صفحه 44 از 48

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: یک‌شنبه 11 مهر 1389, 7:46 pm
توسط parva
زندگي بافتن يك قاليست
نه همان نقش و نگاري كه خودت مي خواهي
نقشه از قبل مشخص شده است
تو در اين بين فقط مي بافي
نقشه را خوب ببين
نكند آخره كار قالي زندگيت را نخرند

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: یک‌شنبه 11 مهر 1389, 11:31 pm
توسط kamaia_7007
هیچی اومدم فقط خودی نشون بدم !
تیپو داشته باش چه شاعرانست ! ha:


go:

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 12 مهر 1389, 4:56 pm
توسط dvr_2021
اين مثنوي حديث پريشاني من است

بشنو كه سوگ نامه ويراني من است

امشب نه اينكه شام غريبان گرفته ام

بلكه به يمن آمدنت جان گرفته ام

گفتي غزل بگو غزلم شورو حال مرد

بعد از تو حس شعر فنا شد خيال مرد

گفتم مرو كه تيره شود زنده گانيم

با رفتنت به خاك سيه مي نشانيم

گفتي زمين مجال رسيدن نمي دهد

به چشم باز فرصت ديدن نمي دهد

وقتي نقاب محور يكرنگ بودن است

معيار مهر ورزيمان سنگ بودن است

دگر چه جاي دلخوشي و عشق بازي است

اصلا كدام احمق از اين عشق راضي است

اين عشق نيست فاجعه قرن آهن است

با هم بودني كه عاقبتش نيست بودن است

حالا به حرف هاي قديمت رسيده ام

فهميده ام كه خوب تو را بد شنيده ام

بگذار بگويم كه خسته ام

بيزارم از تمام رفيقان نا رفيق

اينها چقدر فاصله دارند تا رفيق

من را به ابتضال نبودن كشانده اند

روح مرا به مسند پوچي نشانده اند

اينجا نقاب شير به كفتار مي زنند

منصور را هر آيينه بر دار مي زنند

اينجا كسي براي كسي كس نمي شود

حتي عقاب درخور كركس نمي شود

جايي كه سهم مرگ به جز تازيانه نيست

حق با تو بود ماندنمان عاقلانه نيست.

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 17 مهر 1389, 6:28 pm
توسط *narges*
آه ای دل غمگین که به این روز فکندت ؟

فریاد که از یاد برفت آن همه پندت

ای مرغک سرگشته کدامین هوس آموز

بی بال و پرت دید و چنین بست به بندت ؟

ای آهوی تنهای گریزان پریشان

خون می چکد از حلقه ی پیچان کمندت

ای جام به هم ریخته صد بار نگفتم

با سنگدلان یار مشو می شکنندت

آه ای دل آزرده در این هستی کوتاه

آتش به سرم می رود از آه بلندت

جان در صدف شعر گهر کردی و گفتی

صاحبنظرانند ، پشیزی بخرندت

ارزان ترت از هیچ گرفتند و گذشتند

امروز ندانم که فروشند به چندت ؟

جان دادی و درسی به جهان یاد گرفتی

ارزان تر از این درس محبت ندهندت .

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 17 مهر 1389, 11:08 pm
توسط lilyum
دل داده ام بر باد بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد
(این شعر همینطوری اومد تو ذهنم نمی دونم بیتاش مربوط به هم هست یا نه اگه نیست که شرمنده)

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 17 مهر 1389, 11:11 pm
توسط FarshiD
از باده "نیست" سرخوشم سرخوش و مست
بیزارم و دل شکسته از هر چه که " هست"
من " هست" به " نیست" دادم افسوس که "نیست"
در حسرت " هست" پشت من پاک شکست

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 17 مهر 1389, 11:18 pm
توسط lilyum
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس ان الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فکندست به جانم شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزادم داد
از دم رند می آلوده مدد کار شدم
بگذارید که از میکده یادی بکنیم
من که با دست بت میکده بیدار شدم
امام خمینی(ره)

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 17 مهر 1389, 11:24 pm
توسط lilyum
جواب آیت ا... خامنه ای در جواب شعر امام خمینی:

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب دل مایی ز چه بیمار شدی
توکه فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق و معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: شنبه 17 مهر 1389, 11:30 pm
توسط lilyum
این شعر هم از یک آشناست که با اجازش می زارم تو فروم :idea:

چون سخن از دل براید لاجرم بر دل نشیند
پس چرا حرف دل من بر دلت مشکل نشیند
حرف چون از دل برآید قصه دل می سراید
خویشتنداری نباید اشک باید اشک باید
اشکی از چشم زلیخا بر دل یوسف اثر کرد
آنچنانکه اشک یوسف نور در چشم پدر کرد
در حریم دامن تو من نهال خام بودم
اشکها بر من روان شد ور نه من این هم نبودم
اشک خود را گر بریزم بر قدمهای عزیزی
سنگ هم باشد دلش آبش کنی اشکش بریزی
سنگ هم می گفت .......... شعر تو مشکل ندارد
حرف دل با آن کسی گفتی که اصلا دل ندارد


پ.ن:.......... = نام شاعر که گفتم شاید نخوان اسمشون درج بشه

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 19 مهر 1389, 8:48 am
توسط Unknown
کـــــــاش ...

کاش دلها آنقدر پاک و خالص بودند که دعا ها قبل از پایین آمدن دست ها مستجاب می شد ...
کاش آسمان حرف کویر را می فهمید و اشک خود را نثار گونه های خشک کویر می کرد ...
کاش واژه حقیقت آنقدر با لبها صمیمی بود که برای بیان کردن آن نیازی به شهامت نبود ...
کاش مهتاب با کوچه های تاریک آشنا بود ...
کاش بهار آنقدر مهربان بود که باغ را به دست خزان نمی سپرد ...
و ای کاش دوستی به قدری حرمت داشت که شکستنش به این زودی ها رخ نمیداد ... .

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: پنج‌شنبه 29 مهر 1389, 6:35 pm
توسط lilyum
باید از محشر گذشت
این لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست،
گوهر روشن دل از کان و جهان دیگر است،
عذر می خواهم پری ...
عذر می خواهم پری ...
من نمی گنجم در آن چشمان تنگ
با دل من آسمانها نیز تنگی میکند.
روی جنگلها نمی آیم فرود، شاخه زلفی گو مباش
آب دریاها کفاف تشنه این درد نیست
بره هایت می دوند
جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو ...
یک شب مهتابی از این تنگنای بر فراز کو ه ها پر می زنم
می گذارم می روم
ناله خود می برم
می گذارم می روم
ناله خود می برم
درد سر کم می کنم...
چشمهایی خیره می پاید مرا
غرش تمساح می آید به گوش
کبر فرعونی و سحر سامریست
دست موسی و محمد با من است
میروی، وعده آنجا که با هم روز و شب را آشتیست.
صبح چندان دور نیست
شهریار

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: یک‌شنبه 21 آذر 1389, 8:11 pm
توسط eli
روزگاری رفت و من در هر زمان
آزمودم رنج «غربت» را بسی
درد «غربت» میگذارد روح را
جز «غریب» این را نمیداند کسی

هست «غربت» گونه گون در روزگار
محنت «غربت» بسی مرگ آور است
از هزاران «غربت» اندوه خیز
غربت «بی همزبانی» بدتر است.

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: دوشنبه 22 آذر 1389, 9:19 am
توسط eli
رو در و دیوار این شهر
همش از تو یادگاره
توی این کوچه تاریک
منو تنها نمیذاره

یاد حرفهای قشنگت
که تو قلبم لونه می کرد
یاد دلتنگی چشمات
که منو بهونه میکرد

میزنه آتیش به جونم
پس کجایی مهربونم
آخه من ترانه هامو
واسه کی پس بخونم؟

دل من هواتو کرده
آخ کجایی نازنینم
کاشکی بودی و می دیدی
بی تو من تنها ترینم

توی این بازی که ساختی
من همه هستیمو باختم
زیر پات گذاشتی آخر
عشقی که من از تو ساختم

اگه تو دوستم نداشتی
از دلم خبر نداشتی
دلت از سنگ شده انگار
که منو تنها گذاشتی

میزنه آتیش به جونم
پس کجایی مهربونم
آخه من ترانه هامو
واسه کی پس بخونم؟

دل من هواتو کرده
آخ کجایی نازنینم
کاشکی بودی و می دیدی
بی تو من تنها ترینم

می شینم منتظر اینجا
تا تو برگردی دوباره
تا بشینی پای حرفهام
بریم تا ماه و ستاره

می دونم میای یه روزی
یه روزی که خیلی دیره
یه روزی دل شکسته ام
سر ابن کوچه می میره

میزنه آتیش به جونم
پس کجایی مهربونم
آخه من ترانه هامو
واسه کی پس بخونم؟

دل من هواتو کرده
آخ کجایی نازنینم
کاشکی بودی و می دیدی
بی تو من تنها ترینم

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: یک‌شنبه 12 دی 1389, 9:25 am
توسط eli
نگاه کن من چه بی پروا،چه بی پروا

به مرز قصه های کهنه می تازم

نگاه کن با چه سرسختی تو این سرما

برای عشق یه فصل تازه می سازم

یه فصل پاک،یه فصل امن و بی وحشت

برای تو که یه گلبرگ زود رنجی

یه فصل گرم و راحت زیر پوست من

برای تو که با ارزش ترین گنجی





نگاه کن من به عشق توچه لیلا وار

تن یخ بسته پروازو میبوسم


بیا گرم کن منو با سرخی رگهات

من اون رگهای پر آوازو میبوسم


تورومیبوسم ای پاکیزه ی عریان

تورو پاکیزه مثل مخمل قرآن

طلوع کن من حرارت از تو میگیرم

ظهور کن من شهامت از تو میگیرم

بیا هیچکس مثل منو تو عاشق نیست

مثل ما عاشق و همسایه و همدم

بیا از شیشه ی سخت و بلند عشق

مثل ارابه ی نور رد بشیم باهم

نگاه کن من چه شبنم وار،چه شبنم وار

به استقبال دستای خزون میرم

هراسم نیست از این سرمای ویرانگر

برای تو من عاشقانه می میرم.

Re: شاعرانه ها

ارسال شده: یک‌شنبه 12 دی 1389, 9:46 am
توسط mah3a
آتشکدهُ عشق…

از عشق فقط نشانه ای مانده و بس.
یک زمزمه از ترانه ای مانده و بــس.
آتشـــکده ای بـود فــروزان در دل!
کامروز از آن شـراره ای مانده و بس.