مشاعره با حافظ !!

اشعار و زندگی نامه شعرای ایران زمین

مدیر انجمن: eli

Ramin

پست توسط Ramin » شنبه 27 بهمن 1386, 1:30 pm

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

آواتار کاربر
amin24
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 313
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 2:46 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

پست توسط amin24 » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 12:32 pm

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
مهم نيست گودال كوچك آبي باشي يا درياي بيكران، زلال كه باشي آسمان در توست.

الهام
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 117
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 28 مرداد 1386, 3:44 pm

پست توسط الهام » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 12:38 pm

شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بر آسایم ز دنیا و شر و شورش
زنان خوب به آسمان میروند زنان بد به همه جا میرسند

آواتار کاربر
amin24
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 313
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 2:46 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

پست توسط amin24 » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 12:55 pm

شراب بی​غش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
مهم نيست گودال كوچك آبي باشي يا درياي بيكران، زلال كه باشي آسمان در توست.

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 1:08 pm

amin24 نوشته شده:شراب بی​غش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
در بحر فتاده‌ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد

در پاش فتاده‌ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد

آواتار کاربر
amin24
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 313
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 2:46 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

پست توسط amin24 » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 8:56 pm

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
مهم نيست گودال كوچك آبي باشي يا درياي بيكران، زلال كه باشي آسمان در توست.

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 10:16 pm

amin24 نوشته شده:دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد

به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد

الهام
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 117
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 28 مرداد 1386, 3:44 pm

پست توسط الهام » دوشنبه 29 بهمن 1386, 8:16 am

در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
زنان خوب به آسمان میروند زنان بد به همه جا میرسند

Ramin

پست توسط Ramin » دوشنبه 29 بهمن 1386, 8:48 am

الهام نوشته شده:در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
میان گریه می‌خندم که چون شمع اندر این مجلس
زبان آتشینم هست لیکن در نمی‌گیرد

آواتار کاربر
amin24
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 313
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 2:46 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

پست توسط amin24 » چهارشنبه 1 اسفند 1386, 8:23 am

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
مهم نيست گودال كوچك آبي باشي يا درياي بيكران، زلال كه باشي آسمان در توست.

Ramin

پست توسط Ramin » چهارشنبه 1 اسفند 1386, 12:35 pm

amin24 نوشته شده:دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

آواتار کاربر
amin24
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 313
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 2:46 pm
محل اقامت: تهران
تماس:

پست توسط amin24 » پنج‌شنبه 2 اسفند 1386, 9:11 pm

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی​شمار آرد
مهم نيست گودال كوچك آبي باشي يا درياي بيكران، زلال كه باشي آسمان در توست.

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 5 اسفند 1386, 12:03 pm

amin24 نوشته شده:درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی​شمار آرد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

آواتار کاربر
honeyeh
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 88
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 2:24 pm
تماس:

پست توسط honeyeh » یک‌شنبه 5 اسفند 1386, 12:33 pm

ramin نوشته شده:
amin24 نوشته شده:درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی​شمار آرد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 5 اسفند 1386, 12:55 pm

درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری کشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسله آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

ارسال پست