مناجات با خدا

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

Ramin

پست توسط Ramin » شنبه 10 فروردین 1387, 10:19 am

خدایا! دلم گرفته!دلم گرفته!

می دونم که می دونی٬ می دونم که صدامو میشنوی!

می دونم که ناله ها و آه ها گاه و بی گاه منو نظاره گری!

می دونم که ناشکرم٬ می دونم همه چیزو می دونم!

ولی اخه تو بگو من چی کار کنم؟

چه جوری خودمو رها کنم٬خسته شدم٬خیلی خسته!

اصلا رک بگم کم اوردم!آره٬ کم اوردم!دیگه نمیتونم

نه می تونم نه می خوام! آخه به کی بگم خسته شدم!

خدایا!نه این دنیاتو می خوام نه این آدماتو! همش ماله خودت!

همش ارزونیه کسایی که می خوان و دنبالشن!
خدا جونم!خدای خوب و مهربونم!می دونم دوستم داری ٬ منم دوست

دارم می دونم همه ی ماهارو با عشق آفریدی و با همون عشقم از دم

مسیحاییت تو روح ما آدما دمیدی٬ منم عاشقتم٬ آخه خدا جون آدم مگه

کسی رو که دوست داره اذیتش می کنه؟! می دونم میگی واسه خاطر

خودته که تجربه کسب کنی که مثل یه درخت شاخ و برگ بدی و ببالی

من همه ی اینا رو خوب می دونم ولی آخه من دوست دارم پیش خودت باشم!

خدا جونم مگه نه اینکه هر کسی ظرفیتی داره؟ مگه نه ؟ مگه خودت نگفتی؟

خوب!!! من فکر می کنم طاقت این امتحانارو ندارم سخته نمی تونم تحمل کنم!

آخه من مگه چند سالمه؟

خدا جونم منو ببخش٬ می خوام بشم یه پسر خوب همون جوری که تو

دوست داری تازشم می خوام یه چیزی بگم هیچ کس ندونه( تو بهترین

دوست منی آخه می دونی چرا؟ چون که تو هم مثل من تنهایی ، به تنها کسی که من روم میشه بگم تو٬تویی خدا جونم و با هیچ کس به غیر خودت نمی تونم راحت حرفامو بزنم چون تو
از جنس اونا نیستی! چون با هر کسی که صادقانه دردل میکنم دلم رو میشکنه ، همه ادعای دوستی دارند اما هیچ کس نبود که مثل خودم پاک و ساده باشه ) ، پس خدایا کمکم کن !

Ramin

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1387, 10:51 pm

دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین ... به خداوند که معشوق من آن بالاییست ...

آواتار کاربر
farshidshd
مشاور وِیژه
مشاور وِیژه
پست: 2057
تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: My Heart
تماس:

پست توسط farshidshd » جمعه 6 اردیبهشت 1387, 7:54 pm

سلام خدا جونم بازم منم آره من
منه روسیاه بازم اومدم به درگاهت کمکم کن...

این روزا خیلی برات حرف دارم ...خیلی دردودل دارم ...

توی زندگیم خیلی اتفاقا برام افتاده که اون زمان نمی دونستم دلیلش چیه و بعد از تموم شدن اون واقعه تازه دلیلشو فهمیدم ...و دلیل خیلی از اتفاقای دیگه رو هنوز نفهمیدم ...

می دونم که هیچ کار تو بی حکمت نیست ... میگن نباید زیاد توی اتفاقایی که برامون میفته دنبال حکمت کار بگردیم ...چون عقل و منطق ما خیلی ضعیف تر از اونی هست که بتونه حکمت الهی همه ی اتفاقا رو درک کنه ...پس راضی ام به رضای تو ...

خدایا می دونم که تو صلاح بنده هاتو خیلی بهتر از خودشون می دونی ...پس به تو توکل می کنم و منتظر رحمتت می مونم ...

خدایا شکرت به خاطر همه ی اتفاقای به ظاهر تلخی که چشمای منو باز میکنه...شکرت به خاطر همه ی اتفاقایی که منو به تو نزدیکتر میکنه ...شکرت به خاطر همه ی گرفتاریهایی که باعث میشه بیشتر با تو حرف بزنم ...شکرت به خاطر همه ی اتفاقای خوبی که باعث میشه شکر گزارت باشم ...شکر... شکر... شکر ...

و من باز تسلیمم در برابر خواسته ی تو ...چون می دونم راهی که تو برام انتخاب کنی بهترین راهه ...

خدایا این بنده ی حقیرتو دریاب ...نذار به بیراهه برم...کمکم کن خدااااااا

کد: انتخاب همه

دانشجوی ارشد نرم افزار

آواتار کاربر
farshidshd
مشاور وِیژه
مشاور وِیژه
پست: 2057
تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: My Heart
تماس:

پست توسط farshidshd » جمعه 6 اردیبهشت 1387, 7:58 pm

سلام خدا جونم

امروز دلم خیلی گرفته ...خیلی خیلی گرفته ...از این دنیا.. از آدمای دور و برم ...

تو ی این دنیای فانی وقتی نیاز داری به کسی اعتماد کنی نمی تونی کسی رو پیدا کنی و وقتی نیاز داری اطرافیانت بهت اعتماد کنن بازم نمی تونی کسی رو پیدا کنی ... خیلی دنیای بدی شده ...خدایا از شر همه ی بدیها به خودت پناه می برم ... خدایا دیگه خسته شدم ... دلم می خواد گریه کنم ...به حال خودم ...به حال این مردم ... آخه چرا باید اینجوری باشه ؟...چرا باید همه فقط به فکر خودشون باشن ....چرا اینقدر راحت تو رو فراموش می کنیم ...

خدایا می دونم باید صبر کنم ...تا هر وقت که تو بگی ...تا هر وقت که تو بخوای ...باشه بازم صبر می کنم ... ولی ازت می خوام که هیچ وقت منو به حال خودم رها نکنی ...خدایا خیلی محتاج کمکتم ...خدایا من که جز تو کسی رو ندارم ...کمکم کن ....

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند

کد: انتخاب همه

دانشجوی ارشد نرم افزار

Ramin

پست توسط Ramin » جمعه 27 اردیبهشت 1387, 10:17 pm

خدا وصیت منو گوش بده ، نامه منو بخون
شاید دیگه من نباشم ، مواظب عشقم بمون
میسپارمش بهت میرم ، تمام تار و پودم رو
یه وقت نیاد برنجونیش ، کسل کنی وجودم رو

خدا
یه وقت کسی نیاد بدزده قلب سادش رو
کسی نیاد تو زندگیش ، بشینه زیر سایش و بگه دوسش دارم
خدا سپردمش بهت ، مواظب عشقم بمون

خدا
شاید این عشقی که من میگم رو تو نشناسی
نزدیکترین کسم اونه ، خیلی دوسش دارم
راستی یادم نره بهت بگم عزیزترین کسم اونه
خودم مهم نیست اما اون نزاری تنها بمونه

خدا
بگیر ازش تموم غم و غصه هاش
همش رو بده به من تا بمیرم واسه گریه هاش

خدا
دیگه وقت مردنم نزدیکه
یادت نره حرفهای منو
سپردمش به تو

Ramin

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 2 خرداد 1387, 11:57 pm

خدایا ببین قلبم شکسته
ببین دلم رو که دیگه مرده
ببین روحم رو که پژمرد
چرا نمیگیری این جسم خستم رو ؟
دیگه چیزی برای زنده موندن ندارم جز قلبی که شکست ، دلی که مرد و روحی که پژمرد !
کسی که فکر میکردم عاشقشم ، عاشقم نبود ،
دیدی بهت گفتم یه روز بهم میگه برو ؟
خودت که شاهد بودی چقدر دوسش داشتم
میرم تا بهش ثابت بکنم که عاشقش بودم
میرم اما سپردمش به خودت .......

خدایا اگر دوستم داری امشب این جسم خستم رو بگیر تا بمیرم .
تا بمیرم
تا بمیرم ................

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » جمعه 3 خرداد 1387, 3:09 pm

مهربانا:

سايبانی از جنس اشک و نياز می‌خواهم

تا سجاده دلم را در آن بگسترانم

و با دستان خسته قنوتم

از تو بخواهم

که بر وجود سردم

نور نگاهت را بتابانی

و گل های زيبای عشق و ايمان را

بار دگر در من تازه گردانی ...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

Ramin

پست توسط Ramin » جمعه 3 خرداد 1387, 5:40 pm

تصویر

خدا نمیبخشمش ،
اما نفرین میکنم که خوشبخت بشه
نفرین میکنم که به تموم آرزوهاش برسه
نفرین میکنم که یه روزی عاشق بشه
نفرین میکنم که یه روز مثل حال من بشه
نفرین میکنم که اون روز من به یادش بیام
تا بفهمه چه کرد با دل خسته و قلب پاک من ....

Ramin

پست توسط Ramin » شنبه 4 خرداد 1387, 6:33 am

خدایا گفت فراموشش کنم ، برم و تنهاش بزارم ...
آخه من چجوری عزیز ترین کسم رو فراموش بکنم
چطور کسی رو که تو قلبم خونه کرده فراموشش کنم
باید قلبم رو پاره کنم تا بتونم فراموشش کنم
من این کارو نمیکنم ، تا آخر عمرم توی قلبم نگه میدارم
سهم اون میشه روزهای تازه
روزهای پر از امید و شادی و دوستای جدید
سهم من غم و اشک و اندوه
سهم من روزهای تنهایی و بی کسی
خدایا حق من این بود ؟
حق قلب پاک و ساده ی من این بود ؟
خدایا چرا جواب من رو نمیدی ؟
چرا این جون خسته ی من رو نمیگیری ؟
چرا راحتم نمیکنی ؟
دیگه طاقت این همه درد رو ندارم
اگر قسمت من این تنهایی و غمه بزار بمیرم
من تحملش رو ندارم
تحمل دوریشو ندارم ، تحمل ندارم
ندارم ...............................................
خودت برس به فریادم ... :? :cry: :? :cry:

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 13 خرداد 1387, 12:15 am

خدايا! محتاجم مكن كه تهمت به كسي بزنم، زيرا تهمت، خيانت ظالمانه‏اي است.
خدايا! ارشادم كن كه بي‏انصافي نكنم، زيرا كسي كه انصاف ندارد شرف ندارد.
خدايا! راهنمايم باش تا حق كسي را ضايع نكنم، كه بي‏احترامي به يك انسان، همانا كفر خداي بزرگ است.
خدايا! مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده، تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده كنم.

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 13 خرداد 1387, 12:16 am

خدايا! تو را شكر مي‏كنم كه مرا با درد آشنا كردي تا درد دردمندان را لمس كنم، و به ارزش كيميايي درد پي ببرم، و «ناخالصي»هاي وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواسته‏هاي نفساني خود را زير كوه غم و درد بكوبم، و هنگام راه رفتن بر روي زمين و نفس كشيدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پي ببرم و موجوديت خود را حس كنم.

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 13 خرداد 1387, 12:17 am

اي خالق مهربان
*مرا وسيله صلح و آشتي خود قرار ده
*تا آنجا که نفرت است... حامل عشق
*جايي که خطا کاري و بدي است ... حامل گذشت
*جايي که نادرستي است ... حامل درستي
*جايي که نا اميدي هست ... حامل اميد
*جايي که نفاق هست ... حامل يکرنگي
*جايي که شک هست ... حامل يقين
*جايي که تاريکي هست ... حامل نور
*و در جاييکه غم هست ... حامل شادي باشم
پروردگارا:
*کمکم کن که به جاي تسلي خواهي..تسلي دهم و به جاي درک شدن درک کنم..زيرا که پيدا کردن در گرو گم شدن است و با بخشش ديگران خود بخشوده ميشويم و در مرگ حيات جاودان پيدا مي کنيم

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 13 خرداد 1387, 12:35 am

خداوندا فقط یارم تو هستی

شفا بخش دل زترم تئ هستی

من بی دست وپا هر جا کنم رو

حبیب من نگهدارم تو هستی

میان بنده ها بدتر ز من نیست

گنه کارم خریدارم تو هستی

نمودم قطع امید از دل خود

امید این دل زارم تو هستی

مریضم من ندارد درد بهبود

شفای قلب بیمارم تو هستی

به حق ابرومندان کویت

غریبم من فقط یارم تو هستی

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 13 خرداد 1387, 12:38 am

هرحرف به که گفتم هرشب که بی تو خفتم

با تو سخن نگفتم العفو یا الهی

هر بذز بد که کشتم با این خیال زشتم

اکنون به دل نوشتم العفو یا الهی

بازم دوباره شیطان پیروز شد به انسان

تکرار گشته عصیان العفو یا الهی

من در رهت نبودم شیطان مرا ربودم

مقلوب نفس بودم العفو یا الهی

من تکیه ای ندارم غیر از تو کردگارم

بنگر نهاد زارم العفو یا الهی

یا غافر الخطایا بر گشته ام خدایا

بنما به من عطایا العفو یا الهی

یا رب به سحر عصمت سوگند بر ولایت

بگشا تو باب رحمت العفو یا الهی

یا رب به لؤلؤ ئینت به جان زینبینت

به خاطر حسینت العفو یا الهی

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » چهارشنبه 15 خرداد 1387, 2:33 pm

پروردگارا!
به من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه راکه نمی توانم تغییر دهم
دلیری ده
تا تغییر دهم آنچه را که می توان تغییر دهم
بینش ده
تا تفاوت این دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن
مطابق میل من رفتار کنند.

قفل شده