صفحه 8 از 13

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: یک‌شنبه 17 شهریور 1387, 12:21 am
توسط ferina
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر ونسيم
من به سرگشتگی ‌آهوی دشت
من به تنهايی خود می مانم
من در اين شب كه بلند است به اندازه حسرت زدگی
گيسوان تو به يادم می آيد ...
من در اين شب كه بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم ...
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرفترين راز وجود
برگ بيد است كه با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا كن
كه بهار ديگر
پاورچين پاورچين
از دل تاريكی می گذر
و تو در خوابی
و پرستوها خوابند
و تو می انديشی
به بهار ديگر
و به ياری ديگر
نه بهاری
و نه ياری ديگر
حيف
اما من و تو
دور از هم می پوسيم

غمم از وحشت پوسيدن نيست
غمم از زيستن بی تو دراين لحظه پر دلهره است
ديگر از من تا خاك شدن راهی نيست
از سر اين بام
اين صحرا اين دريا
پر خواهم زد خواهم مرد
غم تو اين غم شيرين را
با خود خواهم برد ...

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: یک‌شنبه 17 شهریور 1387, 12:55 am
توسط rozegar
حالا تو قصر یخی بی تو من منتظرم


توی بهت لحظه ام از تو من بی خبرم


خورشید روشنیام دیگه نوری نداره


نمیتابه اخه اون بی تو که جونی نداره


ببین خورشید خانوم تو غم خوابیده


دل توو منو از هم بریده


هنوز هم یاد تو چراغ خونست


نباشی زندگی بی تو بهنوست


بیا تا قصر یخی چیکه چیکه اب بشه


دیواره فاصله ها بینمون خراب بشه


بیا تا قصر یخی با تب دستای ما


خورشیدو بیدار کنه واسه ی فردای ما


اگه روزی روزگاری واسه من نوررو بیاری


دست پاکتو دوباره توی دست من بزاری


اسمون میشه سکوت قصه ی تلخ جدایی


دوباره قصر سیاهی میشه قصر روشنایی

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: یک‌شنبه 17 شهریور 1387, 1:13 am
توسط rozegar
کنار تو همه ی خوبی ها را می یابم


و در نگاه عاشقانه ات تازه می شوم


مهربان من باز به تو میگویم که


دوستت دارم


و نگاهم را به نگاهت میدوزم


وبه پاکی چشمهایت قسم می خورم


که تا ابد با تو می مانم


تا بدانی عاشق ترین هستم

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: یک‌شنبه 17 شهریور 1387, 1:17 am
توسط rozegar
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود


جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود


فرداکه قیامت اشکار گردد


هر دل که نه عاشق است رو خواهد بود

تقدیم به تک ستارم

ارسال شده: جمعه 22 شهریور 1387, 4:44 pm
توسط parva
همه دنیا بخواد و تو بگی نه
نخواد و تو بگی آره... تمومه
همین که اول و آخر تو هستی
به محتاج تو محتاجی حرومه

تو همیشه هستی اما این منم که از تو دورم :cry:
من که بی خورشید چشمات مثل ماهِ سوت و کورم
نمیخوام وقتی تو هستی آدمه آدمکا شم
چرا عادتم تو باشی؟ میخوام عاشق ِ تو باشم
تازه فهمیدم به جز تو حرفِ هیشکی خوندنی نیست
آدما میان و میرن هیشکی جز تو موندنی نیست
منو از خودم رها کن تا دوباره جون بگیرم
خسته ام از این امله خسته, من میخوام جنون بگیرم

همه دنیا بخواد و تو بگی نه
نخواد و تو بگی آره... تمومه
همین که اول و آخر تو هستی
به محتاج تو محتاجی حرومه sanj:

برای همه سادگیت

ارسال شده: سه‌شنبه 26 شهریور 1387, 5:53 pm
توسط parva
یادت است آن روز را که ......
نمی دانم. تو گریستی بر من و من شاید بودم ... .
من مست از بودن و تو باز می گریستی.
من دیدم اما کاش خیالم بود.من نخندیدم و تو میخندیدی.
من آمدم که بروم اما تو رفته بودی .می دانی چرا؟
ایستادم و خواستم که بیابمت اما من دریایی نبودم و تو اما باز میخندیدی.
راه افتادم و گشتم و دیدم آدمک ها را، دیدم خوشبخت هارا، دیدم مدرن هارا
حس خوبی بود.
خواستم پرواز کنم اما من که بال نداشتم. می دانی این یعنی چه ؟
آره.من خواب بودم.
کمکم کن. تو را قسم می دهم
شاید بیابم تو را، خود را، و شاید خدا را. ssb:

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: سه‌شنبه 26 شهریور 1387, 6:03 pm
توسط parva
بلور رويا
ما تكيه داده نرم به بازوي يكديگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهايمان چو شاخه سنگين ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
من همچو موج ابر سپيدي كنار تو
بر گيسويم نشسته گل مريم سپيد
هر لحظه ميچكيد ز مژگان نازكم
بر برگ دستهاي تو آن شبنم سپيد
گويي فرشتگان خدا در كنار ما
با دستهاي كوچكشان چنگ ميزدند
درعطر عود و ناله ي اسپند و ابر دود
محراب را زپاكي خود رنگ ميزدند
پيشاني بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو درياي روشني
با ساقهاي نقره نشانش نشسته بود
در زير پلكهاي تو روياي روشني
من تشنه صداي تو بودم كه ميسرود
در گوشم آن كلام خوش دلنواز را
چون كودكان كه رفته ز خود گوش ميكنند
افسانه هاي كهنه لبريز راز را
آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس قزح هاي رنگ رنگ
در سينه قلب روشن محراب مي تپيد
من شعله ور در آتش آن لحظه درنگ
گفتم خموش آري و همچون نسيم صبح
لرزان و بي قرار وزيدم بسوي تو
اما تو هيچ بودي و ديدم هنوز
در سينه هيچ نيست به جز آرزوي تو :wink:

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: پنج‌شنبه 11 مهر 1387, 1:38 am
توسط مهيار
مدتهايه مديدي بود كه تو اين تاپيك پست نداده بودم يعني يه جورايي دلم مثه گذشته نبود اما امشب ....

************************************************************

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

بدین سان خوبها را با تو زیبا می کنم هر شب

بتی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

چه آتشها که در این کوه بر پا می کنم هر شب

تماشایی است پیچ و تاب آتشها خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

مرا یک شب تماشا کن که تا باور کنی ای دوست

چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم

تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردم

که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

م.ص

تصویر

تمام زندگیم فدای سادگیم شدند

ارسال شده: دوشنبه 22 مهر 1387, 5:11 pm
توسط parva
قسمت نشد ببينمت خدانگهداري کنم
فرصت نشد بمونم و از تو نگهداري کنم
گفتم اگه ببينمت دل کندنم سخته برام
اگه يه وقت بگي نرو،رفتن پر از درد برام
گفتم صداتو نشنوم نديده از پيشت برم
پشت سرم زاري نکن ،چيکار کنم مسافرم
من ،ميرم ولي باز تو بدون هميشه
ياد تو از خاطره من فراموش نميشه
گل من، خوب ميدوني بي تو تک وتنهام
عزيزم اکه تو نباشي مي ميرم
نامه رو تا تهش بخون گريه نکن طاقت بيار
نامه رو خط خطي نکن دو جمله رم دووم بيار
باور نکن يه بي وفام ،نامه مي زارم و ميرم ،نه
قسمت زندگيم اينه به کي بگم مسافرم
سهم من از تو دوريه تو لحظه هاي بي کسي
قشنگي قسمت ماست که ما به هم نمي رسيم
من ميرم ولي باز تو بدون هميشه
ياد تو از خاطره من فراموش نميشه
گل من خوب ميدوني بي تو تک وتنهام
عزيزم اکه تو نباشي مي ميرم
هميشه زنده ميمونم با يه عادت ترانه هام
منو ببخش اگه بازم اشکام چکيد رو نامه هات
ديگه تموم شد فرصتا ،خاطره هام پيشت باشه
تموم خاطرات خوش ،خدا نگهدارت باشه

حاصل عشق

ارسال شده: دوشنبه 22 مهر 1387, 5:17 pm
توسط parva
يك لحظه نشد خيالم آزاد از تو

يك روز نگشت خاطرم شاد از تو

داني كه ز عشق تو چه شدحاصل من

يك جان و هزار گونه فرياد از تو

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: یک‌شنبه 5 آبان 1387, 12:04 am
توسط مهيار
منم سر گشته ي هيرانت اي دوست
كنم يكباره جان به قربانت اي دوست
ولي با ساز شوق وصل كوي ات
نهم سر بر سر پيمانت اي دوست
دلي دارم در آتش خانه كرده
ميان شعله ها كاشانه كرده
دلي دارم كه از شوق وصالت
وجودم را زغم ويرانه كرده
من آن آواره بشكسته حالم
زهجرانت فتاده رو بر زوالم
منم آن مرغ سرگردان و تنها
پريشان گشته شد يكباره حالم
نهم سر بر سر سجاده كردم
دعايي بر اين دل داده كردم
زحسرت ساغر چشمانم اي دوست
نماند يكسره از باده كردم
دلا تا كي اسير ياد ياري
زهجر يار تا كي داغ داري
بگو تا كي ز شوغ رويه ليلي
من مجنون پريشونه رزوگاري
پريشانم پريشان روزگارم
من آن سرگشته هجر نگارم
كنون عمري است با اميد وصلت
درون سينه آسايش ندارم
زهجرت روز و شب فرياد دارم
درون كوهسار سينه خود
هزاران كشته چون فرهاد دارم
تو را اي نازنينم وفا نيست
بنازم بر اين دلم جفايي است
چرا آشفته كردي روزگارم
عزيزم دارد اين دل هم خدايي

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: شنبه 2 آذر 1387, 4:30 pm
توسط parva
مرا ببخش اگر مهربان نمی‌مانم، اگر قدر حضور تو را نمی‌دانم مرا ببخش اگر مثل کودکيهايم، برای خويش تو را قهرمان نمی‌خوانم
مرا ببخش و برايم دعا کن و بگذار، به دوش جاده تقدير توشه سفرم
مرا به غربت اندوه جاده‌ها بسپار، نگو که از سر تقصير تو نمی‌گذرم
دلم برای تو تنگ است، چاره اما چيست؟ من از تصور ويرانی تو ويرانم
علاج درد درونم گريز بود ... گريز، به من مگو که چرا نزد تو نمی‌مانم
بدان هميشه غمی ريشه داده در خونم
، برای دشت جنون من هميشه مجنونم
اگر که می‌گذرم از کنار خاطرات، از اين عبور بدان، تا هميشه دلخونم ... دلخون

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: چهارشنبه 13 آذر 1387, 5:54 pm
توسط مهيار
آخرين دست نوشته هاي عشق سوخته !!

تصویر

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: دوشنبه 18 آذر 1387, 2:25 pm
توسط farid_p
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام**وان دل که با خود داشتم با دلستان گم کرده ام

در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی**ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره**اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام

ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل**وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام

من عبد کوی عشقمو؛من شاه را گم کرده ام**یارب ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام

بنوشتم این نامه چنین؛ با خون دل ای مه جبین**اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام

__________________

Re: یک جرعه عشق

ارسال شده: دوشنبه 18 آذر 1387, 2:28 pm
توسط farid_p
دوستی دست دل است به تماشای فلک
دوستی دست گل است به تمنای افق
بذر گل در سبد است
با دلت پاش به خاک
عشق در خاک دلت کاشتنیست
بودن خار گلی در گلدان
با تمام سختی ، عشق را داشتنیست
و تو در این گلدان عاشق روییدن باش
عاشق عطر گل و عاشق بوییدن باش
و بدان خواستنیست بذر گل در دل تو ...