امید و زندگی
- sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
Re: امید و زندگی
اعتماد به نفس یعنی مطابق میل خود زندگی کردن:
1.هر چقدر کارتان را بهتر انجام دهید خودتان را بیشتر دوست خواهید
داشت و اعتماد به نفستان نیز بیشتر خواهد شد.
2. شما هنگامی واقعاً خوشحال هستید و اعتماد به نفس دارید که بدانید کارتان را واقعاً خوب انجام داده اید.
3.پذیرش مسئولیت کامل زندگی تان به شما احساس قدرت فردی و اعتماد به نفس بسیار می دهد.
4.درست در همین موقعیتی که هستید با تمام توان و امکاناتتان کار کنید.
5.شما قابلیت آن را دارید که در هر کاری که برایتان ارزشمند است خیلی خوب عمل کنید.
6.احساس رشد و پیشرفت مداوم منبع شگفت انگیزی برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس است.
7. داشتن توانایی زیاد و مهارت کامل در کار احساس اعتماد به نفسی تزلزل ناپذیر در شما ایجاد می کند.
8. لازمه اعتماد به نفس داشتن سلامتی کامل و انرژی زیاد است.
9.کنترل محیط پیرامون خود را در دست بگیرید و از مثبت و سازنده بودن آن اطمینان حاصل کنید.
10.در انتخاب چیزهایی که می بینید، تماشا می کنید، می شنوید و به آنها گوش می دهید ، دقت کنید. همواره تأثیرات مثبت محیط را به خود جذب کنید.
11.قابلیت کنترل محیط برای داشتن احساس اعتماد به نفس و تفکر مثبت ضروری است.
12.همیشه از قبل خود را برای داشتن واکنش مثبت و سازنده نسبت به هر مشکلی آماده کنید.
13. انتظار مثبت را به صورت یک دیدگاه در خود پرورش دهید و به خود اطمینان دهید که از هر موقعیتی می توانید نتایج مثبت و سازنده به دست آورید.
14. تحت هر شرایطی از معاشرت با افرادی که تفکر منفی دارند خودداری کنید . این افراد بزرگ ترین مخرب اعتماد به نفس و عزت نفس شما هستند.
1.هر چقدر کارتان را بهتر انجام دهید خودتان را بیشتر دوست خواهید
داشت و اعتماد به نفستان نیز بیشتر خواهد شد.
2. شما هنگامی واقعاً خوشحال هستید و اعتماد به نفس دارید که بدانید کارتان را واقعاً خوب انجام داده اید.
3.پذیرش مسئولیت کامل زندگی تان به شما احساس قدرت فردی و اعتماد به نفس بسیار می دهد.
4.درست در همین موقعیتی که هستید با تمام توان و امکاناتتان کار کنید.
5.شما قابلیت آن را دارید که در هر کاری که برایتان ارزشمند است خیلی خوب عمل کنید.
6.احساس رشد و پیشرفت مداوم منبع شگفت انگیزی برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس است.
7. داشتن توانایی زیاد و مهارت کامل در کار احساس اعتماد به نفسی تزلزل ناپذیر در شما ایجاد می کند.
8. لازمه اعتماد به نفس داشتن سلامتی کامل و انرژی زیاد است.
9.کنترل محیط پیرامون خود را در دست بگیرید و از مثبت و سازنده بودن آن اطمینان حاصل کنید.
10.در انتخاب چیزهایی که می بینید، تماشا می کنید، می شنوید و به آنها گوش می دهید ، دقت کنید. همواره تأثیرات مثبت محیط را به خود جذب کنید.
11.قابلیت کنترل محیط برای داشتن احساس اعتماد به نفس و تفکر مثبت ضروری است.
12.همیشه از قبل خود را برای داشتن واکنش مثبت و سازنده نسبت به هر مشکلی آماده کنید.
13. انتظار مثبت را به صورت یک دیدگاه در خود پرورش دهید و به خود اطمینان دهید که از هر موقعیتی می توانید نتایج مثبت و سازنده به دست آورید.
14. تحت هر شرایطی از معاشرت با افرادی که تفکر منفی دارند خودداری کنید . این افراد بزرگ ترین مخرب اعتماد به نفس و عزت نفس شما هستند.
ما همه با هم رفیقیم ^_^
- marziyeh_288
- کاربر ساده
- پست: 18
- تاریخ عضویت: شنبه 5 شهریور 1390, 5:36 pm
- محل اقامت: Ahwaz
Re: امید و زندگی
ممنون، جالب بود.
آخرین ویرایش توسط marziyeh_288 در سهشنبه 18 بهمن 1390, 11:45 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
عبور باید کرد
و همنورد افق های دور باید شد...
و همنورد افق های دور باید شد...
- sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
Re: امید و زندگی
انهایی که از خودشون راضی نیستند ، بخونند!
آیا شما هم فرد کمال گرایی هستید؟؟؟
ـ آیا شما هم هموار فکر می کنید آن کسی که می خواهیم باشید نیستید؟
ـ آیا احساس می کنیم کارهایی که به اتمام رسانده ایم به اندازه کافی خوب نیستند؟
ـ آیا نوشتن مقالات و طرحها را با اهداف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازیم ؟
ـ آیا احساس می کنیم کارها را باید صد در صد درست انجام دهیم و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستیم؟
اگر چنین باشد در آن صورت ما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن داریم.
● کمال گرایی:
به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها رسیدن به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود.
به هرحال مطالعات اخیر نشان می دهند نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت می شود. آرزوی کامل بودن ، هم احساس رضایت از خودمان را از ما می گیرد و هم ما را به اندازه سایر مردم ( کسانی که اهداف واقع گرایانه دارند ) ، در معرض ناکامی قرار می دهد.
● علل کمال گرایی
اگر ما فردی کمال گرا باشیم ،احتمالا در کودکی یاد گرفته ایم دیگران با توجه به میزان کارآییمان در انجام کارها به ما بها می دهند در نتیجه آموخته ایم در صورتی ارزشمندیم که مورد قبول دیگران واقع شویم ( فقط بر پایه میزان پذیرش دیگران به خود بها می دهیم ) ، بنا بر این عزت نفس ما ، بر اساس معیارهای خارجی پایه ریزی شده است . این امر می تواند ما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران ، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. در نتیجه تلاش برای حمایت از خودمان و رهایی از اینگونه انتقادات ، سبب می گردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانیم . بعضی از احساسات ، افکار و باورهای منفی ذیل ،احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:
● ترس از بازنده بودن:
افراد کمال گرا ،غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.
● ترس از اشتباه کردن :
افراد کمال گرا ،غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند . موضع آنها در زندگی ،حول و حوش اجتناب از اشتباه است . کمال گراها فرصت های یادگیری و ارتقاء را از دست می دهند.
● ترس از نارضایتی :
افراد کمال گرا ، در صورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند ، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان ، دچار وحشت می گردند. تلاش برای کامل بودن در واقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جای انتقاد ، طرد شدن یا نارضایتی می باشد.
● همه یا هیچ پنداری :
افراد کمال گرا، بندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار بطور متوسط ، هنوز با ارزش هستند. افراد کمال گرا در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند. برای مثال ، دانش آموزی که همیشه نمره (A) داشته ، در صورت گرفتن نمره ( B ) بر این باور است که - که من یک بازنده کامل هستم-
● تاکید بسیار بر روی بایدها :
زندگی کمال گرا غالبا بر اساس لیست پایان ناپذیری از بایدها بنا شده است که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آنها به خدمت گرفته می شود . افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی باید ها بندرت بر روی خواسته ها و آرزوهای خود حساب می کنند.
اعتقاد داشتن به این امر که دیگران به آسانی به موفقیت می رسند:
افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه ای جمع آوری می کنند که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش ، خطاهای کم ، استرس های عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می یابند . در عین حال افراد کمال گرا کوششهای خود را پایان نا پذیر و ناکافی تلقی می کنند.
● شما چطور ؟
آیا شما هم فرد کمال گرایی هستید؟؟؟
ـ آیا شما هم هموار فکر می کنید آن کسی که می خواهیم باشید نیستید؟
ـ آیا احساس می کنیم کارهایی که به اتمام رسانده ایم به اندازه کافی خوب نیستند؟
ـ آیا نوشتن مقالات و طرحها را با اهداف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازیم ؟
ـ آیا احساس می کنیم کارها را باید صد در صد درست انجام دهیم و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستیم؟
اگر چنین باشد در آن صورت ما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن داریم.
● کمال گرایی:
به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها رسیدن به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزی به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود.
به هرحال مطالعات اخیر نشان می دهند نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت می شود. آرزوی کامل بودن ، هم احساس رضایت از خودمان را از ما می گیرد و هم ما را به اندازه سایر مردم ( کسانی که اهداف واقع گرایانه دارند ) ، در معرض ناکامی قرار می دهد.
● علل کمال گرایی
اگر ما فردی کمال گرا باشیم ،احتمالا در کودکی یاد گرفته ایم دیگران با توجه به میزان کارآییمان در انجام کارها به ما بها می دهند در نتیجه آموخته ایم در صورتی ارزشمندیم که مورد قبول دیگران واقع شویم ( فقط بر پایه میزان پذیرش دیگران به خود بها می دهیم ) ، بنا بر این عزت نفس ما ، بر اساس معیارهای خارجی پایه ریزی شده است . این امر می تواند ما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران ، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. در نتیجه تلاش برای حمایت از خودمان و رهایی از اینگونه انتقادات ، سبب می گردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانیم . بعضی از احساسات ، افکار و باورهای منفی ذیل ،احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:
● ترس از بازنده بودن:
افراد کمال گرا ،غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.
● ترس از اشتباه کردن :
افراد کمال گرا ،غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند . موضع آنها در زندگی ،حول و حوش اجتناب از اشتباه است . کمال گراها فرصت های یادگیری و ارتقاء را از دست می دهند.
● ترس از نارضایتی :
افراد کمال گرا ، در صورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند ، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان ، دچار وحشت می گردند. تلاش برای کامل بودن در واقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جای انتقاد ، طرد شدن یا نارضایتی می باشد.
● همه یا هیچ پنداری :
افراد کمال گرا، بندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار بطور متوسط ، هنوز با ارزش هستند. افراد کمال گرا در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند. برای مثال ، دانش آموزی که همیشه نمره (A) داشته ، در صورت گرفتن نمره ( B ) بر این باور است که - که من یک بازنده کامل هستم-
● تاکید بسیار بر روی بایدها :
زندگی کمال گرا غالبا بر اساس لیست پایان ناپذیری از بایدها بنا شده است که با قوانین خشکی برای هدایت زندگی آنها به خدمت گرفته می شود . افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی باید ها بندرت بر روی خواسته ها و آرزوهای خود حساب می کنند.
اعتقاد داشتن به این امر که دیگران به آسانی به موفقیت می رسند:
افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه ای جمع آوری می کنند که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش ، خطاهای کم ، استرس های عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می یابند . در عین حال افراد کمال گرا کوششهای خود را پایان نا پذیر و ناکافی تلقی می کنند.
● شما چطور ؟
ما همه با هم رفیقیم ^_^
- sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
Re: امید و زندگی
خود بیمارانگاری چیست؟
خودبیمارانگاری یا هیپوکندریا، در اصطلاح روانشناسی و روانپزشکی به شخصی اطلاق میشود که باوجود برخورداری از سلامت بدنی اما خود را بیمار میداند و همواره از دردهای فرضی شکایت میکند. این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی بیماری تلقی میشود که حدود ششماه از آغاز آن بگذرد و باوجود تأیید سلامت بدن توسط پزشک، شخص همچنان بر بیمار بودن خود اصرار ورزد و درنهایت، ترس از بیمار بودن، شخص را مدام به کلینیکها و درمانگاههای مختلف جهت آزمایش و تجویز دارو میکشاند که از آن به سندرم بیمار خیالی نیز یاد میشود. دو علت عمدهی این بیماری، یکی اضطراب میباشد و دیگری افسردگی و درمان آن نیز از طریق مشاورهی روانشناسی و داروهای ضداضطراب امکانپذیر است.
شخص خودبیمارانگار همیشه دچار یک نوع وسواس فکری و ترس از یک بیماری جدی است. افراد خودبیمارانگار، همیشه دچار این وسواس هستند که در مورد عملکرد بدن خویش، شک و تردید دارند و احساسات و عواطف طبیعی مانند ضربان قلب و عرق کردن و مسائل جزئی و غیرطبیعی همچون آبریزش بینی، یک گلودرد ساده و یا جوشها و دملهای کوچک را نشانهی شرایط بد بیماری خود میدانند. آنان حتی ممکن است روی یکسری اعمال مبهم و پیچیده تمرکز کنند. برای نمونه میگویند بدنمان خسته است یا دلمان درد میکند.
یک شکل این اختلال، این است که افراد روی یک عضو خاص مانند کلیهها و یا یک بیماری مانند سرطان تمرکز دارند و نسبت به آن، وسواس بهخرج میدهند. با وجود جواب منفی اینگونه آزمایشات، فرد مبتلا به این بیماری، هیچ توجهی به کمکردن اضطراب خویش ندارد و همچنان با مراجعهی مکرر، سعیمیکند سلامت خود را بازیابد. از آنجایی که اینگونه افراد بهجای مراجعه به روانشناس، بهدنبال راههایی غیرمجاز همچون مصرف قرصهای گوناگون برای معالجهی جسم خویش هستند، بنابراین نمیتوان آمار دقیقی از اینگونه افراد بهدست داد اما نسبت شیوع آن بین زن و مرد، به یک اندازه میباشد. تشخیص بیماری هیپوکندریا، حدود ششماه طول میکشد. افرادی که دچار این بیماری هستند، از اختلالات روانی دیگری نیز رنج میبرند. دوسوم این افراد دارای افسردگی حاد، اختلال اضطراب، اختلال وسواس فکری- عملی و اضطراب فراگیر هستند. یک بیمار هیپوکندریاک، ممکن است برای مدتی طولانی دارای علائم هیپوکندریا باشد ولی بعد از آن، ممکن است برای مدتی این علائم ناپدید شوند. بهطور تقریبی حدود یکسوم این افراد بهطور فزایندهای بهبود پیدا میکنند. افرادی که از موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالاتری برخوردارند، استرس و اضطرابشان با روشهای روانشناسی، بهراحتی قابل درمان است و افرادی که دچار خودبیمارانگاری هستند اما از سایر اختلالات شخصیت رنج نمیبرند، ممکن است شانس بالاتری برای بهبود داشته باشند.
ریشهی این بیماری چیست و چگونه شروع میشود؟
هیچکس بهطور دقیق نمیداند چرا «هیپوکندریا» رشد میکند و توسعه مییابد اما عوامل بیماری وجود دارند که در اینباره ایفای نقش میکنند. این بیماری در اوایل بزرگسالی شروع میشود و نشانههای آن ممکن است برای نمونه بعد از بیماری جدی فردی که دوستش داریم و یا بعد از مرگ یک دوست صمیمی و یا اعضای خانواده رخدهد. فشارهای روانی و استرس نیز ممکن است مزید بر علت باشد و یا وقتی که افراد دربارهی یک بیماری اطلاعات دقیق و کافی داشته باشند نیز ممکن است بر روی تفسیر آنان از علائم فیزیکی و نشانههای بیماری در خودشان اثر بگذارد و این درحالیست که هریک از این موارد ممکن است جرقهای برای شروع بیماری «هیپوکندریا» باشد. یک سری خلقوخوهای شخصیتی و ارثی نیز ممکن است فرد را آسیبپذیر کند. برای نمونه افراد عصبی (خودمنتقد، درونگرا و خودشیفته) بیشتر مستعد خودبیمارانگاری هستند. این عقیده و باور که سالم بودن مساوی است با اینکه فرد هیچ درد و ناراحتی نداشته باشد، ممکن است فرد را به یک نتیجهگیری اشتباه وادار کند که عملکردهای بدن را بهعنوان علائم و نشانهی بیماری قلمداد کند. اینقبیل افراد بهطور معمول، آستانهی تحمل پایینتری نسبت به دیگران دارند بنابراین احساسات درونی را که دیگر افراد ممکن است حتی آنها را احساس نکنند، بهدرستی درک و لمس میکنند.
عوامل تشدیدکنندهی خودبیمارانگاری
عواملی که باعث میشوند شخص خودبیمارانگار با وجود آنکه پزشک از سلامت او اطمینان حاصل کرده، به نگرانی خویش در مورد بیماری ادامه دهد، عبارتند از:
۱- عوامل فیزیولوژیک: شامل احساسات فیزیکی هستند که موجب میشوند شخص فکر کند بیمار است. نهتنها زمانی که پزشک میگوید آنان بیمار نیستند، آن احساس از بین نمیرود، بلکه گاهی آنان بدتر نیز میشوند.
برای نمونه اضطراب، بسیاری از علائم فیزیکی را نشان میدهد که شامل افزایش ضربان قلب، تغییر در سیستم تهویهی بدن، تنگی نفس، احساس خفگی، درد سینه و یا گیجی، دید تار، آشفتگی و جوشها میباشد. از دیگر علائم میتوان به افزایش تعرق بدن، دهان خشک و اختلال در عملکرد هضم غذا، سفت شدن ماهیچهها (که ممکن است در اثر درد، لرزش و خستگی بهوجود آید) اشاره داشت. هرقدر که بیمار نسبت به سلامت خود حساسیت نشاندهد، این علائم بیشتر بروز میکنند و موجب میشوند که بیمار نیز به عقیدهی خویش پایبندتر شود.
۲- عوامل ادراکی: شامل این مسأله میشود که چگونه بیمار در مورد مسائل مربوط به سلامت خویش فکر میکند. وقتی اضطراب بیمار زیاد میشود، او بهدنبال اطلاعات برای تصدیق و یا رد کردن ترس خود میگردد و سعیمیکند فکر کند بیمار میباشد تا اینکه سالم و این درحالیست که او بیمار نیست.
۳- عوامل رفتاری: افراد دچار خودبیمارانگاری، هر نوع شک و شبههای را در مورد سلامت خویش بهعنوان ناسازگاری درنظر میگیرند. آنان میخواهند اطمینان حاصل کنند که بیمار نیستند و اگر پزشک به آنان تضمین ندهد، بهدنبال راههای دیگری میگردند و در آخر، راهی را در پیش میگیرند که موجب اضطرابشان میشود. برای نمونه کسی که فکر میکند ورزش کردن موجب سرطان کلیه میشود، از انجام آن اجتناب میورزد و هیچگاه متقاعد نمیشود که ورزش کردن، برایش سودمند است.
درمان خودبیمارانگاری
«هیپوکندریا» بهطور معمول ممکن است توسط مراقبتهای اولیهی یک پزشک عمومی که از یک روانشناس مشورت میگیرد، مورد معالجه قرارگیرد. اولین قدم این است که مطمئن شوید هیچگونه احساس فیزیکی مانند بیماری، جراحت و… وجود ندارد. بیمار باید در مورد اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب و وسواس، با استفاده از رواندرمانی و سپس دارودرمانی، مورد معالجه قرارگیرد.
منبع:نگاه مثبت به زندگی
خودبیمارانگاری یا هیپوکندریا، در اصطلاح روانشناسی و روانپزشکی به شخصی اطلاق میشود که باوجود برخورداری از سلامت بدنی اما خود را بیمار میداند و همواره از دردهای فرضی شکایت میکند. این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی بیماری تلقی میشود که حدود ششماه از آغاز آن بگذرد و باوجود تأیید سلامت بدن توسط پزشک، شخص همچنان بر بیمار بودن خود اصرار ورزد و درنهایت، ترس از بیمار بودن، شخص را مدام به کلینیکها و درمانگاههای مختلف جهت آزمایش و تجویز دارو میکشاند که از آن به سندرم بیمار خیالی نیز یاد میشود. دو علت عمدهی این بیماری، یکی اضطراب میباشد و دیگری افسردگی و درمان آن نیز از طریق مشاورهی روانشناسی و داروهای ضداضطراب امکانپذیر است.
شخص خودبیمارانگار همیشه دچار یک نوع وسواس فکری و ترس از یک بیماری جدی است. افراد خودبیمارانگار، همیشه دچار این وسواس هستند که در مورد عملکرد بدن خویش، شک و تردید دارند و احساسات و عواطف طبیعی مانند ضربان قلب و عرق کردن و مسائل جزئی و غیرطبیعی همچون آبریزش بینی، یک گلودرد ساده و یا جوشها و دملهای کوچک را نشانهی شرایط بد بیماری خود میدانند. آنان حتی ممکن است روی یکسری اعمال مبهم و پیچیده تمرکز کنند. برای نمونه میگویند بدنمان خسته است یا دلمان درد میکند.
یک شکل این اختلال، این است که افراد روی یک عضو خاص مانند کلیهها و یا یک بیماری مانند سرطان تمرکز دارند و نسبت به آن، وسواس بهخرج میدهند. با وجود جواب منفی اینگونه آزمایشات، فرد مبتلا به این بیماری، هیچ توجهی به کمکردن اضطراب خویش ندارد و همچنان با مراجعهی مکرر، سعیمیکند سلامت خود را بازیابد. از آنجایی که اینگونه افراد بهجای مراجعه به روانشناس، بهدنبال راههایی غیرمجاز همچون مصرف قرصهای گوناگون برای معالجهی جسم خویش هستند، بنابراین نمیتوان آمار دقیقی از اینگونه افراد بهدست داد اما نسبت شیوع آن بین زن و مرد، به یک اندازه میباشد. تشخیص بیماری هیپوکندریا، حدود ششماه طول میکشد. افرادی که دچار این بیماری هستند، از اختلالات روانی دیگری نیز رنج میبرند. دوسوم این افراد دارای افسردگی حاد، اختلال اضطراب، اختلال وسواس فکری- عملی و اضطراب فراگیر هستند. یک بیمار هیپوکندریاک، ممکن است برای مدتی طولانی دارای علائم هیپوکندریا باشد ولی بعد از آن، ممکن است برای مدتی این علائم ناپدید شوند. بهطور تقریبی حدود یکسوم این افراد بهطور فزایندهای بهبود پیدا میکنند. افرادی که از موقعیت اجتماعی و اقتصادی بالاتری برخوردارند، استرس و اضطرابشان با روشهای روانشناسی، بهراحتی قابل درمان است و افرادی که دچار خودبیمارانگاری هستند اما از سایر اختلالات شخصیت رنج نمیبرند، ممکن است شانس بالاتری برای بهبود داشته باشند.
ریشهی این بیماری چیست و چگونه شروع میشود؟
هیچکس بهطور دقیق نمیداند چرا «هیپوکندریا» رشد میکند و توسعه مییابد اما عوامل بیماری وجود دارند که در اینباره ایفای نقش میکنند. این بیماری در اوایل بزرگسالی شروع میشود و نشانههای آن ممکن است برای نمونه بعد از بیماری جدی فردی که دوستش داریم و یا بعد از مرگ یک دوست صمیمی و یا اعضای خانواده رخدهد. فشارهای روانی و استرس نیز ممکن است مزید بر علت باشد و یا وقتی که افراد دربارهی یک بیماری اطلاعات دقیق و کافی داشته باشند نیز ممکن است بر روی تفسیر آنان از علائم فیزیکی و نشانههای بیماری در خودشان اثر بگذارد و این درحالیست که هریک از این موارد ممکن است جرقهای برای شروع بیماری «هیپوکندریا» باشد. یک سری خلقوخوهای شخصیتی و ارثی نیز ممکن است فرد را آسیبپذیر کند. برای نمونه افراد عصبی (خودمنتقد، درونگرا و خودشیفته) بیشتر مستعد خودبیمارانگاری هستند. این عقیده و باور که سالم بودن مساوی است با اینکه فرد هیچ درد و ناراحتی نداشته باشد، ممکن است فرد را به یک نتیجهگیری اشتباه وادار کند که عملکردهای بدن را بهعنوان علائم و نشانهی بیماری قلمداد کند. اینقبیل افراد بهطور معمول، آستانهی تحمل پایینتری نسبت به دیگران دارند بنابراین احساسات درونی را که دیگر افراد ممکن است حتی آنها را احساس نکنند، بهدرستی درک و لمس میکنند.
عوامل تشدیدکنندهی خودبیمارانگاری
عواملی که باعث میشوند شخص خودبیمارانگار با وجود آنکه پزشک از سلامت او اطمینان حاصل کرده، به نگرانی خویش در مورد بیماری ادامه دهد، عبارتند از:
۱- عوامل فیزیولوژیک: شامل احساسات فیزیکی هستند که موجب میشوند شخص فکر کند بیمار است. نهتنها زمانی که پزشک میگوید آنان بیمار نیستند، آن احساس از بین نمیرود، بلکه گاهی آنان بدتر نیز میشوند.
برای نمونه اضطراب، بسیاری از علائم فیزیکی را نشان میدهد که شامل افزایش ضربان قلب، تغییر در سیستم تهویهی بدن، تنگی نفس، احساس خفگی، درد سینه و یا گیجی، دید تار، آشفتگی و جوشها میباشد. از دیگر علائم میتوان به افزایش تعرق بدن، دهان خشک و اختلال در عملکرد هضم غذا، سفت شدن ماهیچهها (که ممکن است در اثر درد، لرزش و خستگی بهوجود آید) اشاره داشت. هرقدر که بیمار نسبت به سلامت خود حساسیت نشاندهد، این علائم بیشتر بروز میکنند و موجب میشوند که بیمار نیز به عقیدهی خویش پایبندتر شود.
۲- عوامل ادراکی: شامل این مسأله میشود که چگونه بیمار در مورد مسائل مربوط به سلامت خویش فکر میکند. وقتی اضطراب بیمار زیاد میشود، او بهدنبال اطلاعات برای تصدیق و یا رد کردن ترس خود میگردد و سعیمیکند فکر کند بیمار میباشد تا اینکه سالم و این درحالیست که او بیمار نیست.
۳- عوامل رفتاری: افراد دچار خودبیمارانگاری، هر نوع شک و شبههای را در مورد سلامت خویش بهعنوان ناسازگاری درنظر میگیرند. آنان میخواهند اطمینان حاصل کنند که بیمار نیستند و اگر پزشک به آنان تضمین ندهد، بهدنبال راههای دیگری میگردند و در آخر، راهی را در پیش میگیرند که موجب اضطرابشان میشود. برای نمونه کسی که فکر میکند ورزش کردن موجب سرطان کلیه میشود، از انجام آن اجتناب میورزد و هیچگاه متقاعد نمیشود که ورزش کردن، برایش سودمند است.
درمان خودبیمارانگاری
«هیپوکندریا» بهطور معمول ممکن است توسط مراقبتهای اولیهی یک پزشک عمومی که از یک روانشناس مشورت میگیرد، مورد معالجه قرارگیرد. اولین قدم این است که مطمئن شوید هیچگونه احساس فیزیکی مانند بیماری، جراحت و… وجود ندارد. بیمار باید در مورد اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب و وسواس، با استفاده از رواندرمانی و سپس دارودرمانی، مورد معالجه قرارگیرد.
منبع:نگاه مثبت به زندگی
ما همه با هم رفیقیم ^_^
- nasserhekmati
- کاربر معمولي
- پست: 189
- تاریخ عضویت: سهشنبه 26 مهر 1390, 4:09 pm
- محل اقامت: K A R A J
Re: امید و زندگی
واقعا صحبت های خوب و زیبایی نوشتی
ولی خودت چقدر به صحبت هات ایمان داری و اونهارو اجراشون می کنی؟
ولی خودت چقدر به صحبت هات ایمان داری و اونهارو اجراشون می کنی؟
سه جمله براي موفقيت: دانستن بيش از ديگران - كار كردن بيش از ديگران - انتظار كمتر از ديگران
ويليام شكسپيرܓ✿
ويليام شكسپيرܓ✿
- sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
Re: امید و زندگی
دوست عزیز ایمان و باور من اصلا مهم نیست, مهم اینه که با این نوشته ها چقدر میتونیم رو خودمون کار کنیم .nasserhekmati نوشته شده:واقعا صحبت های خوب و زیبایی نوشتی
ولی خودت چقدر به صحبت هات ایمان داری و اونهارو اجراشون می کنی؟
من که سعی کردم همیشه استفاده کنم و امیدوارم این مطالب هر چند کوتاه بتونه به همه کمک کنه
آخرین ویرایش توسط sungirl در شنبه 29 بهمن 1390, 9:18 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
ما همه با هم رفیقیم ^_^
- sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
Re: امید و زندگی
بیش از اندازه فکر نکنید!
تحقیقات نشان داده 25 درصد از خانم ها در مورد یک مسئه بارها و بارها فکرمیکنند و بعد از آن اقدام به انجام آن می کنند. اما باید بدانید که بیش از اندازه فکر کردن و یک چرخه مداوم نگرانی برای مغز اصلا درست نیست.برای جلوگیری از این حالت به توصیه های ما عمل کنید:
1- تصمیم دومی بگیرید: شما عادت کرده اید که برای هر مسئله ای یک تصمیم گرفته و درمورد آن بارها و بارها فکر کنید. اما این بار دو تصمیم بگیرید ، در این حالت بطور ناخودآگاه کمتر فکر میکنید.
2- جایتان را عوض کنید: وقتی نشسته اید و در مورد موضوعی مدام فکر میکنید، بلند شوید و جایتان را عوض کنید.تحقیقات نشان داده که تغییر مکان می تواند تغییرات روحی نیز در انسان پدید آورد و ذهن انسان را به سمت دیگری سوق دهد.
3- یک علامت هشدار روی کاغذ بکشید و آن را روی آینه حمام یا دستشویی ، میز کارتان بچسبانید و هر بار با دیدن آن از بیش از حد فکر کردن خودداری کنید.
4- یک پایان خوش در نظر بگیرید: به گزارش نیک صالحی ،تا زمانیکه شما دارید به یک نتیجه منفی فکر میکنید و نگران آن هستید مدام به آن فکر میکنید اما اگر برای آن نتیجه ای مثبت در نظر بگیرید ناخودآگاه از بیش ازحد فکر کردن در مورد آن دست می کشیدو خیالتان راحت می شود.
5- به سمت کسانی بروید که مثبت گرا هستند ؛ کسانی که به نگرانی اجازه دخالت در زندگی شان را نمی دهند.
تحقیقات نشان داده 25 درصد از خانم ها در مورد یک مسئه بارها و بارها فکرمیکنند و بعد از آن اقدام به انجام آن می کنند. اما باید بدانید که بیش از اندازه فکر کردن و یک چرخه مداوم نگرانی برای مغز اصلا درست نیست.برای جلوگیری از این حالت به توصیه های ما عمل کنید:
1- تصمیم دومی بگیرید: شما عادت کرده اید که برای هر مسئله ای یک تصمیم گرفته و درمورد آن بارها و بارها فکر کنید. اما این بار دو تصمیم بگیرید ، در این حالت بطور ناخودآگاه کمتر فکر میکنید.
2- جایتان را عوض کنید: وقتی نشسته اید و در مورد موضوعی مدام فکر میکنید، بلند شوید و جایتان را عوض کنید.تحقیقات نشان داده که تغییر مکان می تواند تغییرات روحی نیز در انسان پدید آورد و ذهن انسان را به سمت دیگری سوق دهد.
3- یک علامت هشدار روی کاغذ بکشید و آن را روی آینه حمام یا دستشویی ، میز کارتان بچسبانید و هر بار با دیدن آن از بیش از حد فکر کردن خودداری کنید.
4- یک پایان خوش در نظر بگیرید: به گزارش نیک صالحی ،تا زمانیکه شما دارید به یک نتیجه منفی فکر میکنید و نگران آن هستید مدام به آن فکر میکنید اما اگر برای آن نتیجه ای مثبت در نظر بگیرید ناخودآگاه از بیش ازحد فکر کردن در مورد آن دست می کشیدو خیالتان راحت می شود.
5- به سمت کسانی بروید که مثبت گرا هستند ؛ کسانی که به نگرانی اجازه دخالت در زندگی شان را نمی دهند.
ما همه با هم رفیقیم ^_^
- sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
Re: امید و زندگی
موسیقی مسکن دردها
سلامت نیوز: شاید هم شما تجربه کرده باشید که وقتی بیمار هستید و یا عضوی از بدنتان درد می کند، ترجیح می دهید به شنیدن موسیقی پناه ببرید بلکه کمتر درد بکشید. بله اشتباه نکردهاید محققان هم با این راه حل موافقند و معتقدند که نتیجه میدهد.
در ضمن آنها متوجه شده اند برای بیمارانی که قرار است یک عمل پزشکی دردناک و مضطرب کننده را بگذرانند هم میتواند موسیقی کمک کننده باشد.
آنها برای این بررسی به نوک انگشت 143 نفر که در حال گوش دادن به موسیقی بودند شوک دردناک وارد آوردند و فهمیدند که هرچه بیشتر این افراد جذب موسیقی شده بودند کمتر درد را حس می کردند. به همین علت آنها معتقدند شنیدن موسیقی می تواند موثرترین راه برای کم کردن درد در افراد مضطربی باشد که به موسیقی علاقه دارند. جالب است بدانید این بررسی حتی در کودکان هم نتیجه داده و به نظر می رسد برای کودکانی که بیماری مزمن دردناک مانند سرطان دارند میتواند روش خوبی باشد. محققان معتقدند موسیقی میتواند هم اثری مانند سوزن در طب سوزنی داشته باشد و هم به سادگی با پرت کردن حواس، درد و اضطراب بیمار را کم کند.
پس این بار اگر خواستید برای درمان عصب و ریشه دندانتان نزد دندانپزشک بروید، هد فون، واکمن و موسیقی مورد علاقه تان را از یاد نبرید!
سلامت نیوز: شاید هم شما تجربه کرده باشید که وقتی بیمار هستید و یا عضوی از بدنتان درد می کند، ترجیح می دهید به شنیدن موسیقی پناه ببرید بلکه کمتر درد بکشید. بله اشتباه نکردهاید محققان هم با این راه حل موافقند و معتقدند که نتیجه میدهد.
در ضمن آنها متوجه شده اند برای بیمارانی که قرار است یک عمل پزشکی دردناک و مضطرب کننده را بگذرانند هم میتواند موسیقی کمک کننده باشد.
آنها برای این بررسی به نوک انگشت 143 نفر که در حال گوش دادن به موسیقی بودند شوک دردناک وارد آوردند و فهمیدند که هرچه بیشتر این افراد جذب موسیقی شده بودند کمتر درد را حس می کردند. به همین علت آنها معتقدند شنیدن موسیقی می تواند موثرترین راه برای کم کردن درد در افراد مضطربی باشد که به موسیقی علاقه دارند. جالب است بدانید این بررسی حتی در کودکان هم نتیجه داده و به نظر می رسد برای کودکانی که بیماری مزمن دردناک مانند سرطان دارند میتواند روش خوبی باشد. محققان معتقدند موسیقی میتواند هم اثری مانند سوزن در طب سوزنی داشته باشد و هم به سادگی با پرت کردن حواس، درد و اضطراب بیمار را کم کند.
پس این بار اگر خواستید برای درمان عصب و ریشه دندانتان نزد دندانپزشک بروید، هد فون، واکمن و موسیقی مورد علاقه تان را از یاد نبرید!
ما همه با هم رفیقیم ^_^