انجمن بچه های کنکوری!

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

تا آمدن با تو خدا حافظی کنم

بغض امان نداد و خدا... در گلو شکست

آن روز که سیب شکل گندم شده بود

در کوچه ی استعاره ها گم شده بود

آدم به بهشت معتبر بود و امین

یک لحظه ، فقط سوء تفاهم شده بود !!

چشاتو بستی و بغضت پاسخ سوال من شد دیگه تنها تورو دارم دیگه دنیا مال من شد نه می‌ترسم نه می‌میرم تورو تو بغل می‌گیرم برا عاشقی هلاکم برا موندن ناگزیرم دیگه اسمت تو گلومه، دیگه چشمات روبرومه دیگه با توام فقط تو، این تموم آرزومه نمی‌خواستم یه غریبه یه غرور خسته باشم یه نگاه بی‌تفاوت یه دل شکسته باشم قف...

روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد و مهرباني دست زيبائي را خواهد گرفت. روزي كه كمترين سرود بوسه است و هر انسان براي هر انسان برادري ست. روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي. روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي ست تا من به خاطر آخرين شعر رنج جست و جوي قافيه نب...

درد تو به جان خریدم و دم نزدم
درمان تو را ندیدم و دم نزدم
از حرمت درد تو ننالیدم هیچ
آهسته لبی گزیدم و دم نزدم

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو هنوز آوار تنهايي داره مي باره ا...

در میان من و تو فاصله هاست گاه می‌اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود توشکوهی دیگر رونقی دیگر هست. م ی...

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکایتی از جور شمع نیست عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست شاهد شو...

وقتی می بوسه تو رو یاد من می افتی هیچوقت؟ وقتی نازت می کنه یاد من می افتی هیچوقت؟ وقتی گل میده بهت یاد میخکام می افتی؟ وقتی زل زدی بهش یاد شکلکام می افتی؟ یا که نه؟ یاد من می افتی هیچوقت یا که نه؟ وقتی گریه می کنی سرتو بغل می گیره؟ وقتی می خندی بهش برای خنده هات می میره؟ وقتی با هم دیگه اید کنار هم ...

وفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا همنشینت خار و خس بود
دلم را بازگردان، بازگردان
همین جان،سوختن بس بود بس بود

ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید باز آیی و برهانیم از چشم به راهی دل گرچه مدامم هوس خطّ تودارد لیک از تو خوشم با کرم گاه به گاهی تقدیر الهی چو پی سوختن ماست ما نیز بسازیم به تقدیر الهی

اینکه عاشق چه باشیم اساسی ترین مسأله بشری است و اگر پاسخ این باشد: به هر آنچه هست عشق بورز در می یابیم که جهان پیرامون به همین ترتیب عشق می ورزد و هیچ عشق ورزیدن دیگری نیست که جاودانه باشد یا جهان پیرامون آن را بشناسد (جبران خلیل جبران)

دوش می گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود