مناجات با خدا

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

Ramin

مناجات با خدا

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 23 بهمن 1386, 5:21 pm

به تو سلام مي دهم،اما چگونه با تو حرف بزنم،درحالي که به گفته هايت پشت کرده ام.

چگونه دراقيانوس عشقت غوطه خوردم در حالي که در قلب کويرم؟

چگونه شميم با تو بودن را استشمام کنم در حالي که در مزلبه ماديات جان ميسپارم؟

حال قلبم در کلام نمي گنجد و در وصف نمي آيد و سخن از بيان درونم عاجز است.

دلم شه پر عشق درآورد و قاف تا قاف جهان را گشت ولي دلپذير تر از قله قاف تو جايي نيافت.

دل رفت و ديد و عاشق شد، اما تن نمي رود، مي رنجاند و مي آزارد، خدايا ياري ام کن. معشوقا!

عطشان عطشه عشقت بر درخت وجودم غوغا مي کند، سيرابش کن.

خدايا جاودان آتشبان آتش عشقت در وجو دم باش، ضجه عاجزانه ام را بشنو و روحم را، که از فرط خستگي از انتظار ديدارت، سر به ديوار تن مي کوبد، عروج، مژده ده.

Ramin

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 23 بهمن 1386, 5:32 pm

روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : " می آید. من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد. " و سرانجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست ! " گنجشك گفت : " لانه كوچكی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی كسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم،‌ كجای دنیا را گرفته بود ؟ " و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت : " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی. " گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت : " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی..." اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد...!

الهام
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 117
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 28 مرداد 1386, 3:44 pm

پست توسط الهام » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 5:24 pm

خدایا به هر که دوست داری
بفهمان که
عشق ؛ از زندگی کردن بهتر است
و به هر که دوست تر داری
بچشان که
دوست داشتن از عشق برتر است

علی شریعتی
زنان خوب به آسمان میروند زنان بد به همه جا میرسند

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 28 بهمن 1386, 5:37 pm

خدایا
اگرچه ناپاکم وگناه آلود
اما میدانم اگر نگاه رحمتت را بر من بیفکنی
قلب من چون برف سپید وپاک خواهد شد
خدایا
ذهنم پریشان است
قلبم بی قرار است
افکارم شوریده اند ودر مانده ام
پس رشته افکارم را به دست های امن تو میسپارم
خدایا مرا قلبی ببخش
که برای دیگران بتپد
با اشک دیگران اشک بریزد
از شادی دیگران شاد شود
ورنج دیگران را رنج خود بداند
قلبی که مرا با تمامی آفرینش پیوند زند

Ramin

پست توسط Ramin » دوشنبه 29 بهمن 1386, 8:46 pm

خداوندا...
من از تنهايي و برگ ريزان پاييز، من از سردي سرماي زمستان،من از تنهايي و دنياي بي تو مي ترسم.

خداوندا...

من از دوستان بي مقدار، من از همرهان بي احساس،من از نارفيقي هاي اين دنيا مي ترسم.

خداوندا...
من از احساس بيهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن،
من از ماندن چون مرداب مي ترسم.

خداوندا...

من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور يا نزديک مي ترسم.


خداوندا...
. من از ماندن مي ترسم

خداوندا...
من از رفتن مي ترسم

خداوندا...
پناهم ده.

آواتار کاربر
saeid
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 118
تاریخ عضویت: چهارشنبه 16 آبان 1386, 7:07 pm
محل اقامت: babol
تماس:

پست توسط saeid » پنج‌شنبه 2 اسفند 1386, 1:00 am

خدایا
من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری

من چون تویی دارم

وتو چون خود نداری
امام سجاد(ع)
اگر تنهاتربن تنهاها شوم باز خدا هست. او جانشینه همه ی نداشتن هاست تو می توانی جانشینه همه ی بی پناهی ها شوی.

Ramin

پست توسط Ramin » جمعه 3 اسفند 1386, 8:23 pm

خدا رو میخوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو میخوام نه واسه مشکل و حل غصه هام
خدا رو دوست دارم نه واسه ی جهنم و بهشت
خدا رو میخوام اما نه واسه زیبا و زشت
خدا رو میخوام نه واسه خودم که باشم یا برم
خدا رو میخوام نه واسه روزای تلخ آخرم
خدا رو میخوام نه واسه سکه و سکوی و مقام
خدا رو میخوام که فقط تو رو نگه داره برام
خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن رو یادم داده
خدا رو دوست دارم چون عاشقا رو خیلی دوست داره
خدا رو دوست دارم چون عاشقا رو تنها نمیزاره
خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند میزنه
خدا رو دوست دارم واسه اینکه منو تو با همیم
خدا رو دوست دارم که میدونه ما عاشق همیم
تو با منی ، هر جا برم ، مهر تو من به جونمه
عشقت نمیره از سرم ، تو پوست و استخونمه
یه دم اگه نبینمت ، یه دنیا دل تنگت میشم
نگاه دریایی تو ، آبی روی آتیشم
واست دلم ، واست تنم ، اصلا تمام زندگیم
از تو دوباره من شدم ، با تو تموم شد خستگیم
نم نم بارون چشات ، گواه عشق پاکمه
هم نفس قسمت من ، دوست دارم یه عالمه

Ramin

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 7 اسفند 1386, 11:30 pm

سلام خدا جون
خدایا ، قربونت برم ، آخه این چجور امتحان کردنه ، تو که میدونی من طاقت این همه سختی رو ندارم ، تو که میدونی دل من از شیشه ست و زود میشکنه ، چرا همه ی امتحانات رو یکجا داری ازم میگیری ، حداقل بینش یکم بهم مهلت بده تا خودم رو آماده کنم
خدایا ازم امتحان نگرفتی ... نگرفتی .... حالا داری همرو با هم میگیری ، ولی خدایا دیگه کم کم صبرم داره لبریز میشه ، دیگه طاقت ندارم ، خودت هوام رو داشته باش ، توی این دنیا آغوش گرمی پیدا نکردم تا در آغوشش بگیرم و گریه کنم ، الان بیشتر از هر وقتی محتاج آغوشت هستم ، تنهام نزار ....... :cry:

خدایا همه ی مریض ها رو شفا بده ، مریض منم شفا بده :?

آواتار کاربر
rosa_127
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 834
تاریخ عضویت: شنبه 23 تیر 1386, 10:51 pm
محل اقامت: Tehran
تماس:

پست توسط rosa_127 » شنبه 11 اسفند 1386, 9:24 am

خدايا اى آخرين مقصد آرزوها

و اى كسى كه درگاه او جاى دست يافتن به خواسته‏ها است
و اى كسى كه نعمتهايش را به بها نمى‏دهد [ و به بهانه مى‏دهد،]
و اى كسى كه عطاهايش را به كدورت منت نمى‏آلايد.
و اى كسى كه با او بى‏نياز توان شد، و از او بى‏نياز نتوان گشت،
و اى كسى كه روى به او توان آورد، و از او روى بر نتوان تافت،
و اى كسى كه مسئلتها گنجهايش را فانى نمى‏سازد،
و اى كسى كه توسل به وسيله‏ها حكمتش را تغيير نمى‏دهد،
و اى كسى كه رشته احتياج محتاجان از او بريده نمى‏شود،
و اى كسى كه دعاى خوانندگان او را خسته نمى‏سازد،
تو خود را به بى‏نيازى از آفريدگانت ستوده‏اى،
و تو به بى‏نيازى از ايشان شايسته‏اى و ايشان را به فقر نسبت داده‏اى،
و ايشان سزاوار احتياج به تو اند.
از اين رو هر كه جبران احتياج خود را از جانب تو طلب كند و برگرداندن فقر را از خود بوسيله تو بخواهد،
پس حقا كه او حاجتش را در جايگاه خود طلبيده ، و در پى مطلب خود از راهش بر آمده.
و هر كه حاجت خود را به يكى از آفريدگان تو متوجه سازد يا او را بجاى تو وسيله بر آمدن آن حاجت قرار دهد،
پس حقا كه خود را در معرض نوميدى گذاشته.
و از جانب تو سزاوار حرمان از احسان شده است.
مشاوره خصوصی کنکور 92 برای متقاضیان قبولی در سراسری تهران

Ramin

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 14 اسفند 1386, 8:39 am

بالای سرت را نگاه کن ،خدا هر کس را دوست دارد سخت تر امتحان میکند اما هیچوقت هم تنهایش نمیگذارد فقط کافیه بهش اعتماد کنی .

Ramin

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 21 اسفند 1386, 7:38 pm

الو سلام منزل خداست؟

اين منم مزاحمي که آشناست
هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است
ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست

شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است
به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟

الو دوباره قطع و وصل شروع شد
خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟

چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند ترصداي من چطور؟

خوب و صاف و واضح و رساست؟

اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوي خود تا کمي سبک شوم
پناهگاه اين دل شکسته خانه ي شماست .

الو مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ مي زنم ، دوباره ، تا خدا خداست

دوباره ....

Ramin

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 23 اسفند 1386, 8:58 pm

برگها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوهها با قله ها
و رودها با جاری شدن
و همه ی انسانها با عشق...فقط با عشق
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من ناتوان رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری برتن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
اما نباشد...هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد...

Ramin

پست توسط Ramin » جمعه 24 اسفند 1386, 6:05 pm

اي خداي تنهايان و بي کسان وبي مونسان اي مخاطب اشناي دردهاي نگفتني اگر بنا است بسوزيم طاقتمان ده واگر بنا است بسازيم قدرتمان ده اي محبوب جاوداني! اگر نبود عطر حضور تو در تعفن اين لاشه هاي مردار چگونه تاب مي اورديم واگر نبود گرماي دستهاي تو در اين سرماي بي کسي چگونه سر ميکرديم؟

Ramin

پست توسط Ramin » چهارشنبه 29 اسفند 1386, 9:03 pm

سکوت من..... تنها دوستی است که برای من مانده.
سکوت من..... تنها یاوریست که در بیکسی هایم ....تنهایم نگذاشت.
سکوت من..... تنها رازیست که من برای خود نگه داشته ام
سکوت من..... تنها همراهی است که مرا در تمام راهها.... یاری کرده است.

سکوتم را تنها به تو میسپارم
زیرا که میتوانی درست تفسیرش کنی ، خدای من

Ramin

پست توسط Ramin » پنج‌شنبه 1 فروردین 1387, 7:00 pm

خدایم
تنها آرزویم در این ساعات ، در این روز که با شکوه است برای هر بنده ای ، من بی حضور سایه گرمت تنهایم ، دلم تنگ است ، چشمانم پر از اشک ، بغض گلویم را میفشارد ، اما دریغ از قطره ای اشک ، نمیدانم که دگر چگونه صدایت کنم !

خـــدایا مـــن چگــونه وصف گــویم حـــال زارم را
تـــمــام بـــیــــقراریــهــا و شــب گــردی تــــارم را
مـــرا یـــاد آر مــن عــاشــق به روی مــاه تو هستم
که گر یــاد آریم بر خــود کشم مــن کوله بــــارم را
خـــدایــــا عشق تـــو در قلب من ســرزنــدگی دارد
که از عشقت بسی عشق اســت چشم اشـک بارم را
تو از عشقت به من عشقی رســاندی عـاشق صادق
تو رحمت کن پس این دل را وهم آن غمگسـارم را

قفل شده