صفحه 22 از 26

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 12 آبان 1388, 10:20 am
توسط farshidshd
مثل اون وقتا هنوز دلم برات لک می زنه
حسرت داشتن تو ،‌پیر شده ، عینک می زنه
صورتم سرخ شده بود ،‌اما حالا کبود شده
جدایی یه عمر داره توی اون چک می زنه
اونی که من نمی خواستمش ولی منو می خواست
منو می بینه یه وقت ، دوباره چشمک می زنه

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 12 آبان 1388, 6:25 pm
توسط eli
همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام، اندیشه اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدایا، این منم، یا اوست اینجا؟

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 12 آبان 1388, 11:19 pm
توسط عسل
eli نوشته شده:همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام، اندیشه اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدایا، این منم، یا اوست اینجا؟
آن يار کز او خانـه ما جاي پري بود
سر تا قدمـش چون پري از عيب بري بود
هر گنـج سـعادت که خدا داد به حافـظ
از يمـن دعاي شـب و ورد سـحري بود

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: جمعه 15 آبان 1388, 12:29 pm
توسط farshidshd
دوباره آمده ام تا که یار را بینم
ز روی مه بوسه ای را ز عشق برچینم
من هر چه سعی توان نمی توانم باز
ز روی سرخ حضورت نقاب برچینم
تو ای نگار وجودم دلبر هوایی من
بگو چگونه ره جان را بی تو بگزینم
تو ره نما تا که باز در ره عشق
ز هر چه بدی است دست عشق بر چینم

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: یک‌شنبه 17 آبان 1388, 11:09 pm
توسط eli
مرا آن نازنین از یاد برده
به آغوش فراموشی سپرده
امیدم خفته، اندوهم شکفته
دلم مرده، تن و جانم فسرده

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: یک‌شنبه 17 آبان 1388, 11:29 pm
توسط عسل
هركس ازمن خواست بااوباشم ازمن دورشد
مهرباني ديد وازاين لطف من مغرورشد
خواستم بااوبمانم تاابدهم آشيان
ديدم اما هرچه راگفتم به اودرگورشد
كاش مي شدقلب وسعت مي گرفت
شمع باپروانه الفت مي گرفت
كاش ميشد درپس احساس ها
خنده هاازاشك سبقت مي گرفت
كاش ميشد ازالفباي وجود
عين وشين وقاف سبقت مي گرفت
كاش ميشد درپس سجاده ها
يك دعاتااوج رفعت مي گرفت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 20 آبان 1388, 7:55 pm
توسط farshidshd
تو رفتي من شدم لحظه شمارت
دو قطره اشك مونده يادگارت
اگر برگشتي و من را نديدي
بدان مرده ام از انتظارت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 23 آبان 1388, 11:26 pm
توسط عسل
farshidshd نوشته شده:تو رفتي من شدم لحظه شمارت
دو قطره اشك مونده يادگارت
اگر برگشتي و من را نديدي
بدان مرده ام از انتظارت
تا به ياد توام امشب نبرد خواب مرا
گوئيا برده خيال تو به سرداب مرا
مي کشم آه و نداري خبر از سوز درون
آتش عشق تو در جان شده بي تاب مرا

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: یک‌شنبه 24 آبان 1388, 12:45 pm
توسط farshidshd
آنجا که
زنگهای خوشبختی
خاموش می شود
در واژگونی بخت
بر آنم
تا به رقص برخیزم
بر ویرانه های خیال
و کودکانه
گوش
به زنگوله ی فرداها بسپارم



فرداها( ناهید عباسی )

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: دوشنبه 25 آبان 1388, 11:38 pm
توسط عسل
farshidshd نوشته شده:آنجا که
زنگهای خوشبختی
خاموش می شود
در واژگونی بخت
بر آنم
تا به رقص برخیزم
بر ویرانه های خیال
و کودکانه
گوش
به زنگوله ی فرداها بسپارم



فرداها( ناهید عباسی )
آخرش الف شد يا ميم؟
با کدوم ادامه بديم؟

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 26 آبان 1388, 1:11 pm
توسط farshidshd
میم شد

فرداها اسم کتابش بود

یه پیشنهاد

میگم هر شعری میزاریم اگه امکانش هست اسم شاعر و کتابش رو هم بگیم

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: جمعه 29 آبان 1388, 3:03 pm
توسط عسل
مي خوام يه قصري بسازم ، پنجره هاش آبي باشه
من باشمو تو با شيو ، يك شب مهتابي باشه
مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري
مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نزاري
امشب مي خوام تا خودِ صبح فقط برات دعا كنم
براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم
مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم
مي خوام شبها عكس تو رو تو خواب گلها ببينم
مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگي يه حرفه رنگي بخونيم
امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
امشب مي خوام كه رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگه نگاهم نكني ناز چشات رو بكشم ،
مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جونِ هرچي قلب صاف – رنگ گل شقايقه
يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نمي شه
فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نمي شه


Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 30 آبان 1388, 4:40 pm
توسط farshidshd
عسل نوشته شده:مي خوام يه قصري بسازم ، پنجره هاش آبي باشه
من باشمو تو با شيو ، يك شب مهتابي باشه
مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري
مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نزاري
امشب مي خوام تا خودِ صبح فقط برات دعا كنم
براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم
مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم
مي خوام شبها عكس تو رو تو خواب گلها ببينم
مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگي يه حرفه رنگي بخونيم
امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
امشب مي خوام كه رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگه نگاهم نكني ناز چشات رو بكشم ،
مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جونِ هرچي قلب صاف – رنگ گل شقايقه
يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نمي شه
فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نمي شه

همیشه آن تبسمی که میل توست می کنم
برای چشم عاشق تو نامه پست می کنم
غم شکستن من وتو هم تمام می شود
تو فکر راه را نکن خودم درست می کنم


مريم حيدرزاده

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 30 آبان 1388, 8:45 pm
توسط eli
من سکوت اختران آسمان دانم که چیست
من سکوت عمق بحر بی کران دانم که چیست

هم سکوت جنگل خاموش را پیش از بهار
هم سکوت مرگ بار مردگان دانم که چیست

من سکوت دختر محجوب پر احساس را
در حضور مرد محبوب جوان دانم که چیست

اعتراضات ملائک آنچه گفتند آشکار
وآنچه را کردند در خاطر نهان دانم که چیست

یونس اندر بطن ماهی با خدا دانم چه گفت
رمز آن زندان بی نام و نشان دانم که چیست

قصه نرگس که شد مخمور چشم مست خویش
غصه هاتف ز عشق آن جوان دانم که چیست

هفت خطم گرچه خطی می نخوانم غیر عشق
خط زیبا بر جمال شاهدان دانم که چیــست

گرچه طفلم در طریق عشق و ابجد خوان علم
مبدأ و پایان کار عارفان دانم که چیست

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 30 آبان 1388, 11:34 pm
توسط عسل
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم، هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم ،هر شب
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم، هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای مهر می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
تمام حرف دل من هم با تو همییییییییییییییینه
تورو خدا همیشه مراقب خودت باش