انجمن بچه های کنکوری!

چون تو در قرآن حق بگریختی با روان انبیا آمیختی هست قرآن حالهای انبیا ماهیان بحر پاک کبریا حرف قرآن را مدان که ظاهر است زیر ظاهر باطنی هم قاهر است تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبین دیو آدم را نبیند غیر طین گرچه قرآن از لب پیغمبر است هر که گوید حق نگفت او کافر است تا قیامت می زند قرآن ندا کای گرده جهل را گشت...

میاسای ز آموختن یک زمان
به دانش میفکن دل اندر گمان
چو گویی که وام خرد توختم
همه هر چه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز

تو همچو صبحی و من شمع سحرم

تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

تا سایه مبارکت افتاد بر سرم

دولت غلام من شد و اقبال چاکرم

ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت

این شام صبح گردد و این شب سحر شود

همیشه موهبتهای خودت را بشمار نه ناکامیها و رنجهایت را

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر

با اعتماد زمان حال را بگذران

و بدون ترس برای آینده آماده شو

ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز

شک هایت را باور کن و به باورهایت شک نکن

زندگی شگفت انگیز است اگر فقط بدانی چطور زندگی کنی...

گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر

با اعتماد زمان حال را بگذران

و بدون ترس برای آینده آماده شو

ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز

شک هایت را باور کن و به باورهایت شک نکن

زندگی شگفت انگیز است اگر فقط بدانی چطور زندگی کنی...

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر بمهر بعالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک بخون شود

یعقوب وار وا اسفاها همی زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

( دیوان کبیر شمس)

حساب روزها را از هم کنید نگران آینده نباشید هر روز را تا شام برای همان روز

زنـــــــــــــــــدگی کنید...

هرگز نکنی یاد من ای شمع چگل

نزد من اگر چه هست کاری مشکل


دردی که من از درد تو دارم بر دل

دل داند و من دانم و من دانم دل

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر

ز وصل روی جوانان تمتعی بردار

که درکمینگه عمرست مکر عالم پیر