بازی با ترانه ها

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
آواتار کاربر
رضــــــــــا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1449
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 16 اسفند 1388, 7:17 pm

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط رضــــــــــا » جمعه 14 آبان 1389, 10:08 pm

یاد ایامی که در گلشن فقانی داشتم *** در میان لاله و گل آشیانی داشتم
اگر درباره ی افراد قضاوت کنید، فرصتی برای دوست داشتنشان نمی یابید

آواتار کاربر
ساراا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1938
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 7 مرداد 1389, 6:25 pm
محل اقامت: شهر باران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط ساراا » جمعه 14 آبان 1389, 10:10 pm

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
...

آواتار کاربر
رضــــــــــا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1449
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 16 اسفند 1388, 7:17 pm

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط رضــــــــــا » جمعه 14 آبان 1389, 10:13 pm

در اين بهار اي صنم بيا و آشتي كن *** كه جنگ و كين با من حزين روا نباشد
اگر درباره ی افراد قضاوت کنید، فرصتی برای دوست داشتنشان نمی یابید

آواتار کاربر
ساراا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1938
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 7 مرداد 1389, 6:25 pm
محل اقامت: شهر باران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط ساراا » جمعه 14 آبان 1389, 10:18 pm

در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمی زند
...

آواتار کاربر
رضــــــــــا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1449
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 16 اسفند 1388, 7:17 pm

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط رضــــــــــا » جمعه 14 آبان 1389, 10:25 pm

در پي ديدن رخت همچو صبا فتاده ام *** خانه به خانه در به در كوچه به كوچه كو به كو

برم مختار ببینم. bil:
اگر درباره ی افراد قضاوت کنید، فرصتی برای دوست داشتنشان نمی یابید

آواتار کاربر
دخترپارس
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 508
تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
محل اقامت: تهرانپارس

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط دخترپارس » جمعه 14 آبان 1389, 11:35 pm

وقتي رسيد آهو هنوز نفس داشت داشت هنوزم بره هاشو مي ليسيد
وقتي رسيد قلبي هنوز تپش داشت اما اونم چشمه اي بود كه خشكيد
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.

سيد مرتضي آويني

آواتار کاربر
ساراا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1938
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 7 مرداد 1389, 6:25 pm
محل اقامت: شهر باران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط ساراا » جمعه 14 آبان 1389, 11:41 pm

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو جستن که تو در وهم نیایی
...

آواتار کاربر
دخترپارس
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 508
تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
محل اقامت: تهرانپارس

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط دخترپارس » جمعه 14 آبان 1389, 11:45 pm

يه روزي زير هجوم وحشي بارون و باد
از افق كبوتري تا برج كهنه پر گشود
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.

سيد مرتضي آويني

آواتار کاربر
ساراا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1938
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 7 مرداد 1389, 6:25 pm
محل اقامت: شهر باران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط ساراا » جمعه 14 آبان 1389, 11:47 pm

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
...

آواتار کاربر
Moh3n II
کاربر ویژه بخش فیلم و سینما
کاربر ویژه بخش فیلم و سینما
پست: 6572
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 10 تیر 1389, 9:10 pm
محل اقامت: پونک
تماس:

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط Moh3n II » جمعه 14 آبان 1389, 11:52 pm

نیستی دارم دق می کنم نیستی دارم می پوسم
عکساتو من دونه دونه ورمی دارم می بوسم

آواتار کاربر
ساراا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1938
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 7 مرداد 1389, 6:25 pm
محل اقامت: شهر باران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط ساراا » جمعه 14 آبان 1389, 11:54 pm

میسوزم از اشتیاقت در آتشم از فراقت
کانون من سینه من سودای من آذر من
...

آواتار کاربر
دخترپارس
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 508
تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
محل اقامت: تهرانپارس

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط دخترپارس » جمعه 14 آبان 1389, 11:55 pm

نگو با من كه مثل خشكي يه شاخه شكستي
كه تو از ذنيا بريدي حالا يه گوشه نشستي
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.

سيد مرتضي آويني

آواتار کاربر
ساراا
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1938
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 7 مرداد 1389, 6:25 pm
محل اقامت: شهر باران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط ساراا » شنبه 15 آبان 1389, 12:04 am

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
...

KuhyaR
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 1110
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 19 مرداد 1389, 12:57 am
محل اقامت: تهران

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط KuhyaR » شنبه 15 آبان 1389, 12:11 am

تن رود ، هم هم ی باد ، من پر از وسوسه ی خواب
واسه رویای رسیدن ، منه بی حوصله بی تاب
میونه باور و تردید ، میونه عشق و معما
با تو هر نفس غنیمت ، با تو هر لحظه یه دنیا
با تو پر شور و نشاطم ، تو هیاهوی نگاتم
تو یه آوازه قشنگی ، من تو آهنگه صداتم
مثل خنده رو لباتم ، مثل اشک رو گونهاتم
تو رو می بوسم و انگار شاعره شعر چشاتم
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

آواتار کاربر
دخترپارس
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 508
تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
محل اقامت: تهرانپارس

Re: بازی با ترانه ها

پست توسط دخترپارس » شنبه 15 آبان 1389, 12:16 am

مرغ سحر ناله سر كن داغ مرا تازه تر كن
زاه شرر بار اين قفس را برشكن و زير و زبر كن
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.

سيد مرتضي آويني

قفل شده