مشاعره با اشعار ساختگی...
مدیر انجمن: eli
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
مخلص آدمهاي بامعرفت
نوكر مشتيهاي لوطيصفت
***
جون به فداي مردم صميمي
معرفت عتيقه و قديمي
***
قديمترها قاتله همصفت داشت
دزد سرگردنه معرفت داشت
***
دزده، زنها رو وارسي نميكرد
نگاه به ناموس كسي نميكرد
***
راحتي مردم اهميت داشت
آدم تو شهر و كوچه امنيت داشت
***
نبود واسه نيل به اين مقاصد
اداره اماكن و مفاسد
***
نه عامل تجاوز و مباشر
نه بوق بوق و چشمك و فلاشر
***
نه پارتی نه دختر فراري
نه دادگاه و عقد اضطراري
***
نه ارتباط «ميم – شين» و اصغر
نه امر معروف و نه نهي منكر
***
تو شهري كه خلاف، شصت فرمه
قدمزدن، خودش يه جور جرمه
***
شاكي بشي، ميري معطل ميشي
متهم رديف اول ميشي
***
خلاصه قصه اون قدر درامه
كه «ايدز» پيش دردمون زكامه!
****
فقط بگم اين شعر از خودم نبود البته يه مقدار خودم دست بردم توش باز فردا نگيد اين چرا تيكه هاي اجتماعي توش داشت سبكشم " هالو"
نوكر مشتيهاي لوطيصفت
***
جون به فداي مردم صميمي
معرفت عتيقه و قديمي
***
قديمترها قاتله همصفت داشت
دزد سرگردنه معرفت داشت
***
دزده، زنها رو وارسي نميكرد
نگاه به ناموس كسي نميكرد
***
راحتي مردم اهميت داشت
آدم تو شهر و كوچه امنيت داشت
***
نبود واسه نيل به اين مقاصد
اداره اماكن و مفاسد
***
نه عامل تجاوز و مباشر
نه بوق بوق و چشمك و فلاشر
***
نه پارتی نه دختر فراري
نه دادگاه و عقد اضطراري
***
نه ارتباط «ميم – شين» و اصغر
نه امر معروف و نه نهي منكر
***
تو شهري كه خلاف، شصت فرمه
قدمزدن، خودش يه جور جرمه
***
شاكي بشي، ميري معطل ميشي
متهم رديف اول ميشي
***
خلاصه قصه اون قدر درامه
كه «ايدز» پيش دردمون زكامه!
****
فقط بگم اين شعر از خودم نبود البته يه مقدار خودم دست بردم توش باز فردا نگيد اين چرا تيكه هاي اجتماعي توش داشت سبكشم " هالو"
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
سلام
منم تازه اومدم
مثل اینکه خیلی وقته دوستان شعری ندادن. حالا من با حرف ه ادامه میدم....
هراسونم کمی خسته پریشون
بیا پیشم بشین ناخونده مهمون
بیا گردش کنیم توی خیابون
از این کافه به اون کافه بگردون
به نظر شما چطور بود؟؟؟؟؟؟؟
منم تازه اومدم
مثل اینکه خیلی وقته دوستان شعری ندادن. حالا من با حرف ه ادامه میدم....
هراسونم کمی خسته پریشون
بیا پیشم بشین ناخونده مهمون
بیا گردش کنیم توی خیابون
از این کافه به اون کافه بگردون
به نظر شما چطور بود؟؟؟؟؟؟؟
... به امید موفقیت همه ....
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
سلام
خب مثل اینکه کسی نیست، پس خودم با ن میگم:
نان و کباب و یک دل سیر
کی خبر دارد از آن فقیر
خب مثل اینکه کسی نیست، پس خودم با ن میگم:
نان و کباب و یک دل سیر
کی خبر دارد از آن فقیر
... به امید موفقیت همه ....
- Juggernaut
- کاربر خوب
- پست: 367
- تاریخ عضویت: یکشنبه 11 شهریور 1386, 2:39 pm
- محل اقامت: اهواز
- تماس:
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
یه دو روز صبر کن! ساعته 2 شب پست میدی ! مگه تلفنه که به این زودی جوابتو بدن!
تاپیکه قدیمیه خودمون
----------------
----روی از من مسکین مگردان------------------------------------شده ام در جاده زندگی سرگردان
--------ای الهه گر ساعت دو اینترنت آمدنت بیخوابیست------------- ما چه گوییم که شب اندر روز ما بی خوابیست
--------------پست می دهی دویه شب در کارشناسی-----------------------در عجبم ! ، میخواهی ما را شناسی؟
-----------------بی نوا ! تو را از شناختن ما چه رسد سود ؟-----------------------اندر پیچ و خم جاده زندگی فتادیم چه زود
--------------------ای مرتضی ، روزگار گر به روزمرگی طی کردی------------------------به راستی که عمر خود به تلف دی کردی
----------------------------
گزیده ای از اشعاره مرحوم مرتضی رضوان ا... تعالی علیه قدّس السره شریف
تاپیکه قدیمیه خودمون
----------------
----روی از من مسکین مگردان------------------------------------شده ام در جاده زندگی سرگردان
--------ای الهه گر ساعت دو اینترنت آمدنت بیخوابیست------------- ما چه گوییم که شب اندر روز ما بی خوابیست
--------------پست می دهی دویه شب در کارشناسی-----------------------در عجبم ! ، میخواهی ما را شناسی؟
-----------------بی نوا ! تو را از شناختن ما چه رسد سود ؟-----------------------اندر پیچ و خم جاده زندگی فتادیم چه زود
--------------------ای مرتضی ، روزگار گر به روزمرگی طی کردی------------------------به راستی که عمر خود به تلف دی کردی
----------------------------
گزیده ای از اشعاره مرحوم مرتضی رضوان ا... تعالی علیه قدّس السره شریف
What`s done is done.
.
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم------روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست--------تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
.
میخوام بپرم ، سقوط آزاد... یه سقوط آزاد با چشم های بسته...
دعام کنید...برای وقتی که چشمام رو باز میکنم دعام کنید.میخوام از دوباره شروع کنم...از وقتی که مردم...از وقتی که دوباره متولد شدم...
.
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم------روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست--------تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
.
میخوام بپرم ، سقوط آزاد... یه سقوط آزاد با چشم های بسته...
دعام کنید...برای وقتی که چشمام رو باز میکنم دعام کنید.میخوام از دوباره شروع کنم...از وقتی که مردم...از وقتی که دوباره متولد شدم...
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
یار، دوست توای همشهری من
که اسمت سخت باشد در دهانم
روزها و شبها که از پی هم رفتند
یاد تو و شعر تو ماند در دماغم(منظورم عقله هاااا )
به قبل از این سایت بود کارم
از این ور به اون ور در دوانم
در این روزهای اشنایی با کارشناسی
چه باشد به غریبه ها نیازم
که اسمت سخت باشد در دهانم
روزها و شبها که از پی هم رفتند
یاد تو و شعر تو ماند در دماغم(منظورم عقله هاااا )
به قبل از این سایت بود کارم
از این ور به اون ور در دوانم
در این روزهای اشنایی با کارشناسی
چه باشد به غریبه ها نیازم
... به امید موفقیت همه ....
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
منم آن بچه پولداری که الان
تو می بینی مرا در این خیابان
همان هستم که شلوارم بود تنگ
لباسم هر ورش باشد به یک رنگ
به چشمم عینک Reyban گذارم
به گوشم گوشی واکمن گذارم
تو که مبهوت من هر روز بودی
مرا حتما شناسایی نمودی
پرایدم قرمز است و پاترولم زرد
دو بنزم را پدر از "آخن" آورد
دوسالی هم خودم رفتم به خارج
نوشتم اسم خود را توی کالج
و چون در تنبلی ممتاز گشتم
اروپا را که گشتم بازگشتم!
بهار مالزی را دوست دارم
زمستان سوی آلمان رهسپارم
روم گر بهر سرگرمی به پاریس
دو ویلا می خرم در"کان"و در"نیس"
اگر یک هفته در تهران بمانم
روم سوی فشم با دوستانم
تلکس و فکس من درجنب و جوش است
موبایلم نیز همواره به گوش است
خلاصه زندگی شیرین و خوب است
کجایش حاوی نقص و عیوب است؟
نمی دانم چرا بعضی ز مردم
نمی پویند راه لندن و رم؟!
اگر از غصه دنیا غمینی
سفر باید کنی حتی زمینی!
به یک جا ماندگاری حیف دارد
سفر سوی فرانسه کیف دارد!
چرا نالی ز کمبود و گرانی؟
سفر کن جان من تا می توانی!
ز بی نانی چرا هی می کنی غش؟
بخور شیرینی و پیتزا به جایش!
چرا آخر ژیان را دوست داری؟!
بخر بنزی به عنوان سواری!
چرا در شوش مسکن می گزینی؟
نداری ظرفی از پیرکس و چینی!
اتاق منزلت مانند گور است
بیا جردن، ببین اینجا چه جوراست؟!
کمی چون وقت من امروز ضیقه(!)
کنم ایجاز: هان ای بدسلیقه!
اگر از خوب و بد بی اطلاعی
بکن با بنده تشریک مساعی
بگویم تا چه چیزی برگزینی
و در دنیا کجاها را ببینی!
ولی فعلا ندارم وقت تفسیر
که پرواز هلندم می شود دیر!
تو می بینی مرا در این خیابان
همان هستم که شلوارم بود تنگ
لباسم هر ورش باشد به یک رنگ
به چشمم عینک Reyban گذارم
به گوشم گوشی واکمن گذارم
تو که مبهوت من هر روز بودی
مرا حتما شناسایی نمودی
پرایدم قرمز است و پاترولم زرد
دو بنزم را پدر از "آخن" آورد
دوسالی هم خودم رفتم به خارج
نوشتم اسم خود را توی کالج
و چون در تنبلی ممتاز گشتم
اروپا را که گشتم بازگشتم!
بهار مالزی را دوست دارم
زمستان سوی آلمان رهسپارم
روم گر بهر سرگرمی به پاریس
دو ویلا می خرم در"کان"و در"نیس"
اگر یک هفته در تهران بمانم
روم سوی فشم با دوستانم
تلکس و فکس من درجنب و جوش است
موبایلم نیز همواره به گوش است
خلاصه زندگی شیرین و خوب است
کجایش حاوی نقص و عیوب است؟
نمی دانم چرا بعضی ز مردم
نمی پویند راه لندن و رم؟!
اگر از غصه دنیا غمینی
سفر باید کنی حتی زمینی!
به یک جا ماندگاری حیف دارد
سفر سوی فرانسه کیف دارد!
چرا نالی ز کمبود و گرانی؟
سفر کن جان من تا می توانی!
ز بی نانی چرا هی می کنی غش؟
بخور شیرینی و پیتزا به جایش!
چرا آخر ژیان را دوست داری؟!
بخر بنزی به عنوان سواری!
چرا در شوش مسکن می گزینی؟
نداری ظرفی از پیرکس و چینی!
اتاق منزلت مانند گور است
بیا جردن، ببین اینجا چه جوراست؟!
کمی چون وقت من امروز ضیقه(!)
کنم ایجاز: هان ای بدسلیقه!
اگر از خوب و بد بی اطلاعی
بکن با بنده تشریک مساعی
بگویم تا چه چیزی برگزینی
و در دنیا کجاها را ببینی!
ولی فعلا ندارم وقت تفسیر
که پرواز هلندم می شود دیر!
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازندهاش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن
- Juggernaut
- کاربر خوب
- پست: 367
- تاریخ عضویت: یکشنبه 11 شهریور 1386, 2:39 pm
- محل اقامت: اهواز
- تماس:
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
elahe_555 نوشته شده:یار، دوست توای همشهری من
که اسمت سخت باشد در دهانم
روزها و شبها که از پی هم رفتند
یاد تو و شعر تو ماند در دماغم(منظورم عقله هاااا )
به قبل از این سایت بود کارم
از این ور به اون ور در دوانم
در این روزهای اشنایی با کارشناسی
چه باشد به غریبه ها نیازم
.مهيار نوشته شده:که پرواز هلندم می شود دیر!
.
ره از رهِ ما جدا کردی------------------گر دیوانه شدم ، جفا تو کردی
--آواره شدم. ، ستم تو کردی----------------هر چه که شدم ، بدان تو کردی
---وقتی ما را از غریبه ها جدا نکردی------------آن وقت بدان دلم شکستی ، آری تو کردی
------------همشهری خود غریبه دانی؟--------------وااااای ، چه بود ، چه شد ، چه کردی
-----------------ما را به ستم ، غم بار کردی --------------ره از رهِ ما جدا کردی...
.
.
از اشعار مرحوم مرتضی Juggernaut رضوان ا... تعالی علیه قدّس السره شریف
.
What`s done is done.
.
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم------روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست--------تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
.
میخوام بپرم ، سقوط آزاد... یه سقوط آزاد با چشم های بسته...
دعام کنید...برای وقتی که چشمام رو باز میکنم دعام کنید.میخوام از دوباره شروع کنم...از وقتی که مردم...از وقتی که دوباره متولد شدم...
.
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم------روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست--------تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
.
میخوام بپرم ، سقوط آزاد... یه سقوط آزاد با چشم های بسته...
دعام کنید...برای وقتی که چشمام رو باز میکنم دعام کنید.میخوام از دوباره شروع کنم...از وقتی که مردم...از وقتی که دوباره متولد شدم...
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
یکشب که بودم در تنهایی
بنوشیدم چای و کشیدم سیگاری
ز افکار پوچ دنیایی
مرا هرگز نبود یاران، جدایی
زدوستانم هردم جفایی
به این دوران کی جویم رهایی
الا ای مرتضی ای همشهری
تو که گویی بامن از جدایی
ندیدم من در این دنیا صفایی
ز اینجا و ز آنجا در فراری (منظورم در فرارم ولی به خاطر قافیه شد فراری )
بنوشیدم چای و کشیدم سیگاری
ز افکار پوچ دنیایی
مرا هرگز نبود یاران، جدایی
زدوستانم هردم جفایی
به این دوران کی جویم رهایی
الا ای مرتضی ای همشهری
تو که گویی بامن از جدایی
ندیدم من در این دنیا صفایی
ز اینجا و ز آنجا در فراری (منظورم در فرارم ولی به خاطر قافیه شد فراری )
... به امید موفقیت همه ....
- Juggernaut
- کاربر خوب
- پست: 367
- تاریخ عضویت: یکشنبه 11 شهریور 1386, 2:39 pm
- محل اقامت: اهواز
- تماس:
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
.
.
یارب نفسی ده تا توانم-------------در این دنیا مثله سگ دوانم
ما را تهمت زنی به جدایی؟----------- ما که به درد از هم جداییم!!
ما را چه بسا درد دیدیم ---------------- ما را که کنن حکم ِ جدایی
ما را چه رسد سود از این جدایی--------- جز غمی به بزرگی لحظه آشنایی
خواهم که روم پای ندارم----------خواهم که کنم نای ندارم
خواهم که شوم تاب ندارم-----------خواهم که تمام ، وقت ندارم
خواهم که مرگ ، خواهم که درد ، خواهم که...خواهم که...لحظه آشنایی.
.
بابا ما رو نکشونین تو این تاپیک دوباره غم گرفتم
.
.elahe_555 نوشته شده:یکشب که بودم در تنهایی
بنوشیدم چای و کشیدم سیگاری
ز افکار پوچ دنیایی
مرا هرگز نبود یاران، جدایی
زدوستانم هردم جفایی
به این دوران کی جویم رهایی
الا ای مرتضی ای همشهری
تو که گویی بامن از جدایی
ندیدم من در این دنیا صفایی
ز اینجا و ز آنجا در فراری (منظورم در فرارم ولی به خاطر قافیه شد فراری )
.
یارب نفسی ده تا توانم-------------در این دنیا مثله سگ دوانم
ما را تهمت زنی به جدایی؟----------- ما که به درد از هم جداییم!!
ما را چه بسا درد دیدیم ---------------- ما را که کنن حکم ِ جدایی
ما را چه رسد سود از این جدایی--------- جز غمی به بزرگی لحظه آشنایی
خواهم که روم پای ندارم----------خواهم که کنم نای ندارم
خواهم که شوم تاب ندارم-----------خواهم که تمام ، وقت ندارم
خواهم که مرگ ، خواهم که درد ، خواهم که...خواهم که...لحظه آشنایی.
.
بابا ما رو نکشونین تو این تاپیک دوباره غم گرفتم
.
What`s done is done.
.
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم------روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست--------تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
.
میخوام بپرم ، سقوط آزاد... یه سقوط آزاد با چشم های بسته...
دعام کنید...برای وقتی که چشمام رو باز میکنم دعام کنید.میخوام از دوباره شروع کنم...از وقتی که مردم...از وقتی که دوباره متولد شدم...
.
تا هستم اي رفيق نداني که کيستم------روزي سراغ وقت من آئي که نيستم
در آستان مرگ که زندان زندگيست--------تهمت به خويشتن نتوان زد که زيستم
.
میخوام بپرم ، سقوط آزاد... یه سقوط آزاد با چشم های بسته...
دعام کنید...برای وقتی که چشمام رو باز میکنم دعام کنید.میخوام از دوباره شروع کنم...از وقتی که مردم...از وقتی که دوباره متولد شدم...
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
یارم باش نگارم باش در این شهر
که باشم در کنارت همچون نهر
نباش ای مرتضی غمگین وبیمار
خودم واست میشم مثل یه تیمار
اگرچه من خودم دپرسم بسیار
بود منفی در منفی مثبت انگار
تو از این تایپیک رو مگردان
من به تو گویم چاکریم قربان
که باشم در کنارت همچون نهر
نباش ای مرتضی غمگین وبیمار
خودم واست میشم مثل یه تیمار
اگرچه من خودم دپرسم بسیار
بود منفی در منفی مثبت انگار
تو از این تایپیک رو مگردان
من به تو گویم چاکریم قربان
... به امید موفقیت همه ....
-
- پست: 5
- تاریخ عضویت: دوشنبه 28 مرداد 1387, 11:40 am
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
سانسوريديم
آخرین ویرایش توسط xxxxx_xxxxx در یکشنبه 6 اردیبهشت 1388, 12:30 am، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
- mahboob
- کاربر ساده
- پست: 41
- تاریخ عضویت: دوشنبه 17 فروردین 1388, 1:22 am
- محل اقامت: همین جا کره ی خاکی
Re: مشاعره با اشعار ساختگی...
مو که افسرده حالم چون ننالمbbk_agp نوشته شده:وای که چه گناه کردیم شدیم اسیره بناب.... ریشه های همه ملتش در آب
دانشگاهش گاوداری بود.... نصف استادانش بر جهنم رود
آرزوی رهایی داریم از آن.... چه کنیم؟ رویم کوه فلان؟
کله شقی کردیم وقت انتخاب رشته.... حالمون مثل زندانیان گشته
بشنو از Bbk چون حکایت می کند.... از جهل حاکم بر بناب شکایت می کند
عقده ای داشتیم تا عقده ایی.... این بنابی ها بودند فــلــّه ای
شهرش کوچک و بی ارزش بود.... فکر ملتش جز بر ### نرود
قبل بناب قهقه ها داشتیم.... بازی نور و سایه ها داشتیم
چو رفتم بناب خنده رفتست ز یادم.... باور نداری شاهد بیارم
زندگی رنگش باخته.... بناب و بنابی بر احوالم تاخته
بر خیزان مرا زین کابوس.... که تحمل ندارم بر شهر عبوس
قبل بناب آرزوها داشتم.... من امید و برنامه ها داشتم
کنون جز رهایی نیندیشم.... بناب تیشه زدست بر ریشه ام
من همان بابک نی ام.... مانده ام با این شخصیت کی ام؟
من بدون خنده زنده نبودم.... کنون من بی خنده، روح انسان دیگر ربودم؟؟؟ ****(معنی بیت پایین)
نفرین بر این شهر غصه.... تو هـــم موافقی درسته؟
****(من بدون خنده نمی توانستم زنده بمانم، حالا که نمی خندم، چطور دارم به زندگی ادامه می دم؟ آیا روح انسان دیگری را کش رفته ام و از آن استفاده می کنم؟ عجب چیزی شد!)
معارف خوندم و اندیشه ندارم چون ننالم
همه گویند 3ماه دیگه هم هست
مو که روزی ندارم چون ننالم.
محبوب باباطاهر
اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست.او جانشین تمام نداشته های من است.