انجمن بچه های کنکوری!

کسی را می شناسم که هر گاه به خیابان می رود قلبش را در خانه می گذارد و قلبش برایش دست تکان می دهد به او زنگ می زند و با صدای نا مفهومی می گوید:دوستت دارم..."چه کلمه ی نا مفهومی... و او نمی خواهد که قلبش با افکار فلزی دوستانش آشنا شود. آه... در این هجوم خالی دست ها و آغوش ها صدای واقعی هیچ کس به ...

من به چشمان بی قرارت قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه ها ما به آفتاب خواهد رسید
سبز خواهیم شد!


"آقای قیصر امیر پور"

آه باران!
منظورت را نمی فهمم روشن تر حرف بزن...
تنها می دانم
وقتی که آمدی
پیاده رو خیس شد
نیمکت ها خیس شد
صدای گنجشک هم خیس شد...
وقتی که رفتی
فاصله ی میان واژه ها خیس بود
خاطره هزار ساله ی من هم خیس بود...
و بعد..
رفتی
واز کوچه گذشتی
ودر انتهای خیابان..

سلام بچه ها خواستم نظر بدم ولی نظرم به اکثر شما ها خیلی نزدیک ه می دانید من واقعا دوست دارم بدانم طراح سوال ساختمان خودش می توانه آن سوال ها رو حل کنه سوالاش در سطح ارشد بود!! به قول دوستم شاید منابع ساختمان داده عوض شده بوده و ما خبر نداشتیم!! از کدام کتاب آقای طراح... طراح سوال توهم زده بوده احتما...

در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک
اما آیا باز بر می گردی
چه تمنای محالی دارم
خندهام می گیرد(...!)