مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

اشعار و زندگی نامه شعرای ایران زمین

مدیر انجمن: eli

ارسال پست
آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » پنج‌شنبه 23 مهر 1388, 12:58 am

ری آری عهد ما با این زمان و این جهان پیمان بود
چون که پیمان ها شکست و شد خراب هجران بود
مانده ام پیمان چرا بشکست در این انجمن
چون که هر کس از پی خود دل به این پیمان بود
روز اول هر کسی عهدی ببست و دست بر پیمان نهاد
روز آخر باز بشکسته به دل پیمان بود
یاد مان رفنه که در روز ازل هم پیمان شدیم
آری اما اهرمن هم نیز در میدان بود
اهرمن تا این زمان بر عهد خود استاده است
ما ولی یادمان رفته ، که جان پیمان بود
شاید اما عهد و پیمانی دگر باید ببست
چون که در اول قدم در این سرای پیمان بود
پس همه ای کاروان همدلی ها ، هم زبانی های من
دست تقوا را بلند آرید عهد بر بندیدم تا ایمان بود.
دور از تو هرشب تا سحر گریان چو شمع محفلم
تا خود چه باشد حاصلی از گریه ی بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو افتاده ام در کوی تو
چشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم ای و دل آمیختی
چون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گِلم
لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟
وآن مایه ی آرام کو؟ تا چاره سازد مشکلم
در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دل
غافل نیم از کار دل و از کار دنیا غافلم
در عشق و مستی داده ام بود و نبود خویش را
ای ساقی مستان بگو، دیوانه ام یا عاقلم؟
چون اشک می لرزد دلم از موج گیسویی رهی
با آن که در طوفان غم دریا دلم دریا دلم
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » جمعه 24 مهر 1388, 4:39 pm

ماهی همیشه تشنه ام
در زلال بیکران تو
می‌برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو

زیر بال مرغکان خنده هایت
زیر آفتاب داغ بوسه هایت
-ای زلال پاک-
جرعه جرعه جرعه می کشم تورا به کام خویش
تاکه پر شود تمام جان من زجان تو!

ای همیشه خوب!
همیشه آشنا!
هرطرف که میکنم نگاه
تاهمه کرانه های دور
عطروخنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو!

ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک!
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک!
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » شنبه 25 مهر 1388, 12:07 am

کنم هرشب دعایی کز دلم بیرون رود مهرم
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » شنبه 25 مهر 1388, 8:43 am

عسل نوشته شده:کنم هرشب دعایی کز دلم بیرون رود مهرم
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده، رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم، مستم، چه هستم؟
همی دانم دلی پر درد دارم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » شنبه 25 مهر 1388, 10:24 am

من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی؟
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی؟
دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » یک‌شنبه 26 مهر 1388, 7:55 am

عسل نوشته شده:من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی؟
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی؟
دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
یکی دسته گل واسش دلخوشیه
یکی عادتش برادر کشیه
یکی زاغ مردم و چوب میزنه
یکی از داغ دلش جون میکنه
یه نفر خوابه رو تخت نقره پوش
یکی حیرون توی دریای جنون
یکی زندگی رو زیبا میبینه
یکی اما خودشو، تنهای تنها میبینه

آره این رسمه میون آدما
یکی داروغه، یکی دارو بشه
نمیشه رسمشونو عوض کنی
اگه حتی اسمون وارونه بشه
حالا حرف من با اون دسته ایه
که هنوز عاشقن و یکه سوار
جون هرچی مرده طاقت بیارین
که بریم باهم دیگه ازاین دیار
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » یک‌شنبه 26 مهر 1388, 12:36 pm

رفت و به جا ماند غمت در دل غمناک
بازآی که غم در دل من جای تو دارد
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
پیر کاردانی
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 856
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
محل اقامت: قطعه ای از بهشت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط پیر کاردانی » یک‌شنبه 26 مهر 1388, 6:31 pm

سلام

در یاد آسمانم ،در شه پره فرشته
در بوی لامکانم ،در لحظه کنونی
در خاطرات ایام در لحظه تولد
در مستی شرابم ، در لحظه فزونی
روحم رسیده بر عرش در لحظه نجاتم
دستم رسیده بر یار در لحظه وصالم
اینجا در این زمستان چون یاد خاطر توست
غم ها ز دل گریزد هر لحظه من بهارم
قسمت کن از حضورت قدری به جان بماند
بعد از همین کنون که استاده در نمازم
قسمت کن از امیدت قدری به دل بماند
تا هر زمان به جانم مهرت به دل بماند

یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری

تا تلاشی دیگر
یا علی

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » یک‌شنبه 26 مهر 1388, 11:38 pm

پیر کاردانی نوشته شده:سلام

در یاد آسمانم ،در شه پره فرشته
در بوی لامکانم ،در لحظه کنونی
در خاطرات ایام در لحظه تولد
در مستی شرابم ، در لحظه فزونی
روحم رسیده بر عرش در لحظه نجاتم
دستم رسیده بر یار در لحظه وصالم
اینجا در این زمستان چون یاد خاطر توست
غم ها ز دل گریزد هر لحظه من بهارم
قسمت کن از حضورت قدری به جان بماند
بعد از همین کنون که استاده در نمازم
قسمت کن از امیدت قدری به دل بماند
تا هر زمان به جانم مهرت به دل بماند

یا علی
در پیش ب دردان چرا فریاد بی حاصل کنم؟
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحب دل کنم
در پرده سوزم همچو شمع در سینه جوشم همچو مُل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می ،اندیشه را باطل کنم
زآنرو ستانم جام را آن مایه ی آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن فارغ کنم
از گل شنیدم بود ی مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون افتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گِل کنم
غرق تمنای توام موجی زدریای توام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دا چون رهی فریاد بی حاصل کنم؟
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » دوشنبه 27 مهر 1388, 2:35 am

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من، که خود افسانه میپرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم!
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » دوشنبه 27 مهر 1388, 11:11 pm

eli نوشته شده:من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من، که خود افسانه میپرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم!
من که مي دانم شبي عمرم به پايان مي رسد
نوبت خاموشي من سهل و آسان مي رسد
من که ميدانم که تا سرگرم بزم و مستي ام
مرگ ويرانگر چه بي رحم و شتابان مي رسد
پس چرا عاشق نباشم ؟
پس چرا عاشق نباشم ؟
من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست نيست
بين مرگ و آدمي قول و قراري نيست نيست
من که مي دانم اجل ناخوانده و بيداد گر
سر زده مي آيد و راه فراري نيست نيست
پس چرا
پس چرا عاشق نباشم ؟
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
پیر کاردانی
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 856
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 14 آبان 1387, 12:18 pm
محل اقامت: قطعه ای از بهشت

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط پیر کاردانی » جمعه 1 آبان 1388, 2:39 pm

سلام

من که می دانم دوباره باز خواهد شد
دفتر ایمان به جانم باز خواهد شد
من که می دانم فلک از نور پر گردد
من که می دانم جهان فریاد خواهد شد
من که می دانم نسیمش مست خواهد کرد
فرصت دیدار یاران را چه خواهد شد
من که می دانم ستاره رخ بگیرد باز
رخ ز عشقت چون که بنمایی چه خواهد شد
گر بیایی ای همه دست خدا بودن
دولت مسرور حق را دل چه خواهد شد
پس در این اینک زمان خفته باطن
گر بیایی حق بر افروزی چه خواهد شد
ای همه حجت به بودن با خدای عشق
گر بیایی چهره بگشایی چه خواهد شد.
ور در این آدینه هشتم ز دور هشتمین شمس الشموس عشق
گر بیایی یا علی گویان در غیبت بر اندازی چه خواهد شد.

یا علی
تلاش نکن تا شکست نخوری

تا تلاشی دیگر
یا علی

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط eli » شنبه 2 آبان 1388, 8:07 am

پیر کاردانی نوشته شده:سلام

من که می دانم دوباره باز خواهد شد
دفتر ایمان به جانم باز خواهد شد
من که می دانم فلک از نور پر گردد
من که می دانم جهان فریاد خواهد شد
من که می دانم نسیمش مست خواهد کرد
فرصت دیدار یاران را چه خواهد شد
من که می دانم ستاره رخ بگیرد باز
رخ ز عشقت چون که بنمایی چه خواهد شد
گر بیایی ای همه دست خدا بودن
دولت مسرور حق را دل چه خواهد شد
پس در این اینک زمان خفته باطن
گر بیایی حق بر افروزی چه خواهد شد
ای همه حجت به بودن با خدای عشق
گر بیایی چهره بگشایی چه خواهد شد.
ور در این آدینه هشتم ز دور هشتمین شمس الشموس عشق
گر بیایی یا علی گویان در غیبت بر اندازی چه خواهد شد.

یا علی
سلام

مرا از این که میبینی پریشان تر چه میخواهی
از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی
من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم
بیا این اوج و این پرواز و این باور چه می خواهی
مرا بیخود به باران میبری با مستیه چشمت
بیا این چشم ها، این گونه های تر چه می خواهی
برای ادعای عشق اگر این سینه کافی نیست
بیا این تیغ و این شمشیر و این هم سر چه می خواهی
من آن فرهاد مسکینم که کوه بهر تو کندم
بگو شیرین ترین رویا بگو دیگر چه میخواهی
تمام این غزل با خون رگهایم نثارت باد
بگو دیگر عزیز من، بگو دیگر چه می خواهی...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط عسل » شنبه 2 آبان 1388, 12:17 pm

يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما رابس
از در خو يش خدا را به بهشتم مفرست
كه سر كوي تو از كون و مكان ما را بس
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
farshidshd
مشاور وِیژه
مشاور وِیژه
پست: 2057
تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: My Heart
تماس:

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

پست توسط farshidshd » شنبه 2 آبان 1388, 12:55 pm

سینه پر درد ز تو کینه گذاران هستند
در کمین تو بسی عیب شماران هستند

داغ برسینه ز تو سینه فکاران هستند
غرض این است که در قصد تو یاران هستند

کد: انتخاب همه

دانشجوی ارشد نرم افزار

ارسال پست