شاعرانه ها

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 14 بهمن 1386, 12:01 pm

تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ...
تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ...
تنهايي را دوست دارم زيرا....
در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد .
تنهایی را دوست دارم چون تنها آمده ام و تنها هم خواهد مرد .

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 14 بهمن 1386, 2:55 pm

پاي مورچه رو تصور كن
حالا تصوركن مورچه هه جوراب پاش كنه
الان تصور كن جورابش سوراخ باشه
دلم برات اندازه ي سوراخ جوراب اون مورچه هه شده.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » یک‌شنبه 14 بهمن 1386, 5:14 pm

آرزويم اين است :

نتراود اشك در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه ي هر روز تو عاشق باشي
عاشق آنكه تورا مي خواهد
و به لبخند تو از خويش رها مي گردد
و تو را دوست بدارد
به همان اندازه كه دلت بخواهد.
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

Ramin

پست توسط Ramin » یک‌شنبه 14 بهمن 1386, 5:18 pm

هرچه مي خواهم غمت رادر دلم پنهان کنم
سينه مي گويد که من تنگ آمدم
فريادکن

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » دوشنبه 15 بهمن 1386, 9:13 am

كاش مي شد از تمام لحظه ها عكس گرفت...

با تمام يادهاي بي صدا نفس گرفت...

تو بگو كه در اين وانفسا...

يك دل پاك را بايد از چه كس گرفت؟
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » دوشنبه 15 بهمن 1386, 9:17 am

وقتي كه عاشقانه

دخيل مي بندم بر ضريح چشمانت

با دستاني لبريز از التماس

تمام آرزوهايم را نذر آمدنت مي كنم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

Ramin

پست توسط Ramin » دوشنبه 15 بهمن 1386, 9:56 am

لالائي کن عزيز دل شکسته
بخواب آروم رو اين سينه ی خسته


دل تنگم ميخواد واست بخونه
يه لالائي تلخ عاشقونه


بخواب دنيا ديگه لطفي نداره
بيدار موندن ديگه فايده نداره


بخواب دنيا ديگه هيچوقه يه رنگ نيست
ميون ادماش عشق قشنگ نيست


اره ... قصه رسيد به جاي تلخش ...


لالائي کن عزيز رفته از دست
کنار تو ، يه جا هم واسه من هست ؟ :?

آواتار کاربر
honeyeh
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 88
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 11 شهریور 1386, 2:24 pm
تماس:

پست توسط honeyeh » دوشنبه 15 بهمن 1386, 10:38 am

rtech نوشته شده:لالائي کن عزيز دل شکسته
بخواب آروم رو اين سينه ی خسته


دل تنگم ميخواد واست بخونه
يه لالائي تلخ عاشقونه


بخواب دنيا ديگه لطفي نداره
بيدار موندن ديگه فايده نداره


بخواب دنيا ديگه هيچوقه يه رنگ نيست
ميون ادماش عشق قشنگ نيست


اره ... قصه رسيد به جاي تلخش ...


لالائي کن عزيز رفته از دست
کنار تو ، يه جا هم واسه من هست ؟ :?
آقا رامین چرا این قدر غمگین؟ :? اشکمونو در اوردید :cry:

Ramin

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 16 بهمن 1386, 12:05 pm

بیایید خوب باشیم و زلال همچو رودخانه ، بیایید سایه ای بر رهگذران
بیابان ها باشیم ، چشمه سار محبت باشیم ، در کویر بی محبتی ها
بیایید باران باشیم ، بشوئیم غم ها و کینه ها را .
بیایید ایزد منان را به خاطر این همه خوبی سپاس بگوئیم .

Ramin

پست توسط Ramin » سه‌شنبه 16 بهمن 1386, 12:10 pm

گل در بر و مي در کف و معشوق به كام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع مياريد در این جمـع كه امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

Ramin

پست توسط Ramin » چهارشنبه 17 بهمن 1386, 12:14 am

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه

ای روزگار لعنتی ، تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم

امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم

از این همه دربه دری ، تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی ، این انتهای طاقته

از این همه دربه دری ، به لب رسیده جون من
به داد من نمیرسه ، خدای آسمون من

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » چهارشنبه 17 بهمن 1386, 9:12 am

نمي دانم كه او دانست دليل گريه هايم را؟!

نمي دانم كه او حس كرد حضورش در سكوتم را؟!

و مي دانم كه مي دانست ز عاشق بودنش مستم

وجود ساده اش بوده كه من اين گونه دل بستم
آخرین ویرایش توسط eli در چهارشنبه 17 بهمن 1386, 2:29 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

Ramin

پست توسط Ramin » چهارشنبه 17 بهمن 1386, 10:43 am

اشکهای دل تنگی میچکد آیا رواست
میپسندی ای خدا

نمیدانم چه کردم که به این بلا افتادم
او ز من رنجید و رفت
من دل اورا شکستم :cry:

بعد آن پروا نکردن ها ، بعد آن بی حرمتیها
نادمم :cry:

با خدایم عهد میبندم که دیگر
جام زرین نگاهش نشکنم
گرمی خورشید دستانش را
به یک باغ اقاقی ، اطلسی ، لادن
و دشتی با هزاران گل نبخشم
من دل او را شکستم :cry:

کاش ببخشد مرا ، ای کاش

:?

Ramin

پست توسط Ramin » چهارشنبه 17 بهمن 1386, 2:56 pm

نه به ابر
نه به آب
نه به این آبیه آرام بلند
من مناجات درختان را هنگام سحر
نفس پاک شقایق را در دامان کوه
رقص عطر گل یخ را با باد
همه را میبینم ، میشنوم
من به این جمله نمی اندیشم ، به تو می اندیشم

به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی ، تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت ، همه جا ، من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان ، تو بمان با من ، تنها تو بمان

به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم

جای مهتاب به تاریکی شب ها ، تو بتاب
من فدای تو ، به جای همه گل ها تو بخند
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش
پاسخ چل چله ها رو تو بگو ، قصه ی ابر و هوا را تو بخوان
تو بمان با من ، تنها تو بمان

به تو می اندیشم ، به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی ، تک و تنها به تو می اندیشم

آواتار کاربر
kanan
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1617
تاریخ عضویت: دوشنبه 16 مهر 1386, 1:00 pm
محل اقامت: تبريز شهر اولين ها

پست توسط kanan » پنج‌شنبه 18 بهمن 1386, 12:43 am

با سلام
rtech نوشته شده:دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه

ای روزگار لعنتی ، تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم

امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم رو فریاد بزنم

از این همه دربه دری ، تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی ، این انتهای طاقته

از این همه دربه دری ، به لب رسیده جون من
به داد من نمیرسه ، خدای آسمون من

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون

تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه
واقعا عالی بود رامین جان من درسته شعر بلد نیستم و تو کار شعر نیستم ولی خیلی موزیک گوش میدم هر روز در حدود 2 ساعت اون شعر بالایی یه خواننده خونده که منم دوستش دارم و یکی از خواننده های محبوب من هستش
خوب شد یاد دوران نوجوانی افتادم الان نوار کاست اورجینالشو پیدا کردم دارم به اون گوش میدم
خوب شد رامین جان دست شما درد نکنه کمی از حال و هوای درس اومدم بیرون و هم یادی از گذشته ها کردم با گوش کردن به این نوار همراه موزیک های دیگه داخل نوار
زندگي را مثل پيازي ديدم كه هر ورقشو باز كردم
اشك منو درآورد!!

خدا بگم چيكارت نكنه اون كسي كه منو معتاد سريال فرار از زندان كردي

گفتگو آنلاين اعضا انجمن
http://www.tinychat.com/6kclp

قفل شده