دفتر شعر من ..

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » پنج‌شنبه 10 آذر 1390, 8:47 pm

نمی دونم این شعر, شاعرش کیه ولی یادمه از یه مجله نوشتمش خودم خیلی دوسش دارم

تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم
ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم
کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پر پرت کنم؟
حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم؟
من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها
نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها

من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسیم
قشنگی قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم

آواتار کاربر
peyman
مدیر کل
مدیر کل
پست: 1484
تاریخ عضویت: جمعه 10 فروردین 1386, 12:14 am
محل اقامت: MACS0647- JD
تماس:

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط peyman » چهارشنبه 16 آذر 1390, 10:52 pm

ميان من و دشتی وسيع

فاصله يك پنجره است

وچيزي به نام عبور

كه لحظه لحظه مرا

از نيلوفري كه كنار جاده روئيده

دور مي سازد

***

پشت سر

نگاهی مانده

به انتهايی محو

...
...

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » پنج‌شنبه 17 آذر 1390, 11:41 am

peyman نوشته شده:ميان من و دشتی وسيع

فاصله يك پنجره است

وچيزي به نام عبور

كه لحظه لحظه مرا

از نيلوفري كه كنار جاده روئيده

دور مي سازد

***

پشت سر

نگاهی مانده

به انتهايی محو

...
خیلی ممنون از شما آقا پیمان goll
واقعا زیباست

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » پنج‌شنبه 17 آذر 1390, 11:49 am

قیصر امین پور

خواب کودکی

در خواب های کودکی ام
هر شب طنین سوت قطاری
از ایستگاه می گذرد
دنباله ی قطار
انگار
هیچ گاه به پایان نمی رسد
انگار
بیش از هزار پنجره دارد
و در تمام پنجره هایش
تنهای تویی که دست تکان می دهی
آنگاه
در چارچوب پنجره ها
شب شعله می کشد
با دود گیسوان تو در باد
در امتداد راه مه آلود
در دود
دود
دود ...
غزل در پرده ی دیرسال
چرا تا شکفتم
چرا تا تو را داغ بودم
نگفتم
چرا بی هوا سرد شد باد
چرا از ذهن
حرفهای من
افتاد


تازه ها

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » جمعه 18 آذر 1390, 3:20 am

قیصر امین پور

محال


تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال
ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی
شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال
عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف
تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال
بیچاره ی دچار تو را چره جز تو چیست ؟
چون مرگ ، ناگزیری و تدبیر تو محال
ای عشق ، ای سرشت من ، ای سرنوشت من!
تقدیر من غم تو و تغییر تو محال


تازه ها

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » جمعه 18 آذر 1390, 3:41 am

قیصر امین پور


تو را دوست دارم

من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شبها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم نم: تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!

من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یك دهان شد هم آواز با ما
:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » دوشنبه 21 آذر 1390, 6:24 pm

راز نگه دارترین

و با روح من از روز ازل یارترین
کودک شعر مرا مهر تو غمخوارترین
گر یکی هست سزاوار پرستش به خدا
تو سزاوارترینی تو سزاوارترین
عطر نام تو که در پرده جان پیچیده ست
سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین
ای تو روشنگر ایام مه آلوده عمر
بی تماشای تو روز و شب من تارترین
در گذر گاه نگاه تو گرفتارانند
من به سر پنجه مهر تو گرفتارترین
می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من راز نگه دارترین


فریدون مشیری
لحظه ها و احساس

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » دوشنبه 21 آذر 1390, 6:41 pm

عشق

عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا بینی عشق را آیینه وار
آتشی از جان خاموشت برآر
هر چه می خواهی به دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشید وار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود


فریدون مشیری

لحظه ها و احساس

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!(نقش زندگی...)

پست توسط زهـــــرا » پنج‌شنبه 24 آذر 1390, 2:58 pm

این ترانه رو تازه شنیدم نمی دونم قدیمی یا جدید ولی خیلی خوشم اومد...عاشقشــــــــــــم


من بی تو هیچم تو باورم نکن
خیسم زگریه تنها ترم نکن
عاشق نبودم تا با تو سر کنم
آتش نبودم خاکسترم نکن
اگه عاشقت نبودم
اگه بی تو زنده بودم
تو بمون که بی تو غصه می خورم
اگه دل به تو نبستم
اگه این منم که هستم
ولی از هوای گریه ات پرم
اگه شکوه دارم از تو
اگه بی قرارم از تو
تو بمون که آشیانه ام توئی
به هوایت ای ستاره
به تو می رسم دوباره
اگه عاشقم بهانه ام توئی
دل کنده بودم از هم زبونیت
پنهون نکردی از من نشونیت
من پا کشیدم از عهده بسته ام
تو پافشردی بر مهربونیت
اگه هم زبون نبودم
اگه مهربون نبودم
چه کنم دل این دل شکسته رو
اگه سردو مرده بودم
اگه پر نمی گشودم
به تو بستم این دو بال خسته رو
اگه شکوه دارم از تو
اگه بی قرارم از تو
تو بمون که آشیانه ام توئی
به هوایت ای ستاره
به تو می رسم دوباره
اگه عاشقم بهانه ام توئی



محسن یگانه

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!

پست توسط زهـــــرا » دوشنبه 28 آذر 1390, 10:15 pm

متن ترانه تیتراژ سریال شیدایی رو مینویسم چقد خوشم اومد از این ترانه با صدای علی لهراسبی

هنوز عادت به تنهایی ندارم
باید هر جوریه طاقت بیارم
اسیرم بین عشق و بی خیالی
چه دنیای غریبی بی تو دارم
میترسم توی تنهایی بمیرم
کمک کن تا دوباره جون بگیرم
یه وقتایی به من نزدیکترشــو
دارم حس میکنم ازدست میــرم
***
نمیترسی ببینی برای دیدن تـــو
یه روز از درد دلتنگی بمیــــرم
تو که باشی کنارم میخوام دنیا نباشه
تو دستای تو آرامش بگیـــرم
بگو سهم من از تـــو چی بوده؟
غیر از این تب!
کیو دارم بجز تنهایی امشب
میخوام امشب بیوفته به پای تو غرورم
نمیتونم ببینم از تو دورم
***
دارم تاوان دلتنگیمــو میــدم
کنار تو به آرامش رسیـــدم
بیا دنیامو زیبا کن دوبــاره
خدایا از تو زیباتر ندیــــدم
***
نمیترسی ببینی برای دیدن تـــو
یه روز از درد دلتنگی بمیــــرم
تو که باشی کنارم میخوام دنیا نباشه
تو دستای تو آرامش بگیـــرم
بگو سهم من از تـــو چی بوده؟
غیر از این تب!
کیو دارم بجز تنهایی امشب
میخوام امشب بیوفته به پای تو غرورم
نمیتونم ببینم از تو دورم

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!

پست توسط زهـــــرا » شنبه 10 دی 1390, 4:59 pm

قيصر امين پور

اشتقاق

وقتي جهان
از ريشه ي جهنم
و آدم
از عدم
و سعي
از ريشه هاي ياس مي آيد
وقتي كه يك تفاوت ساده
در حرف
كفتار را
به كفتر
تبديل مي كند
بايد به بي تفاوتي واژه ها
و واژه هاي بي طرفي
مثل
نان
دل بست
نان را
از
هر طرف بخواني
نان
است!


از آیینه های ناگهان(دفتر اول)

آواتار کاربر
staabbodij
پست: 4
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 29 آذر 1390, 10:21 pm
محل اقامت: استان فارس شهرستان جهرم

Re: دفتر شعر من!! شعر زیبا یکوچه رو از مشیری گذاشتم امیدوارم

پست توسط staabbodij » شنبه 10 دی 1390, 9:32 pm

ببرید!
goll بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی چند بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا و گل وسنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ

یادم آمد تو به من گفتی:" از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن

به تو گفتم:" حذر از عشق!ندانم!
سفر از پیش تو هرگز نتوانم،نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم
باز گفتم:" که تو صیادی و من آهوی دشتم"
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ،نتوانم!

اشکی شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....

اشک در چشم تو لرزید
ماه برعشق تو خندید

یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدنم ...
پای در دامن اندوه کشیدم..
نگسستم ، نرمیدم...

رفت در ظلمت، آن شب و شب های دگر هم ...
نگرفتی تو دگر از عاشق آزرده خبر هم...
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم....


بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم


امید وارم خوشتون امده باشه زهرا!!
خوشحل میشم اگه نظرتون رو بگذارید.

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!

پست توسط زهـــــرا » یک‌شنبه 11 دی 1390, 10:41 pm

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
من فقط همین یه قسمت شعرو شنیده بودم,شعر خیلی زیباییه نمیدونستم شاعرش کیه.
خیلی ممنون ازت goli

آواتار کاربر
Gold boy
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 600
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 6 مرداد 1390, 3:00 pm
محل اقامت: تبریز

Re: دفتر شعر من!!

پست توسط Gold boy » جمعه 16 دی 1390, 10:06 pm

دل شب میشکنه از بغض سکوت
تن من میرمه از شهر شلوغ
دل من طاقت شلاق نداره
میخواد از ادما باز دل بکنه
میخوام امشب برم از زمین سرد
برم اون بالای بالا,کنار شهابیا
بگم به ستاره ها که ای دلا
بشین از رنگ و ریا شما جدا
دل بدین به سبزه ها و ابیا
نشین از سماییا شما جدا
بگین از صداقت و عشق و وفا
ببرین دلاتونو پیش خدا
بگین به خدا که ای خدای مهربون
دلامون طاقت دوری نداره
جسممون خسته از ادمای خالیه
صدامون گرفته از جداییا
ببرین ما رو کنار خنده ها

شعر , فاصله من با خدا, نوشته خودم.

زهـــــرا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1253
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 18 شهریور 1389, 1:09 am
محل اقامت: wonderland

Re: دفتر شعر من!!

پست توسط زهـــــرا » جمعه 16 دی 1390, 10:22 pm

Gold boy نوشته شده:دل شب میشکنه از بغض سکوت
تن من میرمه از شهر شلوغ
دل من طاقت شلاق نداره
میخواد از ادما باز دل بکنه
میخوام امشب برم از زمین سرد
برم اون بالای بالا,کنار شهابیا
بگم به ستاره ها که ای دلا
بشین از رنگ و ریا شما جدا
دل بدین به سبزه ها و ابیا
نشین از سماییا شما جدا
بگین از صداقت و عشق و وفا
ببرین دلاتونو پیش خدا
بگین به خدا که ای خدای مهربون
دلامون طاقت دوری نداره
جسممون خسته از ادمای خالیه
صدامون گرفته از جداییا
ببرین ما رو کنار خنده ها

شعر , فاصله من با خدا, نوشته خودم.
ممنون که بازم پیش ما اومدین..
مرسی بابت شعر goli

قفل شده