خاقانی ...
مدیر انجمن: eli
خاقانی ...
افضلالدّین بدیلبن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی از جملهٔ بزرگترین قصیدهسرایان تاریخ شعر و ادب فارسی بهشمار میآید. ولادت او را در سال (۵۲۰ هجری قمری) در شروان یا شیروان دانستهاند، وی در سال (۵۹۵ هجری قمری) در شهر تبریز درگذشت. برابر با (۱۱۲۰ میلادی - ۱۱۹۰ میلادی).
زندگی
پدر خاقانی، به نام علی در شروان به شغل درودگری اشتغال داشت؛ آنگاه که جان به جانآفرین تسلیم میکند، عمویش به نام کافیالدین سرپرستی وی را بهعهده میگیرد. کافیالدین مردی فرهیخته بود و به شغل داروگری (یعنی عطاری که آن زمان پزشک و داروشناس هم محسوب میشده) اشتغال داشت. وی که ظاهراً در فقه، ادبیات و بهویژه در نثر دست داشت، در تربیت و آموزش برادرزاده خود، کوشش فراوان به عمل میآورد که شاعر نیز از آن یاد کردهاست.
مرگ کافیالدین، خاقانی را عمیقا متأثر مینماید که به همین مناسبت و به منظور بزرگداشت وی، چندین قصیده و مراثی سروده است. از دیگر وقایع تلخ زندگی خاقانی مرگ فرزندش «رشید» در سن بیست سالگی است که بدین مناسبت نیز احساس خود را به نظم کشیده است.
خاقانی بدون شک یکی از بلندپایهترین شاعران پارسی است و ازجمله ادیبانی است که مورد استقبال و و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفتهاست. حتی شاعران بلندپایهای مانند سعدی و حافظ بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نمودهاند.
همچنین دیوان خاقانی یکی از پیچیدهترین دیوانهاست و به همین سبب از منظر مقام سخنوری و توانایی، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانشها مانند: پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاهشناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآنشناسی و حدیثشناسی دارد؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پیببرد.
خاقانی یکی از شاعران کلاسیک ایران است که بعضی از آثارش بازتاب صادقانهٔ زندگی واقعی او است. بعضی از قطعات و قصیدههای خاقانی بازگو کنندهٔ رخدادها و اتفاقات واقعی زندگی شاعر هستند. از همینرو، با وجود اینکه سبک شعر خاقانی تصنع است (بطور کلی در قصیده تصنع «طبیعی» است!) بازهم خوانندهٔ آشنا با اشعار خاقانی بدون شک با بسیاری از خصوصیات زندگی شاعر، ویژگیهای اخلاقی، احساسات واقعی و بطورکلی با شاعر از دیدگاه روانشناسی و جامعهشناسی زمان وی آگاه میگردد.
آثار خاقانی
قصاید خاقانی به نسبت در مرتبهای بالا قرار دارد. از او قطعات بسیار خوبی نیز دردست است اما غزلیاتش در سطح قصاید او نیستند. شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایشهای سخنوری و دقایق لفظی. از آثار خاقانی که در دست است یکی دیوان اشعار اوست و دیگری مثنوی تحفةالعراقین. علاوه برآن، میتوان به منشأت خاقانی و مثنوی کوتاه ختمالغرایب نیز اشاره کرد.
زندگی
پدر خاقانی، به نام علی در شروان به شغل درودگری اشتغال داشت؛ آنگاه که جان به جانآفرین تسلیم میکند، عمویش به نام کافیالدین سرپرستی وی را بهعهده میگیرد. کافیالدین مردی فرهیخته بود و به شغل داروگری (یعنی عطاری که آن زمان پزشک و داروشناس هم محسوب میشده) اشتغال داشت. وی که ظاهراً در فقه، ادبیات و بهویژه در نثر دست داشت، در تربیت و آموزش برادرزاده خود، کوشش فراوان به عمل میآورد که شاعر نیز از آن یاد کردهاست.
مرگ کافیالدین، خاقانی را عمیقا متأثر مینماید که به همین مناسبت و به منظور بزرگداشت وی، چندین قصیده و مراثی سروده است. از دیگر وقایع تلخ زندگی خاقانی مرگ فرزندش «رشید» در سن بیست سالگی است که بدین مناسبت نیز احساس خود را به نظم کشیده است.
خاقانی بدون شک یکی از بلندپایهترین شاعران پارسی است و ازجمله ادیبانی است که مورد استقبال و و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفتهاست. حتی شاعران بلندپایهای مانند سعدی و حافظ بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نمودهاند.
همچنین دیوان خاقانی یکی از پیچیدهترین دیوانهاست و به همین سبب از منظر مقام سخنوری و توانایی، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانشها مانند: پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاهشناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآنشناسی و حدیثشناسی دارد؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پیببرد.
خاقانی یکی از شاعران کلاسیک ایران است که بعضی از آثارش بازتاب صادقانهٔ زندگی واقعی او است. بعضی از قطعات و قصیدههای خاقانی بازگو کنندهٔ رخدادها و اتفاقات واقعی زندگی شاعر هستند. از همینرو، با وجود اینکه سبک شعر خاقانی تصنع است (بطور کلی در قصیده تصنع «طبیعی» است!) بازهم خوانندهٔ آشنا با اشعار خاقانی بدون شک با بسیاری از خصوصیات زندگی شاعر، ویژگیهای اخلاقی، احساسات واقعی و بطورکلی با شاعر از دیدگاه روانشناسی و جامعهشناسی زمان وی آگاه میگردد.
آثار خاقانی
قصاید خاقانی به نسبت در مرتبهای بالا قرار دارد. از او قطعات بسیار خوبی نیز دردست است اما غزلیاتش در سطح قصاید او نیستند. شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایشهای سخنوری و دقایق لفظی. از آثار خاقانی که در دست است یکی دیوان اشعار اوست و دیگری مثنوی تحفةالعراقین. علاوه برآن، میتوان به منشأت خاقانی و مثنوی کوتاه ختمالغرایب نیز اشاره کرد.
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
Re: خاقانی ...
کار عشق از وصل و هجران درگذشت
کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت
در زمانه کار کار عشق توست
از سر این کار نتواند درگذشت
کی رسم در تو که رخش وصل تو
از زمانه بیست میدان درگذشت
فتنهی عشق تو پردازد جهان
خاصه میداند که سلطان درگذشت
جوی خون دامان خاقانی گرفت
دامنش چه، کز گریبان درگذشت
کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت
در زمانه کار کار عشق توست
از سر این کار نتواند درگذشت
کی رسم در تو که رخش وصل تو
از زمانه بیست میدان درگذشت
فتنهی عشق تو پردازد جهان
خاصه میداند که سلطان درگذشت
جوی خون دامان خاقانی گرفت
دامنش چه، کز گریبان درگذشت
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
Re: خاقانی ...
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او
حلقهی دلم به حلقهی زلفش اسیر نیست
گفتا به روزگار بیابی وصال ما
منت پذیرم ارچه مرا دلپذیر نیست
دل بر امید وعدهی او چون توان نهاد
چون عمر پایدار و فلک دستگیر نیست
بار عتاب او نتوانم کشید از آنک
دل را سزای هودج او بارگیر نیست
بیکار ماند شست غم او که بر دلم
از بس که زخم هست دگر جای تیر نیست
خود پردهام دراندم و خود گویدم که هان
خاقانیا خموش که جای نفیر نیست
اندر جهان چنان که جهان است در جهان
او را به هر صف که بجوئی نظیر نیست
او را نظیر هست به خوبی در این جهان
خاقان اکبر است که او را نظیر نیست
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او
حلقهی دلم به حلقهی زلفش اسیر نیست
گفتا به روزگار بیابی وصال ما
منت پذیرم ارچه مرا دلپذیر نیست
دل بر امید وعدهی او چون توان نهاد
چون عمر پایدار و فلک دستگیر نیست
بار عتاب او نتوانم کشید از آنک
دل را سزای هودج او بارگیر نیست
بیکار ماند شست غم او که بر دلم
از بس که زخم هست دگر جای تیر نیست
خود پردهام دراندم و خود گویدم که هان
خاقانیا خموش که جای نفیر نیست
اندر جهان چنان که جهان است در جهان
او را به هر صف که بجوئی نظیر نیست
او را نظیر هست به خوبی در این جهان
خاقان اکبر است که او را نظیر نیست
فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
Re: خاقانی ...
صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید
ژاله صبحدم از نرگس تر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشته تسبیح ز سر بگشایید
به وفای دل من ناله برآرید چنانک
چنبر این فلک شعوذه گر بگشایید
به جهان پشت مبندبد به یک صدمت آه
مهره پشت جهان یک ز دگر بگشایید
گریه گر سوی مژه راه نداند مژه را
ره سوی گریه کز او نیست گذر بگشایید
همه همخوابه و همدرد دل تنگ منید
مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشایید
نه نه چشمم پس از این خواب مبیناد به خواب
ور ببیند رگ جانش به سهر بگشایید
نازنینان منا مرد چراغ دل من
همچو شمع از مژه خوناب جگر بگشایید
ژاله صبحدم از نرگس تر بگشایید
دانه دانه گهر اشک ببارید چنانک
گره رشته تسبیح ز سر بگشایید
به وفای دل من ناله برآرید چنانک
چنبر این فلک شعوذه گر بگشایید
به جهان پشت مبندبد به یک صدمت آه
مهره پشت جهان یک ز دگر بگشایید
گریه گر سوی مژه راه نداند مژه را
ره سوی گریه کز او نیست گذر بگشایید
همه همخوابه و همدرد دل تنگ منید
مرکب خواب مرا تنگ سفر بگشایید
نه نه چشمم پس از این خواب مبیناد به خواب
ور ببیند رگ جانش به سهر بگشایید
نازنینان منا مرد چراغ دل من
همچو شمع از مژه خوناب جگر بگشایید
Re: خاقانی ...
بی زحمت تو با تو وصالی است مرا
فارغ ز تو با تو حسب حالی است مرا
در پیش خیال تو خیال است تنم
پیوند خیال با خیالی است مرا
"رباعيات خاقاني"
فارغ ز تو با تو حسب حالی است مرا
در پیش خیال تو خیال است تنم
پیوند خیال با خیالی است مرا
"رباعيات خاقاني"
آخرین ویرایش توسط m2002k در یکشنبه 4 اسفند 1387, 6:01 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
Re: خاقانی ...
غم کرد ریاض جان مه و سال مرا
آئینه ندارد دل خوشحال مرا
صیاد ز بس که دوستم میدارد
بسته است در آغوش قفس بال مرا
"رباعيات خاقاني"
آئینه ندارد دل خوشحال مرا
صیاد ز بس که دوستم میدارد
بسته است در آغوش قفس بال مرا
"رباعيات خاقاني"
آخرین ویرایش توسط m2002k در یکشنبه 4 اسفند 1387, 6:01 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
Re: خاقانی ...
غمخوار توام غمان من من دانم
خونخوار منی زیان من من دانم
تو ساز جفا داری و من سوز وفا
آن تو تو دانی، آن من من دانم
"رباعيات خاقاني"
خونخوار منی زیان من من دانم
تو ساز جفا داری و من سوز وفا
آن تو تو دانی، آن من من دانم
"رباعيات خاقاني"
Re: خاقانی ...
یا صفوة الرحمن شافع خلقه
انی اتیتک عبدرق عانیا
قد کنت مرتد افادرکنی الهدی
فغدوت مرتدیا بدینک ثانیا
"خاقاني اين دو بيت را در مدينه بر در حرم نوشته است"
انی اتیتک عبدرق عانیا
قد کنت مرتد افادرکنی الهدی
فغدوت مرتدیا بدینک ثانیا
"خاقاني اين دو بيت را در مدينه بر در حرم نوشته است"