صفحه 26 از 28

Re: بوفه !!

ارسال شده: پنج‌شنبه 24 دی 1388, 8:01 pm
توسط Milo
استاد ام استادای قدیم
درس بلت نبودی فلکت می کردن که دفه بدی آدم بشی درس ات رو درست بخونی بیای سره کلاس amuz: والا !
حالا آخره عمری استاده میاد بهت پیشنهاد میده بیا با خودم کلاس بردار پولش رو بده 20 تو بگیر برو حالشو ببر ger:
استاد این ریختی ندیده بودم khk: یکی بیاد اینو از برق بکشه !!! nar:

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 26 دی 1388, 12:34 am
توسط eli
خو من که خودم می دونم پـــــــــــــــــــــــــــــیر شدم khk:

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 26 دی 1388, 9:13 pm
توسط mojtabapc
eli نوشته شده:خو من که خودم می دونم پـــــــــــــــــــــــــــــیر شدم khk:
هيهات منا الذلة کشتی شکسته گانیم...
هی یادش به خیر ... پیر شدیم رفت نه نه ...

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 26 دی 1388, 11:36 pm
توسط mamad_msp
نمی دونم این جا چه خبره شایدم من جز اصحاب کف بودم خواب موندم. چرا همه یهو پیر شدینو یاد از جوونی می کنین.
جونی همینه که ما الان توشیم فقط یکم زندگی عوض شده اونم به خاطر جو زمین هست که قطب داره جا به جا می شه( من فردا امتحان دارم اگه حرفام جور در نمیاد دنبال جوردر اوردن حرفا نباشین)
شبتون خوش

Re: بوفه !!

ارسال شده: شنبه 26 دی 1388, 11:40 pm
توسط eli
آخیش یکم انرژی گرفتیم. sanj:

میبینم که همه دارن میان حضور میزنن krn:

Re: بوفه !!

ارسال شده: یک‌شنبه 27 دی 1388, 4:35 am
توسط mamad_msp
lمن با اولیا میام

Re: بوفه !!

ارسال شده: دوشنبه 12 بهمن 1388, 12:07 am
توسط moien
اي بابا اين آخه چه جووني ه آخه
همش سرمون تو كامپيوتر و اينا
من همش دلم مي خواست يه اسب داشته باشم با يه برنو ( تفنگ ( Berno )) برم كنار دست ستار خان اينا و باقر خان اونا توي محله قديم خودمون با قشون دولت مي جنگيدم
بعد قشون روس ها ميومد اعدام ام مي كرد
نه اين كه بشينم NFS بازي كنم كه
اي بابا اي بابا

Re: بوفه !!

ارسال شده: دوشنبه 12 بهمن 1388, 10:15 am
توسط mamad_msp
سلام همکار قدیمی. با این خط مشی سیاسی فک کنم کم کم NFS هم جز تحریم قرار می گیره و شما می تونین به ارزوی اسب و برنو برسین
پس برو دنبال اسلحه و اسب

Re: بوفه !!

ارسال شده: چهارشنبه 14 بهمن 1388, 12:36 pm
توسط moien
جانم؟ من كي از سياست حرف زدم آخه ؟
بنده از پشت همين تريبون ، اعلام مي كنم كه حرف من سياسي نبود ، به جان فرزين !
چرا همه چيزو سياسي مي خونينش! آخه khk: شما ها چرا نمي خواين من پيشرفت كنم آخه ! بده به منم بگن مثلا خفنه ملي ؟ ها؟ هاان ؟ آهان !

كنكور ام داره از را مي رسه ، ملت همه رفتن دارن مثله فشنگ(نمي دونم چه ريطي داره ، ولي مي دونم كه داره ) درس مي خونن ، آفرين آفرين cuf:

اينم منم shd: (بدون شرح)

Re: بوفه !!

ارسال شده: چهارشنبه 14 بهمن 1388, 1:55 pm
توسط Milo
اینهمه کله پاچه شکوندیم تو صف کنکور آخرش گیره 4 استاد افتادیم که چیز تومن ام نمی ارزن amuz: دچاره فسردگیه مزمن شدم رفت khk:
دیگه پرفسور بالتاز هم حسش نیست چیزی اختراع کنه :mrgreen: والا !
قصد کردم برا تقویت روحیه یک چند روز برم جزایر قناری tof: البته هنوز تو نیت ام اگه شد که چه خوب وگرنه تو همون نیت که اصله کاره طوریش نیست درجا بزنم ، آخرش خدا برگه دیگه ...
.... هم که درش تخته شد که ! دیگه هیشــــــــــــــکی نمیره فضولی nar:

Re: بوفه !!

ارسال شده: جمعه 3 اردیبهشت 1389, 6:19 pm
توسط farshidshd
یا الله...

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان محترم و محترمه

اینجانب farshidshd بدین وسیله حضور خود را اعلام مینمایم...
shd:

لطفا در برنامه های آتی ما را در نظر بگیرید... tof:

Re: بوفه !!

ارسال شده: جمعه 3 اردیبهشت 1389, 10:16 pm
توسط Milo
از بیکاری داشتم کارتون نیگا میکردم یاده اون کارتونه افتادم که دختره تویه یه برج گیر کرده بود بد موهاش اینقده بلند بود که ازش طناب ساخت از پنجره برج در رفت از گیره اون آقا دزده ha: به فکرم افتاد موهام رو مثله اون بلند کنم از یک جا فرار کنم شاید اسمم رو تو کتاب گینس هم ثبت کردن ... والا tof: ha: ha:

Re: بوفه !!

ارسال شده: یک‌شنبه 5 اردیبهشت 1389, 12:14 am
توسط عسل
Milo نوشته شده:از بیکاری داشتم کارتون نیگا میکردم یاده اون کارتونه افتادم که دختره تویه یه برج گیر کرده بود بد موهاش اینقده بلند بود که ازش طناب ساخت از پنجره برج در رفت از گیره اون آقا دزده ha: به فکرم افتاد موهام رو مثله اون بلند کنم از یک جا فرار کنم شاید اسمم رو تو کتاب گینس هم ثبت کردن ... والا tof: ha: ha:
مادر رستم هم موهاش اینقدر بلند بود که از پنجره اتاقش موهاشو انداخت بیرون؛ بابای رستم موهاشو گرفت اونوقت مامانش موهاشو کشید بالا بابای رستم اومده تو اتاق مادر رستم بعدشم که دیگه وقتی بابای مامان رستم اینو فهمید مجبور شد با عروسیشون موافقت کنه
از اینم می تونی الگو بگیری bil:

Re: بوفه !!

ارسال شده: یک‌شنبه 5 اردیبهشت 1389, 2:06 pm
توسط Milo
عسل نوشته شده: مادر رستم هم موهاش اینقدر بلند بود که از پنجره اتاقش موهاشو انداخت بیرون؛ بابای رستم موهاشو گرفت اونوقت مامانش موهاشو کشید بالا بابای رستم اومده تو اتاق مادر رستم بعدشم که دیگه وقتی بابای مامان رستم اینو فهمید مجبور شد با عروسیشون موافقت کنه
از اینم می تونی الگو بگیری bil:
amuz:

Re: بوفه !!

ارسال شده: یک‌شنبه 5 اردیبهشت 1389, 3:19 pm
توسط farshidshd
عسل نوشته شده:
Milo نوشته شده:از بیکاری داشتم کارتون نیگا میکردم یاده اون کارتونه افتادم که دختره تویه یه برج گیر کرده بود بد موهاش اینقده بلند بود که ازش طناب ساخت از پنجره برج در رفت از گیره اون آقا دزده ha: به فکرم افتاد موهام رو مثله اون بلند کنم از یک جا فرار کنم شاید اسمم رو تو کتاب گینس هم ثبت کردن ... والا tof: ha: ha:
مادر رستم هم موهاش اینقدر بلند بود که از پنجره اتاقش موهاشو انداخت بیرون؛ بابای رستم موهاشو گرفت اونوقت مامانش موهاشو کشید بالا بابای رستم اومده تو اتاق مادر رستم بعدشم که دیگه وقتی بابای مامان رستم اینو فهمید مجبور شد با عروسیشون موافقت کنه
از اینم می تونی الگو بگیری bil:

چی شد؟؟ دختره پسر برد خونه؟؟ یعنی چی؟
با موهاش؟ khk: