نغمه های غم

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: نغمه های غم

پست توسط مهيار » پنج‌شنبه 26 دی 1387, 11:04 pm

قاصدک ، غم دارم

غم آوارگی و در بدری

غم تنهایی و خونین جگری

قاصدک وای به من

همه از خویش مرا می رانند

همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

قاصدک غم دارم

غم به اندازه سنگینی عالم دارم ...

م.ص
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farshidshd
مشاور وِیژه
مشاور وِیژه
پست: 2057
تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: My Heart
تماس:

Re: نغمه های غم

پست توسط farshidshd » سه‌شنبه 25 فروردین 1388, 11:49 am

تا کي در انتظار خودت ميگذاري ام
بگذر شبي ازآيينه بي قرار ي ام
از تو دورم اي به من نزديک دوري تا به چند
من در اين اندوه پوسيدم بيا کمی بخن

کد: انتخاب همه

دانشجوی ارشد نرم افزار

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: نغمه های غم

پست توسط eli » سه‌شنبه 25 فروردین 1388, 11:30 pm

نه!
کاری به کار عشق ندارم
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهرمار باشد...
از تو دریغ می کند
پس من با همه وجودم
خودم را زدم به مردن
تا روزگار ، دیگر
کاری به کار من نداشته باشد

این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!



زنده یاد قیصر امین پور
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
farshidshd
مشاور وِیژه
مشاور وِیژه
پست: 2057
تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: My Heart
تماس:

Re: نغمه های غم

پست توسط farshidshd » پنج‌شنبه 27 فروردین 1388, 2:21 pm

یک قطره اشک

مثل یک کوه قوی ست

مثل یک عقیده مصمم است

قصه های زیادی برای گفتن دارد

قصه های نو، قصه های کهنه

می تواند از دشمنی بیاید

یا از غم، از شادی، خشم

خوشی یا زیبایی

کد: انتخاب همه

دانشجوی ارشد نرم افزار

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: نغمه های غم

پست توسط عسل » شنبه 11 مهر 1388, 11:40 pm

رفتي بي آنكه بپرسي غربت پنجره را ابر ها باريدند، رفتي بي آنكه ببيني اشك ستاره را پروانه ها ديدند، رفتي بي آنكه بداني تلخي فاصله را ،ابرهاي گريان،دريا،بيگانه با ساحل،بيهودگي خاك،خاموشي باران را، رفتي بي آنكه بگيري دست هاي تب زده را، رفتي و شب در من آغاز شد،
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: نغمه های غم

پست توسط عسل » دوشنبه 13 مهر 1388, 11:27 pm

. شايد ميشه بعضي هارومثل اشك از چشمات بيندازي اما نميتوني جلوي اشكهات كه با رفتن بعضي ها از چشمات جاري ميشه بگيري. هميشه غمگين ترين و رنج آورترين لحظات آدم توسط همون كسي ساخته ميشه كه شيرين ترين و بياد موندني ترين لحظات رو براي آدم بوجود آوردن
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: نغمه های غم

پست توسط عسل » سه‌شنبه 21 مهر 1388, 12:22 am

غربت ان نيست كه تنهاباشي ،غرق درغصه ي غم هاباشي،غربت ان است كه چون قطره اب، تشنه ديدن دريا باشي (دلم برات تنگ شده)
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: نغمه های غم

پست توسط عسل » چهارشنبه 22 مهر 1388, 12:09 am

کاش روياهاي رنگينم شبي جان مي گرفت
خنده اي ره را بر اين چشمان گريان مي گرفت
ساحل از عشق تو و درياي مهرم هم صدا
اين دل سر گشته را از چنگ طوفان مي گرفت
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

آواتار کاربر
farshidshd
مشاور وِیژه
مشاور وِیژه
پست: 2057
تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: My Heart
تماس:

Re: نغمه های غم

پست توسط farshidshd » سه‌شنبه 28 مهر 1388, 5:57 pm

چقدر دیر تو را پیدا ... چقدر زود تو را از دست ...
بگیر دست مرا بانو ! که دست های شما گرم است

اگرچه دست دلم خالی است ، اگرچه ساکت و خاموشم
ستـاره های دلـم اما ، بـه آسمـان شمـا پیـوسـت

و کوچه کوچه قدم می زد ، طراوت تن تو در من
که خانه خانه دلم آن شب ، دریچه های غمش را بست

مرا شکسته و سرگردان ، میان قصه رهـا کردی
چقدر دیر تو را پیدا ... چقدر زود تو را از دست ....

کد: انتخاب همه

دانشجوی ارشد نرم افزار

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

Re: نغمه های غم

پست توسط eli » چهارشنبه 28 بهمن 1388, 8:36 pm

اینــی که حــــالا میبـینـی دیگه مجنون چشات نیست

دیگه وقتی نیمه شب شه نگـران لـحظه هــات نیست

مـــن بــرام فــرقـی نــداره کـــه تو بــاشی یـا نباشی

خیلـی وقته دیگه نیستی تو دلم جـــایی برات نیست
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
عسل
کاربر فعال
کاربر فعال
پست: 1022
تاریخ عضویت: شنبه 12 اردیبهشت 1388, 2:57 pm
محل اقامت: مشهد

Re: نغمه های غم

پست توسط عسل » شنبه 1 اسفند 1388, 12:40 am

ابر و باران و من و یار ، ستاده به وداع
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من جدا گریه کنم ، ابر جدا ، یار جدا
نبوده

............. نیست

........................
نخواهد بود

از تو عزیزتر

.............کسی برای من...

Unknown
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 222
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 13 خرداد 1389, 7:34 pm

Re: نغمه های غم

پست توسط Unknown » چهارشنبه 30 تیر 1389, 3:47 pm

من به این فکر می کنم که اگر دنیایی باشد برای زندگی دوباره ، چگونه این چنین سهل به قضاوت نشستن را پاسخ می گوییم؟ گاهی نباید تنها به چشمها اعتماد کرد.....

با خودعهد فراموشی می بندم اما باز خیال می آید و عهدم را می شکند ، کاش گوشه ای از خاطراتم ، لحظه ای بد ثبت می شد، شاید آن روز همان یک بد را بهانه می کردم برای فراموشی هزار هزار خوب، اما افسوس که از روزهای از دست رفته ام تنها خوب ها را به یاد سپرده ام

چقدر سخت است که آسمان دلگیر باشد و چشمان تو به جای ابرها ببارد و هیچ دلی نباشد که برایت تنگ شود ، حجم تنهایی زمینی گاهی کلافه ام می کند

دیشب کفر گفتم میان باران تند چشمانم ، مرا ببخش، هیچ حواسم نبود لحظه ای پیش برای شب بخیر بوسه ات را روی گونه هایم به یادگار گذاشتی ، می بخشی ام نازنین خدا؟

روزهای خوبی نیست ، روحم با جسمم یکی نمی شود ، خدایا دیوانه تر از این اگر شوم دنیایم را به آتش می کشانم، رحم کن

خودم گفتم که تلخه روزگارت

منو بیرون بریز از کوله بارت

دلم می مرد و راه بغض و سد کرد

به خاطر خودت دستاتو رد کرد

برو بالاتر از اینی که هستی

تو بغض هر دوتامونو شکستی

با چشم تر اگه تو مه بشینی

کسی شاید شبیه من ببینی
خوبـے ؟
گاهی با تمام ِ تكـراری بودنَش غوغـ ـا می كند!

zahra.sh
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 64
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 14 شهریور 1387, 12:35 pm
تماس:

Re: نغمه های غم

پست توسط zahra.sh » چهارشنبه 13 مرداد 1389, 1:25 pm

دستمال سرخ دلم

"این جایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می کشم
و به فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را تکان میدهم"

از حسین پناهی
قانون شماره 20- آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم انجام دهیم.

http://zzahraa.blogfa.com/

MAHSA-BK
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 205
تاریخ عضویت: جمعه 25 تیر 1389, 5:55 pm

Re: نغمه های غم

پست توسط MAHSA-BK » چهارشنبه 20 مرداد 1389, 4:53 pm

روزي فکر ميکردم اگر او را با غريبه اي ببينم شهر را به آتش ميکشم ولي امروز حاضر نيستم کبريتي روشن کنم تا ببينم او کجاس ...
خدایا چنان مباد که طبیعت بی جان جامه نو بپوشد و ما مدعیان جان هنوز در رفتار کهنه خود باقی بمانیم!

Unknown
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 222
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 13 خرداد 1389, 7:34 pm

Re: نغمه های غم

پست توسط Unknown » پنج‌شنبه 21 مرداد 1389, 9:29 am

دیوارهای تنهایی اتاقم ، شبهای خیس بارانی و حتی خیابانهای شلوغ و خسته
همه می دانند که این ثانیه ها
دست در دست غم به جنگ من آمده اند

من اما هنوز ایستاده ام ...

از چه دلتنگ شوم!
به خدا من در این قبر شلوغ از های و هوی بی خیالان زنده ترم!
من در این زیرزمین تاریک دل هنوز برای شور چشمانم ، آواز می خوانم
درختان سرزمین دور را دیگر نمی خواهم ...

چشمهای مهربانان را هم سالهاست که پیچیده ام لای کتاب دل
من هنوز در اعماق این دریای اشک نفس می کشم
اشکهای من غرور شکسته ام نیستند!
من با اشکهایم بر فراز کوه مغرور صبر هم رفته ام ...

چندی است نغمه هایم همه بوی باران می دهند
نفسم گاهی بوی نماز می دهد ، بوی چشمان لرزان مهربانان
گاهی سالهای دور اعجازم را می شکنند
گاهی از ته دل آه می کشم ...

در این هیاهوی تکراری جای کسی خالی نیست!

من اما این حبس بی پایان دل را چه کنم ؟
خوبـے ؟
گاهی با تمام ِ تكـراری بودنَش غوغـ ـا می كند!

قفل شده