مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
مدیر انجمن: eli
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو
یک لحظه نگشت خاطرم شاد از تو
دانی که زعشق تو چه شد حاصل من؟
یک جان و هزار گونه فریاد از تو
یک لحظه نگشت خاطرم شاد از تو
دانی که زعشق تو چه شد حاصل من؟
یک جان و هزار گونه فریاد از تو
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
- farshidshd
- مشاور وِیژه
- پست: 2057
- تاریخ عضویت: جمعه 13 مهر 1386, 1:00 pm
- محل اقامت: My Heart
- تماس:
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
و دل خوشم به انبوه ستارگانی که!
در شب تاریک از چشمانم جاریست.
و به انتظار ستاره زندگیم!
نسیم عشق را در سحرگاه خلوتم چشم به راهم!!!
در شب تاریک از چشمانم جاریست.
و به انتظار ستاره زندگیم!
نسیم عشق را در سحرگاه خلوتم چشم به راهم!!!
کد: انتخاب همه
دانشجوی ارشد نرم افزار
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
می خوام از تو بنویسم قلمم نمی نویسه
کاغذِ نامه دیشب هنوز از اسم تو خیسه
وقتی از تو می نوشتم خونه هامون برکت داشت
ثابته میگن ستاره، با تو انگار حرکت داشت
اسم تو وقتی می اومد دریاها وایساده بودن
کهکشونا واسه تعظیم پیش تو آماده بودن
یکی بود دو تا شدیم و بقیه هنوز نبودن
عمر عاشقی سراومد، چقد آدما حسودن
یه روزی من که نبودم اومدن قلب تو بردن
چشات از بس ساده بودن گول اون حرفا رو خوردن
آخرین باری که دیدم توی چشمات خط خطی بود
جای خال تو شهر گونه ت عکس بی معرفتی بود
با نگات واسم نوشتی دیگه از عشق خبری نیس
قبل اون فهمیده بودم توی چشمات اثری نیس
روز سرمای نگاهت، داغه مثل روز برفی
نه اشاره ای، نه مکثی، نه تبسّمی، نه حرفی
چشم تو نه تنها با من با تموم دنیا بد بود
اون که قلب تو رو دزدید کارشو چه خوب بلد بود
کاغذِ نامه دیشب هنوز از اسم تو خیسه
وقتی از تو می نوشتم خونه هامون برکت داشت
ثابته میگن ستاره، با تو انگار حرکت داشت
اسم تو وقتی می اومد دریاها وایساده بودن
کهکشونا واسه تعظیم پیش تو آماده بودن
یکی بود دو تا شدیم و بقیه هنوز نبودن
عمر عاشقی سراومد، چقد آدما حسودن
یه روزی من که نبودم اومدن قلب تو بردن
چشات از بس ساده بودن گول اون حرفا رو خوردن
آخرین باری که دیدم توی چشمات خط خطی بود
جای خال تو شهر گونه ت عکس بی معرفتی بود
با نگات واسم نوشتی دیگه از عشق خبری نیس
قبل اون فهمیده بودم توی چشمات اثری نیس
روز سرمای نگاهت، داغه مثل روز برفی
نه اشاره ای، نه مکثی، نه تبسّمی، نه حرفی
چشم تو نه تنها با من با تموم دنیا بد بود
اون که قلب تو رو دزدید کارشو چه خوب بلد بود
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
دوباره چشمانم رنگ دريا گرفته!
موجهای خشمگينش
خود را به ديوار مژه گانم
می زنند
طوفان در راه است!
صبر کنيد
که صياد دلم
در آن است!
به پلکم دستور چتر شدن خواهم داد!
تا که شايد
نبارد نتازد
بادو باران بر آن
محفوظ ماند و جاویدان!
غوغای در دل
خود به در و دیوار تنم می کوبد!
که چرا؟
من تک و تنها
نمی دانم که چرا؟
باز چرا........
موجهای خشمگينش
خود را به ديوار مژه گانم
می زنند
طوفان در راه است!
صبر کنيد
که صياد دلم
در آن است!
به پلکم دستور چتر شدن خواهم داد!
تا که شايد
نبارد نتازد
بادو باران بر آن
محفوظ ماند و جاویدان!
غوغای در دل
خود به در و دیوار تنم می کوبد!
که چرا؟
من تک و تنها
نمی دانم که چرا؟
باز چرا........
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
اي علّت قشنگيِ رؤيا و خواب من
تنها دليلِ گُل شدن اضطراب من
اي راه حَلِّ سادۀ جبران تشنگي
فوّارۀ نگاه قشنگ تو آب من
رفتي چقدر ساده دلِ آسمان شكست
در عكس مهربان تو در كنج قلب من
باران چقدر حرف تو را گش ميكند
ميبارد آنقدر كه نيايي به خواب من
گرچه نگاه عاشق تو هيچ كم نكرد
از اوج دل ندادن تو يا عذاب من
اما دل شكسته من باز هم نوشت
صدآفرين به چشم تو و انتخاب من
تنها دليلِ گُل شدن اضطراب من
اي راه حَلِّ سادۀ جبران تشنگي
فوّارۀ نگاه قشنگ تو آب من
رفتي چقدر ساده دلِ آسمان شكست
در عكس مهربان تو در كنج قلب من
باران چقدر حرف تو را گش ميكند
ميبارد آنقدر كه نيايي به خواب من
گرچه نگاه عاشق تو هيچ كم نكرد
از اوج دل ندادن تو يا عذاب من
اما دل شكسته من باز هم نوشت
صدآفرين به چشم تو و انتخاب من
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
نمی دانم چرامحو شدم درتو
نمی دانم دلم درسوزوتاب کيست
دل غمگين وزارم از من تنها چه می خواهد
به دنيا يک خدادارم
غم اين دل سرکش را به دست او می سپارم
غم عشق وجدايی می کشم اما
زمن آهی نمی خيزد
زدل اشکی نمی ريزد
همان بهترکه محبوبم زمن چيزی نمی داند
صدايی دردرون من مراآهسته می خواند
نوايی دردل زخمی نمی ماند
چه می خواهد؟کسی راکه زمن دوراست !
من تنها نمی مانم
ميان مردمم اما به دل سوز دگردارم
برای مهربان يارم نمی بالم
نمی داند که من درآرزوی ديدن تنها سهيل آرزوهايم نمی تابم
نمی خواهم که من راازميان حال وانديشه
وازفکرپريشانم که می دانم
خيالی ساده وپاک است بشناسد
من تنها نمی بايدبه دنيا بنگرم
اين گونه می مانم
ومن درحسرت نازنگاه يارخوداين گونه می مانم !
نمی دانم دلم درسوزوتاب کيست
دل غمگين وزارم از من تنها چه می خواهد
به دنيا يک خدادارم
غم اين دل سرکش را به دست او می سپارم
غم عشق وجدايی می کشم اما
زمن آهی نمی خيزد
زدل اشکی نمی ريزد
همان بهترکه محبوبم زمن چيزی نمی داند
صدايی دردرون من مراآهسته می خواند
نوايی دردل زخمی نمی ماند
چه می خواهد؟کسی راکه زمن دوراست !
من تنها نمی مانم
ميان مردمم اما به دل سوز دگردارم
برای مهربان يارم نمی بالم
نمی داند که من درآرزوی ديدن تنها سهيل آرزوهايم نمی تابم
نمی خواهم که من راازميان حال وانديشه
وازفکرپريشانم که می دانم
خيالی ساده وپاک است بشناسد
من تنها نمی بايدبه دنيا بنگرم
اين گونه می مانم
ومن درحسرت نازنگاه يارخوداين گونه می مانم !
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
ماه آرام در آمد
آنگاه،
............ آرام در من نگریست
و من آرام فقط
..............شانه بالا زدم و خندیدم
او نداسنت که من
..........در پی این خنده
.........................غم هجران تورا
................................باز پنهان کردم
آنگاه،
............ آرام در من نگریست
و من آرام فقط
..............شانه بالا زدم و خندیدم
او نداسنت که من
..........در پی این خنده
.........................غم هجران تورا
................................باز پنهان کردم
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
من به دنبال تو و
تو پی یار دگر
آن دگر نیز به دنبال رسیدن به دگر
و به اجبار همه تنهاییم
تو پی یار دگر
آن دگر نیز به دنبال رسیدن به دگر
و به اجبار همه تنهاییم
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
مطمئن باش و برو
ضربهات کاري بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگيام خنديدي
به من و عشقي پاک
که پر از ياد تو بود
و خيالم ميگفت تا ابد مال تو بود
تو برو، برو تا راحتتر
تکههاي دل خود را آرام سر هم بند زنم
ضربهات کاري بود
دل من سخت شکست
و چه زشت
به من و سادگيام خنديدي
به من و عشقي پاک
که پر از ياد تو بود
و خيالم ميگفت تا ابد مال تو بود
تو برو، برو تا راحتتر
تکههاي دل خود را آرام سر هم بند زنم
نبوده
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
............. نیست
........................ نخواهد بود
از تو عزیزتر
.............کسی برای من...
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
من همانم که تو خواندی بهرِ خود یارترین
آنکه سرسختی دیوار غرورش می شکست بغض زمین!
آنکه گفتی ز غم و درد فراغش شدی از ستاره بیدارترین
آنکه گفتی نفسش باغ دلت را بکند خُلد برین!
قسمش دادی که در عشق تویی از همه سرشارترین
ولی اکنون دگر آن نیستم ای ماه مهین...
آری،اکنون شده ام بهر و تو خلق زمین..خوارترین...!
آنکه سرسختی دیوار غرورش می شکست بغض زمین!
آنکه گفتی ز غم و درد فراغش شدی از ستاره بیدارترین
آنکه گفتی نفسش باغ دلت را بکند خُلد برین!
قسمش دادی که در عشق تویی از همه سرشارترین
ولی اکنون دگر آن نیستم ای ماه مهین...
آری،اکنون شده ام بهر و تو خلق زمین..خوارترین...!
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
نازم آن سر که چو گیسوی تو در پای تو ریزد
نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد
شهریار آن نه که با لشگر عشق تو ستیزد
سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد
چو بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی
نازم آن پای که از کوی وفای تو نخیزد
شهریار آن نه که با لشگر عشق تو ستیزد
سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد
چو بدانست که در بند تو خوش تر ز رهایی
خوبـے ؟
گاهی با تمام ِ تكـراری بودنَش غوغـ ـا می كند!
گاهی با تمام ِ تكـراری بودنَش غوغـ ـا می كند!
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
"یار تنهایی من گاه فقط آینه بود
از دل عاشقم آگاه فقط آینه بود
عاشقی کرد و جوانی که چنین پیر شده
بی تو در عشق تو همراه فقط آینه بود
برکه در خواب خوشش عاشق ماه است ولی
برکه در خاطره ی ماه فقط آینه بود
باید از دوست بپرسید چه حالی دارم
از دل اینه آگاه فقط اینه بود
همه هستیم افسوس به آهی بند است
آه ... قربانی این آه فقط اینه بود ."
از محمدحسین نعمتی
از دل عاشقم آگاه فقط آینه بود
عاشقی کرد و جوانی که چنین پیر شده
بی تو در عشق تو همراه فقط آینه بود
برکه در خواب خوشش عاشق ماه است ولی
برکه در خاطره ی ماه فقط آینه بود
باید از دوست بپرسید چه حالی دارم
از دل اینه آگاه فقط اینه بود
همه هستیم افسوس به آهی بند است
آه ... قربانی این آه فقط اینه بود ."
از محمدحسین نعمتی
قانون شماره 20- آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم انجام دهیم.
http://zzahraa.blogfa.com/
http://zzahraa.blogfa.com/
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
"تمام شعرم تقدیم آنکه باران شد
کسی که فاتح تنها ترین خیابان شد
زمین سگش به بهشت خدا شرف دارد!
اگر که عشق دلیل سقوط انسان شد
دوید و باز دوید و دوید تا برسد
به زن رسید و خود مرد خط پایان شد
زنی به چشم پر از انتظار من زل زد
و از قیافه غمگین خود هراسان شد
ومرد قصهّ همینکه نشست وگریه نمود
ازاینکه مرد شده تا ترا ... پشیمان شد
و زن که تا ابدالد هّر بچّه می زایید
ومرد که وسط سفره تکّه ای نان شد
و مرد رفت به دنبال آنچه زن نامید
و زن در آخر یک شعر تیر باران شد"
از مهدی موسوی
کسی که فاتح تنها ترین خیابان شد
زمین سگش به بهشت خدا شرف دارد!
اگر که عشق دلیل سقوط انسان شد
دوید و باز دوید و دوید تا برسد
به زن رسید و خود مرد خط پایان شد
زنی به چشم پر از انتظار من زل زد
و از قیافه غمگین خود هراسان شد
ومرد قصهّ همینکه نشست وگریه نمود
ازاینکه مرد شده تا ترا ... پشیمان شد
و زن که تا ابدالد هّر بچّه می زایید
ومرد که وسط سفره تکّه ای نان شد
و مرد رفت به دنبال آنچه زن نامید
و زن در آخر یک شعر تیر باران شد"
از مهدی موسوی
قانون شماره 20- آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم انجام دهیم.
http://zzahraa.blogfa.com/
http://zzahraa.blogfa.com/
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
دفتر عمر مرا
دست ايام ورقها زده است
زير بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشكست
در خيالم اما
همچنان روز نخست
تويي آن قامت بالنده هنوز
حميد مصدق
دست ايام ورقها زده است
زير بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشكست
در خيالم اما
همچنان روز نخست
تويي آن قامت بالنده هنوز
حميد مصدق
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا
« زندگي » زيباست، كو چشمي كه « زيبائي » به بيند ؟
كو « دل آگاهي » كه در « هستي » دلارائي به بيند ؟
صبحا « تاج طلا » را بر ستيغ كوه، يابد
شب « گل الماس » را بر سقف مينائي به بيند
ريخت ساقي باه هاي گونه گون در جام هستي
غافل آنكو « سكر » را در باده پيمائي به بيند
شكوه ها از بخت دارد « بي خدا » در « بيكسي ها »
شادمان آنكو « خدا » را وقت « تنهائي » به بيند
« زشت بينان » را بگو در « ديده » خود عيب جويند
« زندگي » زيباست كو چشمي كه « زيبائي » به بيند ؟
اینجا مدینه است
بوی عطر همه جا حس میشه ولی هنوز بوی در سوخته به مشام میرسه
اینجا مدینه است
صدای عشق و عاشقی بلنده ولی هنوز صدای نامردی ونامردمی بلندتر!!