نزدیک دفاعت باید باشه.
بقیه اخبار هم به صورت دیگه بهت میرسونم اینجا یکم نا مناسب وسط تاپیک bale

Re: بوفه !!

ارسال شده: چهارشنبه 15 تیر 1390, 2:36 pm
توسط azarakhsh
سلام بر بوفه ایهای عزیییییییییییییییییییییز
خسته نباشی بااین بوفتون
آدم حوصلش سرمیره
یه جوکی یه قطعه باحالی یه چیزی دلمون پوسید khk:
nar

Re: بوفه !!

ارسال شده: جمعه 24 تیر 1390, 9:55 pm
توسط Milo
درس تموم شد یکی دو ماهی استراحت لازمه واسه مغز خسته .
یکمی به خودم استراحت دادم الآن چند وقته دارم با پی سی فقط بازی می کنم poo آی آی آی یادش بخیر پارسال این موقع اوج امتحاناتم بود rooz عصبی بودم کلن nar: تا چند ماه پیش که پایان نامه را دادم رفت شدم مهندس پشت کنکوریه ارشد ger کی حس داره درس بخونه واسه ارشد ؟؟؟؟؟؟؟
اصلا حسش نیست کلن حسش کشته شده در من .
اینحا هم که یک وانت خاک نشسته توش fekr این چیز میزاتون تاریخ مصرفش تموم شده ؟ ger: حالا عیبی نداره .
زندگیه دیگه میگذره rgs

Re: بوفه !!

ارسال شده: دوشنبه 4 مهر 1390, 9:11 pm
توسط moien
سلام. چند سال شد؟ 4 سال؟
دیدم برخی از دوستان دارن ارشد رو هم تموم می کنن، به سلامتی و میمونی! ما که زدیم به کار دفاع از خاک پاک میهن، انشالله آبان ماه، هرکی با هرکسی مشکل داره عکسش رو بده، قراره تفنگ بدن بهم، تفنگ هم ندن انشالله برگ جریمه میدن، قول می دم دو برگش رو هم بدم به شما برین صفا کنین.
ملت کم به ساندیکس های این بوفه گیر بدین، عزیزه من بخور بدنت عادت کنه خوب، هی پاستوریزه می خورین میشه همین که فرت فرت سرما میخورین دیگه، اصلا به جان فرزین واکسن رو همینجوری می سازن، پنیسیلین رو که دیگه همتون داستانش رو خوندین که آخه خدا انصافتون بده، کیک ها توشون سوکس دارن که دارن، کپک دانشمندا کشف کردن که ضد ضد سرطانه، یعنی اینجوری کار می کنه که سرطان اینا که سلول ها رو خوردن و الان تو شکمشونه، این ها رو که میبینن چندش میشن، سلول ها رو بالا میارن و از بس ازشون مایعات میره، وبا می گیرن میمیرن، شما هم چاق تر میشی یه کم، ولی نترسین همش آبه، بخار میشه . والا زمان ما همین هم نبود، علف می خوردیم، همین جلال جعفری تا زمانی که برگ درخت می خورد معدش خوب بود همینکه دو بار پیتزا خورد و دو تا فیلم که عباس آقا بهش نشون داد رو دید، دیگه از اون وقت غذا تو معدش بند نمی شه، قدیمی ها خوب یه چیزی می دونستن دیگه. دوما!! این که اینا کپک زده تقصیر خاله قزی نیست که، شما باید اینا رو بخرین بخورین ، نمی خرین نمی خورین اینجوری میشه دیگه. الله اکبر ها rgs