یک جرعه عشق

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
آواتار کاربر
SADRA
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 344
تاریخ عضویت: دوشنبه 27 خرداد 1387, 6:53 am
محل اقامت: از این به بعد رشت...تا خدا واسه فردا چی بخواد!
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SADRA » پنج‌شنبه 7 شهریور 1387, 2:21 am

همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
كه عشق
پناهي گردد،
پروازي نه گريزگاهي گردد.
آي عشق آي عشق
چهره آبيت پيدا نيست
و خنكاي مرهمي
بر شعله زخمي
نه شور شعله
بر سرماي درون
آي عشق آي عشق
چهره سرخت پيدا نيست
غبار تيره تسكيني
بر حضور وهن
و دنج رهائي
بر گريز حضور.
سياهي
برر آرامش آبي
و سبزه برگچه
بر ارغوان
آي عشق آي عشق
رنگ آشنايت
پيدا نيست.
انجمن علمی کامپبوتر دانشگاه آزاد لاهیجان1389

Science Computer Association of Lahijan
http://scal.orq.IR

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » پنج‌شنبه 7 شهریور 1387, 8:00 pm

گناهم را نميدانم
تقاصم را سبکتر کن
مرا اين گونه آزردن
خدا را خوش نمي‌آيد
مرا از غم رهايم کن
جوابي ده مرا يارا که اين سان بودن و مردن
خدا را خوش نمي‌آيد
بگو جانا گناهم چيست که اينگونه سزاوارم؟
که هر شب خون دل خوردن خدا را خوش نمي‌آيد
دلي پر درد و آه دارم
که آن را غرور من بها دار زير پا بردن خدا را خوش نمي‌آيد...

تصویر
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

rozegar
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 52
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:49 am
محل اقامت: andimeshk

Re: یک جرعه عشق

پست توسط rozegar » جمعه 8 شهریور 1387, 12:20 am

اسم تو برای من قشنگ ترین آهنگه
نه تو حرف می زنی نه من

اما یکدیگر را می فهمیم

از چشمایمان

" فهمیدن با زبان

ارزانی حیوانات..."

rozegar
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 52
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:49 am
محل اقامت: andimeshk

Re: یک جرعه عشق

پست توسط rozegar » شنبه 9 شهریور 1387, 12:28 am

از خيالم گذری کن ای عشق (از يادداشتهای‌ يک دوست)
از خيالم گذری کن
از خيالم گذری کن شايد،
زير تابوت دل‌انگيز نگاهت قدمی بردارم
يا تو را آه بلندی بکشم،
به بلندای سپيداری که پشت پرچين زمستان به تو می‌انديشد.
شايد از هيبت اين آه بلند،
گل کند غنچهء بغضی که گلوگير من است.
گهی از باغ خيالم گذری کن
تا فراموش کنم خانهء عشق، خراب آباد است.
از خيالم گذری کن شايد،
من بازنده به بازی گيرم مهره هايی که مرا باخته‌اند.
با حضورت شايد
بويی از نغمهء يک کبک بهاری به مشامم برسد،
یا پر از رايحهء شيههء يک اسب قزل، در شميم شبدر،
به بهار انديشم.
از خيالم گذری کن ای عشق…
نه تو حرف می زنی نه من

اما یکدیگر را می فهمیم

از چشمایمان

" فهمیدن با زبان

ارزانی حیوانات..."

آواتار کاربر
SADRA
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 344
تاریخ عضویت: دوشنبه 27 خرداد 1387, 6:53 am
محل اقامت: از این به بعد رشت...تا خدا واسه فردا چی بخواد!
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SADRA » شنبه 9 شهریور 1387, 5:26 am

صداي خش خش برگهاي خزوني روي گوشم ناله مي کرد
آسمون بغض شو تو پرده ابراي سياهش پاره مي کرد
رعد و برق نگاه شهر و با صداش خواب زده مي کرد
زمين از اين همه سنگيني بار بروي شونش گله ميکرد
همچنان پاي پياده فارغ از صداي خشم آسموني
بي خيال از ناله هاي و گله هاي برگهاي سبز خزوني
جاده هاي بي کسي رو گم مي کردنم آروم آروم
تن غربتو ميشستم زير قطره هاي با رون
من به ياد عطر بارون زده گلهاپونه
ميکشيدم پاي خستمو تو جاده
به هواي بوي خونه
وقتي که صداي خونه، منو تا آخر جاده مي کشونه
اين سرابه توي جاده، که چشامو مي پوشونه
انجمن علمی کامپبوتر دانشگاه آزاد لاهیجان1389

Science Computer Association of Lahijan
http://scal.orq.IR

آواتار کاربر
yasnaz
پست: 8
تاریخ عضویت: جمعه 1 شهریور 1387, 7:38 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط yasnaz » دوشنبه 11 شهریور 1387, 7:33 pm

تقدیم به بهترین عشقم sanj:
آخرین روزهای با هم بودنه
دیگه کم کم وقت رفتن رسیده
حالا هر لحظه برام غنیمته
فرصت دیدن تو سر رسیده
تو می خوای سفر کنی از شهر من
تو می خوای من تک و تنها بشینم
خاطرات روزهای عشقه مون رو توی کوچه های شهرم ببینم
آره این خیابونها این کوچه ها
شاهدای خسته ی عشقه منن
بعده رفتنت همین خیابونها
تو گوشم اسمتو فریاد می زنن

تصویر
می دانم از هر آنچه خوانده ام
از هر آن سرگذشت و قصه که گوشم شنوده است
که عشق راستین را راه هموار، هرگز نبوده است

شکسپیر

آواتار کاربر
yasnaz
پست: 8
تاریخ عضویت: جمعه 1 شهریور 1387, 7:38 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط yasnaz » دوشنبه 11 شهریور 1387, 7:40 pm

دوستت دارم لبالب
می سوزه عشقم از تب
پر می شم از اسم تو
هر ثانیه هر شب

*********************
خدا چرا دل منو شکستن
چرا دستهای شبو به زندگی نبستن
دارم می سوزم
چرا رها کردی میون راهم
می خوام بمیرم ولی بی گناهم
دارم می سوزم
بزار بسوزم
می دانم از هر آنچه خوانده ام
از هر آن سرگذشت و قصه که گوشم شنوده است
که عشق راستین را راه هموار، هرگز نبوده است

شکسپیر

آواتار کاربر
yasnaz
پست: 8
تاریخ عضویت: جمعه 1 شهریور 1387, 7:38 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط yasnaz » دوشنبه 11 شهریور 1387, 7:47 pm

تقدیم از سر عشق به بهترین معشوقم ssb:

همه می دانند
که منو تو از آن روزنه سردو عبوس
باغ را دیدیم و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست سیب را چیدیم
همه می دانند باغ را دیدیم
سیب را چیدیم
همه می دانند
می دانم از هر آنچه خوانده ام
از هر آن سرگذشت و قصه که گوشم شنوده است
که عشق راستین را راه هموار، هرگز نبوده است

شکسپیر

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » سه‌شنبه 12 شهریور 1387, 11:32 am

شب بود و عكس تو و خاطراتت

من بودم و دلتنگم و اشكاي روي گونم

مثل هر شب قصه ي غمم آغاز شد ...

اشكاي غم گرفتم روي عكس تو چكيد ...

حرفاي دلم دوباره براي سياهي آسمون بازگو شدند ...

حرفاي تكراري ...

حرف رفتن و نموندنت ...

حرف دلتنگي و انتظار ...

خاطراتت دوباره جلوي چشمانم زنده شدند

اما باز هم شب رفت و من موندم و يه قاب عكس كهنه ...

با هزاران هزار حرف نگفته ...

تصویر
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » سه‌شنبه 12 شهریور 1387, 2:17 pm

تقدیم به تک * عمرم



اغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دیگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » سه‌شنبه 12 شهریور 1387, 5:17 pm

دنیای من دنیای دل ، دنیای عشق است و جنون
سودای من سودای دل ، سودای عشق لست و جنون

سوزم نگر ، شورم ببین ، وین آتش تورم بببین
سینای من سینای دل ، سینای عشق است و جنون

امشب سراپا آتشم ، می با سبو سر می کشم
فردای من فردای دل ، فردای عشق است و جنون

اکنون که جوشان گشته ام ، سیلی خروشان گشته ام
دریای من دریای دل ، دریای عشق است و جنون

در عاشقی دلخون شدم ، آواره چون مجنون شدم
صحرای من صحرای دل ، صحرای عشق است و جنون

ای ساقی آشفته مو ، با من سخن از می مگو
مینای من مینای دل ، مینای عشق است و جنون
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

rozegar
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 52
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:49 am
محل اقامت: andimeshk

Re: یک جرعه عشق

پست توسط rozegar » جمعه 15 شهریور 1387, 12:41 am

ssb:
پیوست‌ها
3 (86).jpg
3 (86).jpg (8.87 KiB) مشاهده 7575 مرتبه
نه تو حرف می زنی نه من

اما یکدیگر را می فهمیم

از چشمایمان

" فهمیدن با زبان

ارزانی حیوانات..."

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » شنبه 16 شهریور 1387, 9:40 pm

گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سئواله
ديدن دوباره تو فقط تو خواب و خياله
لحظه هاي آخر تو تويه قلب من ميمونه
هيچكسي مثه من بلد نبود قدر چشماتو بدونه
م.ص
-------------*********--------------
بريز اي اشک تنهايي بروي دفترم امشب
بروي دفترم با خاطرات دلبرم امشب
کنم هرشب دعايي تا زدل بيرون رود مهرش
ولي اهسته مي گويم الهي بي اثر باشه دعاهايم
م.ص

تصویر
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » شنبه 16 شهریور 1387, 9:44 pm

اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی و شنيدني نیست
رفتی اما عشقت هرگز دیگه از یادم رفتنی نیست
اشک عاشق دیدنی نیست
همه حرفا گفتنی و شنيدني نیست
رفتی اما عشقت هرگز دیگه از یادم رفتنی نیست

تصویر
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
ferina
پست: 3
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 29 مرداد 1387, 5:17 pm
محل اقامت: tehran
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط ferina » یک‌شنبه 17 شهریور 1387, 12:08 am

اين زمين و مرگ عشق....
ديرگاهيست كه در پهنة عشق آسمان تاريك است '
قلبها دور از هم ' لبها خاموش است .
عبوري نيست '
عابران را عطشي جانكاه ميسوزد '
همه در اقليم وجود خاموشند.
آفتاب سر برده به جيب افق و تاريك است .
مردان بزرگ ' پاي ديوار عدم ميميرند .
عاقلان را نفسي نيست .
همه در وادي حيراني خويش به پژواك سقوط بشري مينگرند.
تا بيكران تاريك است و سكوتي مرگبار از در و ديوار اين ماتمكده ميبارد....
به مغرب كه بنگري غروب آفتاب عشق زندگي ميبيني '
به مشرق چو بنگري طلوع فساد و ناتواني ميبيني .
ز جنوب قهر خدا و
از شمال و از پر سخاوت آسمان ' پادشاه وحشت با نيكبختي حكمراني ميكند.
قاه قاه پرندة مرگ را ميشنوم.
زمين از انسان خالي شده است.
خللي در ماه جاريست.
اقيانوس عشق مرداب حسرت شده است.
ماه همچنان ميتابد.
ضعف خورشيد چه ناروايي ست.
شاهرگ جوانان را تيغ جلاد نوازش مي كند.
دريا خشم آلوده است.
آسمان سرخ شده و بشر تنها و گنگ است.
كودكان مادر ندارند.
وصلت شوم ابليس و بشر صورت گرفت . حاصل اما.....؟
همه صف آرايي نفرت و مرگ ضد بشري.
ويراني بيداد ميكند.
زير هر لب دروغ زمزمه ميگردد
هنوزآذرخشي ميزند'
باران نميبارد دگر .
خون از ابر و نفرت از چشمها ميبارد.
عشق تبعيد شده است.
آسايش طعمة تزوير شده اشست.
تحمل نتوان كرد ستم شيطان بر اهل زمين.
كهكشانها تاب قدرت ندارند دگر
رب النوع عظيم وحشت به هزاران صورت خودنمايي ميكند.
ثمرة سرما ميدمد آرام آرام.
كاروان قافله سالاري ندارد.
ترحم ميبينم.
از آسمان آتشي ميبينم.
سايه هاي شوم وحشت غوغا ميكنند.
استقامت معنا ندارد.
و در اين نوميدي ها ...........
نوگلي ميشكفد
آخرین ویرایش توسط ferina در یک‌شنبه 17 شهریور 1387, 12:24 am، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.

قفل شده