صفحه 3 از 3

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: یک‌شنبه 10 شهریور 1387, 11:10 pm
توسط مهيار
مخلص آدمهاي بامعرفت
نوكر مشتي‌هاي لوطي‌صفت
***
جون به فداي مردم صميمي
معرفت عتيقه و قديمي
***

قديمترها قاتله هم‌صفت داشت
دزد سرگردنه معرفت داشت
***

دزده، زنها رو وارسي نمي‌كرد
نگاه به ناموس كسي نمي‌كرد
***

راحتي مردم اهميت داشت
آدم تو شهر و كوچه امنيت داشت
***

نبود واسه نيل به اين مقاصد
اداره اماكن و مفاسد
***

نه عامل تجاوز و مباشر
نه بوق بوق و چشمك و فلاشر
***

نه پارتی نه دختر فراري
نه دادگاه و عقد اضطراري
***

نه ارتباط «ميم – شين» و اصغر
نه امر معروف و نه نهي منكر
***

تو شهري كه خلاف، شصت فرمه
قدم‌زدن، خودش يه جور جرمه
***

شاكي بشي، مي‌ري معطل مي‌شي
متهم رديف اول مي‌شي
***

خلاصه قصه اون قدر درامه
كه «ايدز» پيش دردمون زكامه!


****
فقط بگم اين شعر از خودم نبود البته يه مقدار خودم دست بردم توش :mrgreen: باز فردا نگيد اين چرا تيكه هاي اجتماعي توش داشت سبكشم " هالو"

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: پنج‌شنبه 3 بهمن 1387, 2:43 am
توسط elahe_555
سلام
منم تازه اومدم

مثل اینکه خیلی وقته دوستان شعری ندادن. حالا من با حرف ه ادامه میدم....


هراسونم کمی خسته پریشون
بیا پیشم بشین ناخونده مهمون

بیا گردش کنیم توی خیابون
از این کافه به اون کافه بگردون cuf: cuf:



به نظر شما چطور بود؟؟؟؟؟؟؟ :?:

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: پنج‌شنبه 3 بهمن 1387, 3:30 pm
توسط elahe_555
سلام

خب مثل اینکه کسی نیست، پس خودم با ن میگم:


نان و کباب و یک دل سیر
کی خبر دارد از آن فقیر

sanj:

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: جمعه 4 بهمن 1387, 4:12 am
توسط Juggernaut
یه دو روز صبر کن! ساعته 2 شب پست میدی ! مگه تلفنه که به این زودی جوابتو بدن! amuz:
تاپیکه قدیمیه خودمون kis:

----------------

----روی از من مسکین مگردان------------------------------------شده ام در جاده زندگی سرگردان
--------ای الهه گر ساعت دو اینترنت آمدنت بیخوابیست------------- ما چه گوییم که شب اندر روز ما بی خوابیست
--------------پست می دهی دویه شب در کارشناسی-----------------------در عجبم ! ، میخواهی ما را شناسی؟
-----------------بی نوا ! تو را از شناختن ما چه رسد سود ؟-----------------------اندر پیچ و خم جاده زندگی فتادیم چه زود
--------------------ای مرتضی ، روزگار گر به روزمرگی طی کردی------------------------به راستی که عمر خود به تلف دی کردی

----------------------------

گزیده ای از اشعاره مرحوم مرتضی رضوان ا... تعالی علیه قدّس السره شریف amuz:

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: جمعه 4 بهمن 1387, 5:18 pm
توسط elahe_555
یار، دوست توای همشهری من
که اسمت سخت باشد در دهانم


روزها و شبها که از پی هم رفتند
یاد تو و شعر تو ماند در دماغم(منظورم عقله هاااا ddn: )

به قبل از این سایت بود کارم
از این ور به اون ور در دوانم

در این روزهای اشنایی با کارشناسی
چه باشد به غریبه ها نیازم

mz: mz: mz:

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: جمعه 4 بهمن 1387, 5:44 pm
توسط مهيار
منم آن بچه پولداری که الان
تو می بینی مرا در این خیابان
همان هستم که شلوارم بود تنگ
لباسم هر ورش باشد به یک رنگ
به چشمم عینک Reyban گذارم
به گوشم گوشی واکمن گذارم
تو که مبهوت من هر روز بودی
مرا حتما شناسایی نمودی
پرایدم قرمز است و پاترولم زرد
دو بنزم را پدر از "آخن" آورد
دوسالی هم خودم رفتم به خارج
نوشتم اسم خود را توی کالج
و چون در تنبلی ممتاز گشتم
اروپا را که گشتم بازگشتم!
بهار مالزی را دوست دارم
زمستان سوی آلمان رهسپارم
روم گر بهر سرگرمی به پاریس
دو ویلا می خرم در"کان"و در"نیس"
اگر یک هفته در تهران بمانم
روم سوی فشم با دوستانم
تلکس و فکس من درجنب و جوش است
موبایلم نیز همواره به گوش است
خلاصه زندگی شیرین و خوب است
کجایش حاوی نقص و عیوب است؟
نمی دانم چرا بعضی ز مردم
نمی پویند راه لندن و رم؟!
اگر از غصه دنیا غمینی
سفر باید کنی حتی زمینی!
به یک جا ماندگاری حیف دارد
سفر سوی فرانسه کیف دارد!
چرا نالی ز کمبود و گرانی؟
سفر کن جان من تا می توانی!
ز بی نانی چرا هی می کنی غش؟
بخور شیرینی و پیتزا به جایش!
چرا آخر ژیان را دوست داری؟!
بخر بنزی به عنوان سواری!
چرا در شوش مسکن می گزینی؟
نداری ظرفی از پیرکس و چینی!
اتاق منزلت مانند گور است
بیا جردن، ببین اینجا چه جوراست؟!
کمی چون وقت من امروز ضیقه(!)
کنم ایجاز: هان ای بدسلیقه!
اگر از خوب و بد بی اطلاعی
بکن با بنده تشریک مساعی
بگویم تا چه چیزی برگزینی
و در دنیا کجاها را ببینی!
ولی فعلا ندارم وقت تفسیر
که پرواز هلندم می شود دیر!

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: جمعه 4 بهمن 1387, 9:06 pm
توسط Juggernaut
elahe_555 نوشته شده:یار، دوست توای همشهری من
که اسمت سخت باشد در دهانم


روزها و شبها که از پی هم رفتند
یاد تو و شعر تو ماند در دماغم(منظورم عقله هاااا ddn: )

به قبل از این سایت بود کارم
از این ور به اون ور در دوانم

در این روزهای اشنایی با کارشناسی
چه باشد به غریبه ها نیازم

mz: mz: mz:
مهيار نوشته شده:که پرواز هلندم می شود دیر!
.
.
ره از رهِ ما جدا کردی------------------گر دیوانه شدم ، جفا تو کردی

--آواره شدم. ، ستم تو کردی----------------هر چه که شدم ، بدان تو کردی

---وقتی ما را از غریبه ها جدا نکردی------------آن وقت بدان دلم شکستی ، آری تو کردی

------------همشهری خود غریبه دانی؟--------------وااااای ، چه بود ، چه شد ، چه کردی khk:

-----------------ما را به ستم ، غم بار کردی :( --------------ره از رهِ ما جدا کردی...
.
.

از اشعار مرحوم مرتضی Juggernaut رضوان ا... تعالی علیه قدّس السره شریف amuz:
.

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: شنبه 5 بهمن 1387, 2:18 am
توسط elahe_555
یکشب که بودم در تنهایی
بنوشیدم چای و کشیدم سیگاری cuf: lat:

ز افکار پوچ دنیایی
مرا هرگز نبود یاران، جدایی khk:

زدوستانم هردم جفایی
به این دوران کی جویم رهایی go:

الا ای مرتضی ای همشهری
تو که گویی بامن از جدایی

ندیدم من در این دنیا صفایی
ز اینجا و ز آنجا در فراری (منظورم در فرارم ولی به خاطر قافیه شد فراری :wink: )

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: شنبه 5 بهمن 1387, 3:55 am
توسط Juggernaut
.
elahe_555 نوشته شده:یکشب که بودم در تنهایی
بنوشیدم چای و کشیدم سیگاری cuf: lat:

ز افکار پوچ دنیایی
مرا هرگز نبود یاران، جدایی khk:

زدوستانم هردم جفایی
به این دوران کی جویم رهایی go:

الا ای مرتضی ای همشهری
تو که گویی بامن از جدایی

ندیدم من در این دنیا صفایی
ز اینجا و ز آنجا در فراری (منظورم در فرارم ولی به خاطر قافیه شد فراری :wink: )
.
.
یارب نفسی ده تا توانم-------------در این دنیا مثله سگ دوانم
ما را تهمت زنی به جدایی؟----------- ما که به درد از هم جداییم!! amuz:
ما را چه بسا درد دیدیم ---------------- ما را که کنن حکم ِ جدایی
ما را چه رسد سود از این جدایی--------- جز غمی به بزرگی لحظه آشنایی

خواهم که روم پای ندارم----------خواهم که کنم نای ندارم
خواهم که شوم تاب ندارم-----------خواهم که تمام ، وقت ندارم


خواهم که مرگ ، خواهم که درد ، خواهم که...خواهم که...لحظه آشنایی.

.
بابا ما رو نکشونین تو این تاپیک تصویر دوباره غم گرفتم تصویر
.

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: شنبه 5 بهمن 1387, 11:57 am
توسط elahe_555
یارم باش نگارم باش در این شهر
که باشم در کنارت همچون نهر

نباش ای مرتضی غمگین وبیمار
خودم واست میشم مثل یه تیمار ddn:

اگرچه من خودم دپرسم بسیار
بود منفی در منفی مثبت انگار

تو از این تایپیک رو مگردان
من به تو گویم چاکریم قربان

sbl sbl

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: چهارشنبه 30 بهمن 1387, 3:34 pm
توسط xxxxx_xxxxx
سانسوريديم

Re: مشاعره با اشعار ساختگی...

ارسال شده: شنبه 29 فروردین 1388, 1:24 am
توسط mahboob
bbk_agp نوشته شده:وای که چه گناه کردیم شدیم اسیره بناب.... ریشه های همه ملتش در آب
دانشگاهش گاوداری بود.... نصف استادانش بر جهنم رود
آرزوی رهایی داریم از آن.... چه کنیم؟ رویم کوه فلان؟
کله شقی کردیم وقت انتخاب رشته.... حالمون مثل زندانیان گشته
بشنو از Bbk چون حکایت می کند.... از جهل حاکم بر بناب شکایت می کند
عقده ای داشتیم تا عقده ایی.... این بنابی ها بودند فــلــّه ای
شهرش کوچک و بی ارزش بود.... فکر ملتش جز بر ### نرود
قبل بناب قهقه ها داشتیم.... بازی نور و سایه ها داشتیم
چو رفتم بناب خنده رفتست ز یادم.... باور نداری شاهد بیارم
زندگی رنگش باخته.... بناب و بنابی بر احوالم تاخته
بر خیزان مرا زین کابوس.... که تحمل ندارم بر شهر عبوس
قبل بناب آرزوها داشتم.... من امید و برنامه ها داشتم
کنون جز رهایی نیندیشم.... بناب تیشه زدست بر ریشه ام
من همان بابک نی ام.... مانده ام با این شخصیت کی ام؟
من بدون خنده زنده نبودم.... کنون من بی خنده، روح انسان دیگر ربودم؟؟؟ ****(معنی بیت پایین)
نفرین بر این شهر غصه.... تو هـــم موافقی درسته؟


****(من بدون خنده نمی توانستم زنده بمانم، حالا که نمی خندم، چطور دارم به زندگی ادامه می دم؟ آیا روح انسان دیگری را کش رفته ام و از آن استفاده می کنم؟ عجب چیزی شد!)
مو که افسرده حالم چون ننالم
معارف خوندم و اندیشه ندارم چون ننالم
همه گویند 3ماه دیگه هم هست
مو که روزی ندارم چون ننالم.
محبوب باباطاهر