صفحه 19 از 26

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 10 مرداد 1388, 5:54 pm
توسط eli
من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای تو را به خاطرات بسپرد

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام
منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی
منه شکست داده را خودت برنده میکنی

رفیق روزهای خوب ، رفیق خوب روزها
همیشه ماندگار من همیشه تا هنوزها

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: یک‌شنبه 11 مرداد 1388, 7:11 am
توسط پیر کاردانی
eli نوشته شده:من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای تو را به خاطرات بسپرد

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام
منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی
منه شکست داده را خودت برنده میکنی

رفیق روزهای خوب ، رفیق خوب روزها
همیشه ماندگار من همیشه تا هنوزها

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی


یگانه دیده من ای همیشه خاطر من
نگار من ای همیشه عاشق من
از آن زمان که دلم را به بند می کردی
رها شده دلکم از سر بهانه من



یا علی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: پنج‌شنبه 15 مرداد 1388, 2:15 am
توسط eli
نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم

امیدم مرگه اما نوبتم نیست
میدونم لایق خاک تنم نیست

اگه میگم بری ، ترسم چشاته
نگاه گرم و پاک و بی گناته

نمیخوام مثل من آلوده باشی
واسه مردن فقط آماده باشی

نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم ؟

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: پنج‌شنبه 15 مرداد 1388, 10:53 am
توسط پیر کاردانی
eli نوشته شده:نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم

امیدم مرگه اما نوبتم نیست
میدونم لایق خاک تنم نیست

اگه میگم بری ، ترسم چشاته
نگاه گرم و پاک و بی گناته

نمیخوام مثل من آلوده باشی
واسه مردن فقط آماده باشی

نمیخوام اشک چشماتو ببینم
چرا باور نداری نازنینم ؟

من از دنیا بریدم نا امیدم
دلم تنگه چشمام خستس عزیزم
مست و پریشان شدی باز به بالین من
پر غم و نالان شدی باز به بالین من
گرچه طرب در تو بود زمزمه شور بود
با همه شور تو گشت دلت مست من
من همه شب با توام ای که امید دلی
تو همه امید و دل تو همه جان من
بی تو کجا غم ز دل برکنم و هو زنم
با تو سماع ی کنم در همه جان و تن
زنده به نام توام من شرفم یاد تواست
باز بیا در برم تا به ظهوری به من


یا علی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 7 شهریور 1388, 1:39 pm
توسط m2002k
پیر کاردانی نوشته شده:
مست و پریشان شدی باز به بالین من
پر غم و نالان شدی باز به بالین من
گرچه طرب در تو بود زمزمه شور بود
با همه شور تو گشت دلت مست من
من همه شب با توام ای که امید دلی
تو همه امید و دل تو همه جان من
بی تو کجا غم ز دل برکنم و هو زنم
با تو سماع ی کنم در همه جان و تن
زنده به نام توام من شرفم یاد تواست
باز بیا در برم تا به ظهوری به من


یا علی
نهالی کن سر از باغی برآرد
ببارش هر کسی دستی برآرد
برآرد باغبان از بیخ و از بن
اگر بر جای میوه گوهر آرد

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: شنبه 7 شهریور 1388, 4:13 pm
توسط سکوت سحر
دلم به پاکی دامان غنچه می لرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
صائب تبریزی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: یک‌شنبه 8 شهریور 1388, 1:17 am
توسط *narges*
سکوت سحر نوشته شده:دلم به پاکی دامان غنچه می لرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
صائب تبریزی
آواز عاشقانه ما در گلو شکست
حق با سکوت بود‚ صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه دل ما در گلو شکست
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد‚ کس به داغ دل باغ ‚ دل نداد
ای وای‚ های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
(بادا) مباد گشت و (مبادا) به باد رفت
(آیا) زیاد رفت و (چرا) در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: دوشنبه 9 شهریور 1388, 1:37 am
توسط natasha
تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا می خوانی
من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم
و تو هم می دانی
تا ابد در دل من می مانی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 14 مهر 1388, 2:02 pm
توسط eli
یه شب خواب چشمامو بی خبر برد

به دنیایی از اینجا ساده تر برد

به دنیای گل و نور و ترانه

میون لحظه های عاشقانه

تو تنها دلخوشی تنها امیدی

تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

تو با من بودی و من بی تو افسوس

تو خورشیدی و من دنبال فانوس

تو رقص ماه و خورشید و ستاره

خودم رویاتو می دیدم دوباره

میون خواب و بیداری نشستم

هنوزم پیش چشمای تو هستم

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 14 مهر 1388, 3:06 pm
توسط عسل
eli نوشته شده:یه شب خواب چشمامو بی خبر برد

به دنیایی از اینجا ساده تر برد

به دنیای گل و نور و ترانه

میون لحظه های عاشقانه

تو تنها دلخوشی تنها امیدی

تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

تو با من بودی و من بی تو افسوس

تو خورشیدی و من دنبال فانوس

تو رقص ماه و خورشید و ستاره

خودم رویاتو می دیدم دوباره

میون خواب و بیداری نشستم

هنوزم پیش چشمای تو هستم

من بودم و دوش و آن بت بنده نواز

از من همه لابه بود و از وي همه ناز

شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد

شب را چه گنه ؟ قصه ي ما بود دراز

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: جمعه 17 مهر 1388, 2:59 pm
توسط eli
"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟
کو "دل آگاهی" که در "هستی" دلارایی ببیند؟

صبح‌ها "تاج طلا" را بر ستیغ کوه، یابد
شب "گل الماس" را بر سقف مینایی ببیند

ریخت ساقی باده‌های گونه گون در جام هستی
غافل آنکه "سکر" را در باده پیمایی ببیند

شکوه‌ها از بخت دارد "بی خدا" در "بی‌کسی‌ها"
شادمان آنکه "خدا" را وقت "تنهایی" ببیند

"زشت بینان" را بگو در "دیده‌ی" خود عیب جویند
"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟

مهدی سهیلی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: سه‌شنبه 21 مهر 1388, 8:17 pm
توسط پیر کاردانی
eli نوشته شده:"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟
کو "دل آگاهی" که در "هستی" دلارایی ببیند؟

صبح‌ها "تاج طلا" را بر ستیغ کوه، یابد
شب "گل الماس" را بر سقف مینایی ببیند

ریخت ساقی باده‌های گونه گون در جام هستی
غافل آنکه "سکر" را در باده پیمایی ببیند

شکوه‌ها از بخت دارد "بی خدا" در "بی‌کسی‌ها"
شادمان آنکه "خدا" را وقت "تنهایی" ببیند

"زشت بینان" را بگو در "دیده‌ی" خود عیب جویند
"زندگی" زیباست، کو چشمی که "زیبایی" ببیند؟

مهدی سهیلی

سلام
بعد از مدت ها دوباره اینجا اومدن سخت بود...
اعتیاد بد دردیه. ktb:

دل به یار زندگی بستم دروغم گفت
دل به عهد عشق دادم او فریبم داد
بخت خود در کف جان عرضه کردم باز
باز هم رسم زمانه غم نصیبم داد
باز بر طرف چمن بنشستم و بلبل
شکوه ها از بی وفایی گل و سنبل نشانم داد
بی وفا دل نیز ما را از ره تاراج
بهر سور و سات خود بفروخت بر دست رقیبم داد
هر کجا رفتم نمی دانم چگونه یا که چون اما
هر کسی از بهر طینت نیش کینم داد
وان نمی دانم ولی هر جا که دل بشکست
دست حق بنشاند باز دردم را دوایم داد
در جهان یک دم به غم ها زندگی کردن همی بهتر
تا به آن عیش و شادکامی ها که اهریمن نشانت داد
زندگی خالی و پر به هر صورت چو زیبایست
چون که بهر هر غمی صبری خدایت داد

یا علی

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 22 مهر 1388, 12:07 am
توسط عسل
دل به یار زندگی بستم دروغم گفت
دل به عهد عشق دادم او فریبم داد
بخت خود در کف جان عرضه کردم باز
باز هم رسم زمانه غم نصیبم داد
باز بر طرف چمن بنشستم و بلبل
شکوه ها از بی وفایی گل و سنبل نشانم داد
بی وفا دل نیز ما را از ره تاراج
بهر سور و سات خود بفروخت بر دست رقیبم داد
هر کجا رفتم نمی دانم چگونه یا که چون اما
هر کسی از بهر طینت نیش کینم داد
وان نمی دانم ولی هر جا که دل بشکست
دست حق بنشاند باز دردم را دوایم داد
در جهان یک دم به غم ها زندگی کردن همی بهتر
تا به آن عیش و شادکامی ها که اهریمن نشانت داد
زندگی خالی و پر به هر صورت چو زیبایست
چون که بهر هر غمی صبری خدایت داد

در دل انگیر تزین رایحه ی خاطر من
عطر یک بوسه تکرار کنان می رقصید
پله هایی که به افراز ترین کوه امید
وحشتی سرد که رسوایی پنهان شده را
در تبی گرم به پیشانی من می کوبید
من تورا صد بارخواهم بوسید
شاید آن شادی و لرزش که نخستین بوسه
در وجودم افکند
باز تکرار شود

(داریوش اسماعیلی)

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 22 مهر 1388, 8:50 am
توسط eli
دردمندان را دوایی نیست در میخانه‌ها
ساده‌دل آنکس که پیمان بست با پیمانه‌ها

مست توحیدم نه مست باده‌ی اندیشه‌سوز
سرخوشی‌ها را نجویم از در میخانه‌ها

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل
سیرکن نقش خدارا در پروانه‌ها

داستان اهل دنیا را به دنیادار گو
گوش من آزرده شد از جور این افسانه‌ها

گر که جویی روشنی، درخاطر بشکسته جوی
رونق مهتاب باشد در دل ویرانه‌ها

سر بپای بینوایان منهم تا زنده‌ام
چون خدا را در دیده‌ام در کنج محنت خانه‌ها

Re: مشاعره .......... با حضور تمام شعرا

ارسال شده: چهارشنبه 22 مهر 1388, 7:54 pm
توسط پیر کاردانی
eli نوشته شده:دردمندان را دوایی نیست در میخانه‌ها
ساده‌دل آنکس که پیمان بست با پیمانه‌ها

مست توحیدم نه مست باده‌ی اندیشه‌سوز
سرخوشی‌ها را نجویم از در میخانه‌ها

عکس روی باغبان پیداست در هر برگ گل
سیرکن نقش خدارا در پروانه‌ها

داستان اهل دنیا را به دنیادار گو
گوش من آزرده شد از جور این افسانه‌ها

گر که جویی روشنی، درخاطر بشکسته جوی
رونق مهتاب باشد در دل ویرانه‌ها

سر بپای بینوایان منهم تا زنده‌ام
چون خدا را در دیده‌ام در کنج محنت خانه‌ها
سلام

این بد در احوالات پیمان خودمونه :

آری آری عهد ما با این زمان و این جهان پیمان بود
چون که پیمان ها شکست و شد خراب هجران بود
مانده ام پیمان چرا بشکست در این انجمن
چون که هر کس از پی خود دل به این پیمان بود
روز اول هر کسی عهدی ببست و دست بر پیمان نهاد
روز آخر باز بشکسته به دل پیمان بود
یاد مان رفنه که در روز ازل هم پیمان شدیم
آری اما اهرمن هم نیز در میدان بود
اهرمن تا این زمان بر عهد خود استاده است
ما ولی یادمان رفته ، که جان پیمان بود
شاید اما عهد و پیمانی دگر باید ببست
چون که در اول قدم در این سرای پیمان بود
پس همه ای کاروان همدلی ها ، هم زبانی های من
دست تقوا را بلند آرید عهد بر بندیدم تا ایمان بود.

یا علی