انجمن بچه های کنکوری!

رودبار

اینم یه عکس که خودش کلی داستانه...
کارت عروسی از نوع . . .

يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟ مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوي، يکى از موهايم سفيد مى‌شود دختر کوچولو کمى فکر ...

یادمون باشه.....

sungirlعزیز خیلی قشنگ بود

سلام دوست من همونطور که میدونید ظرفیت دانشگاه های سراسری خیلی کم شده و سهمیه های دانشگاه های غیر انتفاعی خیلی زیاد شده و سال به سال به این ظرفیت ها افزوده میشه .بنابراین شما از الان اگه شروع کنید و بخونید میتونید همین کنکور سراسری که مرداد برگزار میشه تودانشگاه های غیر انتفاعی قبول بشید.شهرهای شمالی...

جذابیت دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :...

آقایmojtaba-tehran و sungirlعزیز ممنونم از لطفتون
من همیشه با خوندن داستانهایی که میزارید لذت بردم و همیشه هم چیزایی خوبی از این داستانها یاد گرفتم
بازم ممنون

از روی بد شانسی است یا خوش شانسی؟ در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت . روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند : عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد ! روستا زاده پیر در جواب گفت : از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شان...

تدبیر یک معمارعاقل مي گويند حدود 700 سال پيش، در اصفهان مسجدي مي ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام مي دادند. پيرزني از آنجا رد مي شد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه! کارگرها خنديدند. اما معمار که اين...

بادبادک

هما

بهار عزیز تولدت مبارک

ملیحه جان تولدت مبارک

لوس

لواشک