دانشگاه تبریز (محل تحصیل - بناب)

در این قسمت میتونید به بحث در مورد کنکور کاردانی به کارشناسی بپردازید

مدیران انجمن: Parsian، rosa_127، Moh3n II، مدیران

قفل شده
آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

دانشگاه تبریز (محل تحصیل - بناب)

پست توسط ce.mohsen » چهارشنبه 17 مرداد 1386, 2:43 pm

سلام ، تمام چیزهایی که می نویسم حاصل 2 سال درس خوندن من در بناب است.
البته فقط یه تیکه از چیز هایی که دیدم
دلم خوش بود که با گرفتن رتبه 4 رقمی دانشگاه دولتی (اونم تبریز) رشته مورد علاقم رو قبول شدم (حالا کاردانی اشکال نداره) اما ....

ما اولین ورودی های کامپیوتر بودیم و امکانات برامون صفر بود ، سایت نداشتیم و فقط 5 تا کامپیوتر تو یه اتاق کوچیک بود :cry:
البته الان 15 کامپیوتر برای کارگاه و 10 تا برای سایت داره و اینترنتی که سرعتش افتضاحه (به زور باهاش میل چک می کردم) و قراره 30 تا کامپیوتر بخرن

سلف غذاخوریش اندازه 200 نفر هم جا نداره
تصویر
برای غذا گرفتن باید کلی تو صف وایسی
آشغال پیش غذاش سروری می کنه و صبخانه هم نمی دن

کتابخونش تازه امسال چند تا کتاب کامپیوتر خریده ، البته سالن مطالعه نداره و فقط یه اتاقه که می تونی از اونجا کتاب بگیری

خوابگاه می ده ، امسال خوابگاه خوبی داشت ، ولی خیلی شلوغ بود هر واحد 10 الی 12 نفر (یه سالن با 2 تا اتاق)
تو خوابگاه پسرا که 290 نفر بودیم فقط 4 تا حمام داشت با 8 تا دستشویی که همیشه پر بودن و برای دخترا هم اخبار می گفت همین وضعه

کلا 3 تا کلاس داشت ، البته یه ساختمون فنی-حرفه ای خریدن که وسط شهره و 6 تایی کلاس داره و بعضی کلاس ها اونجاست

کارمنداش خیلی مزخرفن ، هیچ کدوم مدرک مربوط به کارشون رو ندارن و با کلی منت کار انجام می دن و اگه خطایی کنن ، تنها تنبیه شون اینه که جاشون با هم عوش بشه

ساختمون دانشکده قبلا جهاد کشاورزی بوده ، به همین خاطر بیشتر شبیه یه باغ زرد آلو می مونه تا یه دانشده
تصویر

شهرش هیچ تفریحی نداره (واقعا هیچی) ، از نظر فرهنگی مردمش خیلی پایین هستن ، اما آدم های ساده هستن (برای تفریح باید مراغه یا تبریز یا ارومیه برین)

انتخاب واحد و .... (کارهای مکانیزه) همه به صورت دستی انجام می شه (شاید امسال اینترنتی شه)

هیچ حق اعتراضی نداری ، تو یه متهم هستی . ما چند بار اعتراض کردیم (اخرین بار برا غذا بود)
اما نتیجه این شد که چند نفر از خوابگاه اخراج شدن و حتی نزدیک بود از دانشکده هم اخراج شن که با رشوه دادن ما اخراج نشدن (رشوه این بود که روزی که نماینده شهر تو دانشکده سخنرانی داشت قرار بود هیچ کس شرکت نکنه ، اما رییس دانشکده گفت اگه همه شرکت کنن از تخلف اونا می گذره :lol: )

فقط یه استاد واقعا دلسوز داشتیم (آقای مهندس ایرانی) و بقیه هیچ
یه استادی داشتیم که اندازه 10 مینوشتی و 18 یا 19 می گرفتی ، سوادش صفر بود ، اگه ازش سوال می کردی می گفت خودتون بخونید دیگه
یه سری شون هم پان ترک هستن و اگه فارس باشی با مشکل مواجه می شی
من خودم 2 بار ریاضی عمومی از یه استاد افتادم که اگه ترک بودم حتما همون دفعه اول نمره قبولیم رو می گرفتم

امیدوارم این مطالب به دردتون بخوره
البته از سربازی حتما بهتره ، مدرک خوبی هم داره
اما اگه برای یاد گرفتن دانش میرید بناب رو نزنید
اگه سوالی داشتید بپرسید
آخرین ویرایش توسط ce.mohsen در پنج‌شنبه 5 مهر 1386, 12:42 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

mohammad
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 142
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 21 فروردین 1386, 10:59 pm
تماس:

پست توسط mohammad » چهارشنبه 17 مرداد 1386, 2:59 pm

دوست عزيز ce.mohsen جان ممنون از زحتمي كه كشيدي
به خدا بزرگترين ظلم در حق ما بچه هاي كارشناسي ناپيوسته داره ميشه. آخه اين چه معني داره رتبه زير 100 اين كنكور بايد بره تو همچين جهنم دره اي درس بخونه.
خدا لعنت كنه تمامي كساني رو كه دارن به ما ظلم ميكنن

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

پست توسط ce.mohsen » چهارشنبه 17 مرداد 1386, 6:48 pm

آره به خدا
مگه ما چی از اونا کم داریم
فقط 2 سال پیش چند درصد ریاضی و عربی از اونا کمتر زدیم
که این چیزی از ارزش های ما کم نمی کنه
به هر حال می تونیم جبران کنیم و به اون چیزی که لیاقتش رو داریم برسیم
(اگه خدا بخواد تو کارشناسی ارشد)
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

آواتار کاربر
amin
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 415
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 5:58 pm
محل اقامت: زنجان
تماس:

پست توسط amin » چهارشنبه 17 مرداد 1386, 7:18 pm

دقیقا ce.mohsen درست میگه
ما اگه از این بدبختی کاردانی به کارشناسی ناپیوسته راحت شیم ، کلی راحت می شیم
ایندفعه کارشناسی ارشد برای ما آسون میشه

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

پست توسط ce.mohsen » چهارشنبه 17 مرداد 1386, 9:54 pm

درسته ، چون ما توی یه سری درسا خیلی از اونا بهتر هستیم و می تونیم تویه کنمور استاندارد این رو ثابت کنیم
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

maha
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 22
تاریخ عضویت: شنبه 23 تیر 1386, 10:51 pm

پست توسط maha » چهارشنبه 17 مرداد 1386, 11:28 pm

ce.mohsenچقدر دانشکده بناب رو بامزه تعریف کردی چون فراموش کردم وقتی در مورد امکانات ناجور بناب می خونم حرص بخورم و همش خندیدم :lol:
ولی خیلی بد شد تصمیم داشتم اگه در حد زنجان قبول نشدم روزانه بناب رو بزنم که با این وضع اصلاً نمی دونم کجا رو باید انتخاب کرد(ببینین چه اعتماد به نفسی دارم :lol: :wink: اصلاً معلوم نیست قبول می شم یا نه)
به هر حال امیدوارم حداقل شبانه زنجان قبول شم
آقایون هم اصلاً نگران نباشن چون همیشه تعداد قبولی پسرها در کنکور کاردانی به کارشناسی بیشتر از دختر است دلیلش هم اینه که آقایون سر کنکور کمتر از دخترا دست و پاشونو گم می کنند :wink:
موفق باشید

آواتار کاربر
ce.mohsen
همکار قدیمی
همکار قدیمی
پست: 385
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 28 تیر 1386, 11:10 am
محل اقامت: پشت دریاها
تماس:

پست توسط ce.mohsen » یک‌شنبه 21 مرداد 1386, 11:15 am

دوست عزیز maha
اگه به هر دلیلی بناب قبول شی ، بیشتر از این هم میخندی :lol: :lol: :lol:
به جای لعنت فرستادن بر تاریکی ، یک شمع روشن کن
کم رنگ ترین جوهرها از قوی ترین حافظه ها ماندگارتر است
خدایا به من قدرت و جراتی ده تا آنی شوم که به خاطرش مرا خلق کردی

آواتار کاربر
سعید شیطونه
سرباز پرافتخار سایت
پست: 160
تاریخ عضویت: جمعه 4 خرداد 1386, 12:25 pm
محل اقامت: تهران-صادقیه
تماس:

پست توسط سعید شیطونه » یک‌شنبه 21 مرداد 1386, 4:25 pm

من که 2 و3 تا بچه های تبریز هم دانشجوییم بودن همش از دستشون میخندیدم .خیلی مردم دوست داشتنی هستن :D
من که خدایی قبول شم اونجا کلی خوشحال می شم(اما ترکی بلد نیستم که اونم یاد میگیرم ) انقدر سخت نگیرید چون برای بچه های کادانی کاری نمیکنن خودتونم میدونید پس بجای حرص خوردن بخندید :D (چون واقعا مجبوریم)

bbk_agp
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 167
تاریخ عضویت: دوشنبه 12 شهریور 1386, 9:27 am
تماس:

پست توسط bbk_agp » چهارشنبه 11 مهر 1386, 1:43 pm

ce.mohsen نوشته شده:دوست عزیز maha
اگه به هر دلیلی بناب قبول شی ، بیشتر از این هم میخندی :lol: :lol: :lol:
راست میگه... من از وقتی بناب قبول شدم یه تیکه دارم می خندم :lol: ، ولی:

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است....... کارم از گریه گذشته است بدان می خندم

البته اینم بگم که من بعد از انتخاب رشته این سایت رو پیدا کردم :cry: :cry: :cry:
تصویرThe Longest Journey Begins with the First Stepتصویر
تصویر

قفل شده