عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا
مدیر انجمن: Moh3n II
-
sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
پست
توسط sungirl » سهشنبه 6 مهر 1389, 8:42 pm
Moh3n.Cinema نوشته شده:اگه یه رمان عاشقانه درست حسابی بهم معرفی کنید ممنون می شم....
آقا محسن رمان الهه ناز از مریم اولیایی خیلی قشنگه پیشنهاد میکنم حتما بخونید.
کتابای دیگه مثل:
تلافی از سیمین شیردل
رویا از مهناز صفوی
یک قدم تا عشق از اعظم طهماسبی
وصال از فروغ ستوده مهر
و. . .
ما همه با هم رفیقیم ^_^
-
KuhyaR
- كاربر عالي
- پست: 1110
- تاریخ عضویت: سهشنبه 19 مرداد 1389, 12:57 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط KuhyaR » سهشنبه 6 مهر 1389, 9:15 pm
سلام
دوستان کی می تونه به من بگه چرا این روزا تقریبا همه دنبال رمان ها و داستان های عاشقانه هستن ؟؟؟ حالا فارغ از هر ایده و نظری دارم میپرسم ....
ولی من همیشه به یک سمت دیگه می رفتم !!!!
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
-
sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
پست
توسط sungirl » سهشنبه 6 مهر 1389, 9:22 pm
KuhyaR نوشته شده:سلام
دوستان کی می تونه به من بگه چرا این روزا تقریبا همه دنبال رمان ها و داستان های عاشقانه هستن ؟؟؟ حالا فارغ از هر ایده و نظری دارم میپرسم ....
ولی من همیشه به یک سمت دیگه می رفتم !!!!
به نظر من چون همه میخوان بدونن چطوری عشقو پیدا کنن!!!! اصلا عشق چیه؟؟؟؟؟؟؟ آیا عشق واقعی هست یا همه تو کتاباس؟؟؟. . . . . .
ما همه با هم رفیقیم ^_^
-
KuhyaR
- كاربر عالي
- پست: 1110
- تاریخ عضویت: سهشنبه 19 مرداد 1389, 12:57 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط KuhyaR » سهشنبه 6 مهر 1389, 9:45 pm
sungirl نوشته شده:KuhyaR نوشته شده:سلام
دوستان کی می تونه به من بگه چرا این روزا تقریبا همه دنبال رمان ها و داستان های عاشقانه هستن ؟؟؟ حالا فارغ از هر ایده و نظری دارم میپرسم ....
ولی من همیشه به یک سمت دیگه می رفتم !!!!
به نظر من چون همه میخوان بدونن چطوری عشقو پیدا کنن!!!! اصلا عشق چیه؟؟؟؟؟؟؟ آیا عشق واقعی هست یا همه تو کتاباس؟؟؟. . . . . .
درسته ... تو زندگیه به ظاهر ماشینی ما که فقط اسم ماشینی روش هست ، همه دل های ماشینی پیدا کردن ، و دارن تو کتاب ها عشق رو پیدا می کنند .....
به نظر من عشق مانند فطرت هر کسی ممکنه کمی فراموش بشه واسه مدتی ولی هیچ وقت فراموشش نمی کنه .....
عشق واقعی یه حسه ، یه درکه ، یه مفهوم متعالی هست که درون همه هست .... ولی بعضی همیشه نمایان می کنند و عده ای گمش می کنند ...
Sungirlنظرتون چیه ؟
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
-
sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
پست
توسط sungirl » سهشنبه 6 مهر 1389, 9:48 pm
KuhyaR نوشته شده:sungirl نوشته شده:KuhyaR نوشته شده:سلام
دوستان کی می تونه به من بگه چرا این روزا تقریبا همه دنبال رمان ها و داستان های عاشقانه هستن ؟؟؟ حالا فارغ از هر ایده و نظری دارم میپرسم ....
ولی من همیشه به یک سمت دیگه می رفتم !!!!
به نظر من چون همه میخوان بدونن چطوری عشقو پیدا کنن!!!! اصلا عشق چیه؟؟؟؟؟؟؟ آیا عشق واقعی هست یا همه تو کتاباس؟؟؟. . . . . .
درسته ... تو زندگیه به ظاهر ماشینی ما که فقط اسم ماشینی روش هست ، همه دل های ماشینی پیدا کردن ، و دارن تو کتاب ها عشق رو پیدا می کنند .....
به نظر من عشق مانند فطرت هر کسی ممکنه کمی فراموش بشه واسه مدتی ولی هیچ وقت فراموشش نمی کنه .....
عشق واقعی یه حسه ، یه درکه ، یه مفهوم متعالی هست که درون همه هست .... ولی بعضی همیشه نمایان می کنند و عده ای گمش می کنند ...
Sungirlنظرتون چیه ؟
راستش من تا حالا عاشق نشدم که بدونم چه حسی داره ! ولی مطمئنم اگه پاک و خالص باشه اون وقت میتونم بگم بهترین هدیه خداست
ما همه با هم رفیقیم ^_^
-
KuhyaR
- كاربر عالي
- پست: 1110
- تاریخ عضویت: سهشنبه 19 مرداد 1389, 12:57 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط KuhyaR » سهشنبه 6 مهر 1389, 9:56 pm
تو عشق در درونت هست ، فقط باید پیداش کنی ...
همه عاشقا ... عشق به قول خودت هدیه ای زیبا از جانب پروردگار هست ....
پس تو هم عاشقی ... ولی هنوز بهش نرسیدی .... منم عاشق نشدم ... ولی حسش رو که دردرونم هست دوست دارم ...
به نظر من اگه زود گریت میگیره پس تو هم عاشقی ...
من که همیشه زود گریه ام میگیره ...
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
-
sungirl
- كاربر عالي
- پست: 2180
- تاریخ عضویت: پنجشنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
- محل اقامت: آنجا که دل خوش است
پست
توسط sungirl » سهشنبه 6 مهر 1389, 10:08 pm
KuhyaR نوشته شده:تو عشق در درونت هست ، فقط باید پیداش کنی ...
همه عاشقا ... عشق به قول خودت هدیه ای زیبا از جانب پروردگار هست ....
پس تو هم عاشقی ... ولی هنوز بهش نرسیدی .... منم عاشق نشدم ... ولی حسش رو که دردرونم هست دوست دارم ...
به نظر من اگه زود گریت میگیره پس تو هم عاشقی ...
من که همیشه زود گریه ام میگیره ...
امیدوارم همه عاشق بشیم وعاشق بمونیم البته از نوع واقعیش
ما همه با هم رفیقیم ^_^
-
KuhyaR
- كاربر عالي
- پست: 1110
- تاریخ عضویت: سهشنبه 19 مرداد 1389, 12:57 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط KuhyaR » سهشنبه 6 مهر 1389, 10:13 pm
sungirl نوشته شده:KuhyaR نوشته شده:تو عشق در درونت هست ، فقط باید پیداش کنی ...
همه عاشقا ... عشق به قول خودت هدیه ای زیبا از جانب پروردگار هست ....
پس تو هم عاشقی ... ولی هنوز بهش نرسیدی .... منم عاشق نشدم ... ولی حسش رو که دردرونم هست دوست دارم ...
به نظر من اگه زود گریت میگیره پس تو هم عاشقی ...
من که همیشه زود گریه ام میگیره ...
امیدوارم همه عاشق بشیم وعاشق بمونیم البته از نوع واقعیش
امیدوارم .... من همیشه این حس رو میپرستم .... چون پروردگار خودش در ذاتم گذاشته ... پس زیباست ...
عشق واقعی یه دوست داشتن واقعیه ... از دل هستش ... سحر به اوج میرسه ..... و در غروب پاییزی با اشک همراه میشه ....
امیدوارم همه عشق واقعیه درونیه خودشون رو پیدا کنند
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
-
دخترپارس
- كاربر عالي
- پست: 508
- تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
- محل اقامت: تهرانپارس
پست
توسط دخترپارس » چهارشنبه 7 مهر 1389, 2:33 pm
KuhyaR نوشته شده:سلام
دوستان کی می تونه به من بگه چرا این روزا تقریبا همه دنبال رمان ها و داستان های عاشقانه هستن ؟؟؟ حالا فارغ از هر ایده و نظری دارم میپرسم ....
ولی من همیشه به یک سمت دیگه می رفتم !!!!
سلام
ميشه بگيد اين سمت ديگه شما دقيقا كدوم سمته؟ شايد من هم از اون ورا گذشته باشم و بتونم نظري بدهم.
چون رمانهاي عاشقانه براي من تكراري و تهي شده اند و من دنبال چيز جديد ميگردم...
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
-
KuhyaR
- كاربر عالي
- پست: 1110
- تاریخ عضویت: سهشنبه 19 مرداد 1389, 12:57 am
- محل اقامت: تهران
پست
توسط KuhyaR » چهارشنبه 7 مهر 1389, 3:30 pm
سلام
من سمت خودم رو این می دونم ....
سمت من سمت درد مردم هست ، کتاب هایی با مزمون های اجتماعی ولی بدون عشق ...
بیشتر سمت عقب ماندگی های مردم ، افکاری که به اشتباه آلوده هستش ..... نمی دونم چطور باید سمت خودک رو توضیح بدم .... سمت آرمان های مردم که فراموش شده .... خیال های باطل حالا ....
نمی دونم چطور بگم .... متوجه شدید ؟؟؟
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو
کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو
درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم
بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم
-
دخترپارس
- كاربر عالي
- پست: 508
- تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
- محل اقامت: تهرانپارس
پست
توسط دخترپارس » چهارشنبه 7 مهر 1389, 7:35 pm
KuhyaR نوشته شده:سلام
من سمت خودم رو این می دونم ....
سمت من سمت درد مردم هست ، کتاب هایی با مزمون های اجتماعی ولی بدون عشق ...
بیشتر سمت عقب ماندگی های مردم ، افکاری که به اشتباه آلوده هستش ..... نمی دونم چطور باید سمت خودک رو توضیح بدم .... سمت آرمان های مردم که فراموش شده .... خیال های باطل حالا ....
نمی دونم چطور بگم .... متوجه شدید ؟؟؟
اگه دوست داري از درد اجتماع باخبر بشي .مجموعه داستاني رو معرفي ميكنم از بلقيس سليماني به نام بازي عروس و داماد . به اسمش نگاه نكن بعد تمام شدن هر كدام از داستان هاي كوتاهش سر من ميشد مثل علامت تعجب.
بعد هم اگه دوست داري در مورد كسايي بدوني كه درد اجتماع براشون مهمه كتاب دختر پارس رو بخون كه زندگي نامه ستاره (با فتحه ت)فرمانفرماييان رو بخون كه موسس اولين دانشگاه مددكاري در ايران بوده و در آمريكا تحصيل كرده .اين كتاب انقدر روي من تاثير گذاشت كه نام مجازي من شد در همه سايت هايي كه عضو هستم و هر جا كه كامنت ميذارم . بايد يه دوري بين كتابهام بزنم ،حتما كتابهاي بهتري هم خواهند بود...
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
-
دخترپارس
- كاربر عالي
- پست: 508
- تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
- محل اقامت: تهرانپارس
پست
توسط دخترپارس » چهارشنبه 7 مهر 1389, 7:40 pm
ali_bah نوشته شده:سلام
نمیدونم این رمان حساب میشه یا نه ولی
جاناتان مرغ دریایی بهترین داستان ( رمان ؟! ) ی بود که خوندم ، خیلی خوف بود.
فرق داستان و رمان اينه كه داستان شرح يك اتفاقه كه ممكنه توي يه ساعت يه روز يه سال يا يه عمر اتفاق بيفته اما رمان داستان زندگي يك شخص واقعي يا غير واقعي رو نشون ميده.
اگه براتون ممكنه بگيد اين كتاب خوف انگيز نوشته كيست و احيانا ترجمه كيست؟
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
-
دخترپارس
- كاربر عالي
- پست: 508
- تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
- محل اقامت: تهرانپارس
پست
توسط دخترپارس » چهارشنبه 7 مهر 1389, 10:51 pm
ali_bah نوشته شده:دخترپارس نوشته شده:ali_bah نوشته شده:سلام
نمیدونم این رمان حساب میشه یا نه ولی
جاناتان مرغ دریایی بهترین داستان ( رمان ؟! ) ی بود که خوندم ، خیلی خوف بود.
فرق داستان و رمان اينه كه داستان شرح يك اتفاقه كه ممكنه توي يه ساعت يه روز يه سال يا يه عمر اتفاق بيفته اما رمان داستان زندگي يك شخص واقعي يا غير واقعي رو نشون ميده.
اگه براتون ممكنه بگيد اين كتاب خوف انگيز نوشته كيست و احيانا ترجمه كيست؟
سلام
نه منظورم این نبود که فرق رمان داستان رو میدونم یا نه ، چون خیلی وقت پیش خونده بودم سره همون !
ولی داستانه رمان نیست
، من شرمندم
نویسندش یه خلبان آلمانی به اسم ریچار باخ بوده ! مترجم هم خانم
لادن جهانسوز
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB% ... 8%A7%D8%AE
اینم یه لینک از جلد کتاب :
منظورم از خوف .... جالب بودن داستان و معنی اون بود.
کتاب پر معنی بود !
من شرمندم ، یه جورایی کلا این جاناتان شد
، ولی خوندنش خالی از لطف نیست
ممنون سعي ميكنم بخونم. اما باز نگفتيد اين محتوا در چه زمينه اي است
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
-
دخترپارس
- كاربر عالي
- پست: 508
- تاریخ عضویت: شنبه 17 بهمن 1388, 12:34 pm
- محل اقامت: تهرانپارس
پست
توسط دخترپارس » چهارشنبه 7 مهر 1389, 11:14 pm
ali_bah نوشته شده:زندگی یه مرغ دریایی به اسم جاناتان رو میگه که با بقیه مرغ ها فرق داره !
از دید اول شاید یه داستان قشنگ باشه ، ولی از دید معنی هم قشنگه !
خیلی ها بهش می گن فلسفی !
ولی تونستید بخونید ، کتاب معروفی هم هست.
همين.ممنون .همين كلمه فلسفي رو مي خواستم ببينم.
جاذبه خاك به ماندن مي خواند،
وآن عهد باطني به رفتن...
عقل به ماندن مي خواند
و عشق،به رفتن...
و اين هر دو را خداوند آفريده است تا وجود انسان، در آوارگي و حيرت ميان عقل و عشق معني شود.
سيد مرتضي آويني
-
baadbadakbaaz
- کاربر خوب
- پست: 423
- تاریخ عضویت: سهشنبه 2 شهریور 1389, 7:05 pm
- محل اقامت: تهران
-
تماس:
پست
توسط baadbadakbaaz » پنجشنبه 15 مهر 1389, 12:59 pm
1-هزار آفتاب تابان(یا یه چیزی شبیه این) از خالد حسینی
2-بادبادک باز از خالد حسینی(البته اگه بتونی همه ی قضاوت های غرب گرایانه ش تو این کتاب رو نادیده بگیریم.)
3-پر(نویسنده ش یادم نیست)
4-با تو شاید(نویسنده ی اینم یادم نیست!)
همیشه افسوس خورده ام که چرا اسم این همه کتابی که خوندم رو هیچ جا یاد داشت نکردم.ا
لان دیگه حتی اسم خیلی از کتاب هایی که خوندم رو هم بادم رفته ...
يـــــــــــــادگـاري