نغمه های غم

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » دوشنبه 20 خرداد 1387, 5:44 pm

از تو گذشتن سخته
با تو نبودن درده واسه من

زنده بودنم مرگه
بدون تو با عشقت واسه من

وجودم من مال تو
قلب تو هم مال من عزیزم

رفتنه تو مرگه منه
دست های تو تودستمه

نگو که باید جدا شیم نبود تو نبودمه

بدون تو کم میارم
تا پای جون دوست دارم

اگه تو از من جدت شی
امید موندن ندارم

واسه با تو بودن
زندگی مو باختم
یه کلبه از عشق واسه تو ساختم من

عاشق تو بودم عاشق تو هستم
در های دلم رو به روی همه بستم من

زندگیم تا الان همش بوده عذاب و بس
یاد گرفتم برم جلو عصا به دست

حس میکردم به انتها رسیده طاقت
خودم رو رها کردم زدم به سیم آخر
فکر میکردم تموم شده دروه پاکی
وقتی دیدیمت فهمیدم تو این کره خاکی

میشه هنوزم دوست داشت و عشق نه مرده
فهمیدم این رو که زنگیم چشم نخورده

من عشق رو با تو میخوام
چون تو دل بقیه مرد
این دل سادم شکست و بخیه خورد
بیا این نور دلم بتاب رو تو
عوض نمیکنم با بقیه یه تار موتو

آدم ها دلم رو شکستن این رو یادم دادن
که دیگه خودم رو قایم کننم از عالم آدم


میخوام بیا و جون پناه دل خستم باشی
پس بدون تو میدونم زندگیم از هم پاشیدست

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

باور نکردی عاشقم

پست توسط ce.mohsen » چهارشنبه 22 خرداد 1387, 3:38 pm

گفتی به من بگو چرا غم زده و پریشونی
گفتم که عاشقت شدم ، چرا دلم رو می شکونی

گفتی تو چشمام میخونی اسیر دست حوسم
گفتم نه اشتباه نکن ، غریب و تنهام ، بی کَسَم

گفتی از عشق واسم نگو ، حرفات همه رو کاغذن
گفتم همش حقیقته ، دست دلم رو پس نزن

گفتی برو تنهام بزار ، عشق دروغی نمی خوام
گفتم می رم اما بدون ، نبودنت مرگه برام
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » چهارشنبه 22 خرداد 1387, 5:23 pm

كاش لحظه هاي رفتن، نمي باريد اشك چشمام
حق حق دلتنگيامو مي شكستم توي رگهام
دل پر تحملم از گرية من گله داره
چهره سرخ غرورم، از شكستم شرمساره ...
باغ پيوند من و تو پره از عطر اقاقي
فصل آشنايي ما سبز خواهند ماند باقي
همة آنچه كه دارم، پيش كش سادگي تو
سوگلي ترانه هايم هدية يك رنگي تو
فكر من مباش مسافر به سپيده ها بيانديش
چشم فرداها به راهه راه سختي مانده در پيش
اي تولد دوباره فصل آغاز من و توست
اي رها از رخوت تن وقت پر كشيدن توست ... "
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » چهارشنبه 22 خرداد 1387, 8:54 pm

وقتی نیستی دستانم به وسعت فاصله ها خالیست
چشمانم طعم باران می گیرد و لحن معصوم احساسم لب به هذیان می گشاید
وقتی نیستی
با سبد کهنه ی خاطره ها یاد و خاطرات را آب می دهم
باور تلخ نبودنت تاوان کدامین گناهم بود
آخر برایم بگو طاقتم زرد شد
چرا گیاه آمدنت نمی روید؟
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » چهارشنبه 22 خرداد 1387, 8:55 pm

بدون تو نمی‌خوام...
دستم روی دیوار اتاقت جا ماند
پایم روی پله‌هایی که می‌دویدیم...
رد اشک‌هایم را بگیر
شاید که چشم‌هایم را گوشه‌ای بیابی
کنار خاطره محو لبخندهایت...
سرم را به یادگارهایت گرم کرده‌ام
چشم بگردانی پیدایش می‌کنی...
لبم را آخرین بار به خداحافظی‌ات بستم
نمی‌دانم کجاست...
گوش‌هایم هم که از قدیم به صدایت وصل بود...
لابه‌لای لباس‌هایت را نگاه کن
آمیخته به عطر تنت صورتم کامل می‌شود...
دلم هم که پیش توست
هروقت آمدی سرهمم کن
کمی نَفَس هم بیاور تا زندگی کنم...
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 12:17 am

تا کي در انتظار خودت ميگذاري ام
بگذر شبي ازآيينه بي قرار ي ام
از تو دورم اي به من نزديک دوري تا به چند
من در اين اندوه پوسيدم بيا کمی بخند
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 12:21 am

ديدار
با تو ميسر نمي شود.
مي آيي،
مي بينمت
در يک به هم زدنٍ چشم،
در لحظه اي يگانه
که هر دم تکرار مي شود.
با اين همه
هنوز نيامده اي،
ديگر رفته اي،
هميشه همين طور است
و من هميشه،
هنوز.
در انتظارٍ آمدنت،
دل تنگٍ رفتنت مي مانم
هنوز،
هميشه
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 12:23 am

اگر براي نگاهت غزل نمي خوانم
شبيه کوچه ي بن بست رو به پايانم
نگو که دل به نگاهت نبسته ام آخر
هنوز چشم به راه صداي بارانم
براي قلب رئوفت غريبه ام اما!
بدان که حرف دلت را بهانه مي دانم.....
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 12:31 am

سرمو رو بذار شونه هات بذار آروم بگيرم
بعد از اون همه خستگي ها دوباره جون بگيرم
دستاتو بذار تو دست من بذار قوت بگيرم
با نوازش دستاي تو من ابهت بگيرم
من همه آرامشم رو از تو دارم
من همه آسايشم رو از تو دارم
تو برام يه آشنا اما غريبي
اين منم هر چه دارم از تو دارم
من از تموم لحظه ها خاطره دارم
وقتي تو پيشم نباشي دلهره دارم
دل توي سينه ديگه آروم نمي گيره
چي کار کنم يه عاشقم يه بي قرارم
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 12:34 am

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام٬ اندیشه ی فرداست

وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

stella
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 77
تاریخ عضویت: جمعه 20 اردیبهشت 1387, 1:40 pm

پست توسط stella » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 5:37 am

هميشه از اين مي ترسيدم که روزي فرا رسد که ديگر در قلبت جايي نداشته باشم...
هميشه مي ترسيدم تو روزي عشقم و آن قلبي که
ديوانه تو هست را فراموش کني ...
اينک نيز من گل خشکيده اي هستم که براي تو زماني زيباترين گل در باغچه زندگي بودم....
اينک ستاره اي در زير ابرهاي سياه دلت شده ام که
روزي روزگاري درخشانترين ستاره قلبت بودم....
اينک من مرد تنهايي شده ام که روزي زندگي تو
هستي تو و تمام وجود تو بوده ام....
هيچگاه حتي در خواب هم چنين لحظه اي نميديدم
که تو از من دلسرد شده باشي...
اگر ميگفتند عشق در اين زمانه وجود ندارد و در دلها يک ذره
محبت ووفا نيست باورم نميشد و ميگفتم
تو با همه دلها فرق داري .... تو برايم بهترين و عزيزتريني .....
حالا من تنهايم و ....
احساس ميکنم مجنوني هستم که ليلايم مرا
به دست فراموشي سپرده است....
هميشه از اين ميترسيدم که روزي تو بيخيال من شوي و ديگر هواي
اين دل خسته و عاشق مرا نداشته باشي....
تو فراموشم کن من ميسوزم ؛ تو فراموشم کن من تا ابد تو را دوست خواهم داشت....
دوستت خواهم داشت با همه بي وفاهي هايت و همه شکنجه هاي عشقت!
از هر چه ميترسيدم اينک همه برايم اتفاق افتاد و
من از همان آغاز پايان قصه عشقمان راميدانستم اما به عشق و اميد تو
باز هم با تو ماندم ؛ سوختم و ساختم....
مرا با آتش بي محبتي هايت بسوزان تا لحظه اي که بميرم......
اما مطمئن باش که :
من تا ابد تو را دوست ميدارم ....................
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 9:02 am

باور بودن ندارم اما هستم

نای می زدن ندارم اما مستم

تا به کی باور این ناباوری ها...

تا به کی سوختن و ساختن واسه فردا...

تا به کی ...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 9:04 am

بنازم غیرت غم را دمی نگذاشت تنهایم

ديروز در کنار هم بوديم لحظه ها به سرعت ميگذشتند و ما بي خبر

بوديم وحال امروز از هم دور افتاديم وتنها خاطراتي

از ان گذر برايمان باقيست که حال دعا مي کنيم به بهانه همين

خاطرات دوباره در ميعادگاه قلبهايمان تار عشق بسازيم

سخت است هنگام وداع انگاه که در می یابی چشمانی که

در حال عبور است پاره ای از وجود تو را نیز خواهد برد
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 9:05 am

نزن فریاد دلتنگی که دلتنگی فغانش نیست

که هرکه گشته است دلتنگ نظر بر اسمانش نیست

نگوغمگینم وخسته خودت را وانده در دهر

که غمگینی بجزدردوبجزاشک برجمالش نیست

اگر چه من خودم صدزمزمه دارم به دلتنگی

ولی در دل امید دارم ومیدانم بجز او هیچ همدم نیست

زنم فریاد دلتنگی زدست خود که خود کردم

والااو که هیچ راضی به این دلتنگی وغم نیست
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 23 خرداد 1387, 9:11 am

چشم من بيا من رو ياري بكن

گونه‌هام خشكيده شد كاري بكن

غير گريه مگه كاري مي‌شه كرد

كاري از ما نمياد زاري بكن

اون كه رفته ديگه هيچوقت نمياد

تا قيامت دل من گريه مي‌خواد
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

قفل شده