****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » چهارشنبه 10 فروردین 1390, 3:09 pm

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی
بفهمه ...

خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش
کنی ...

خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون
حضور خودش جشن بگیری ...

خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ،
جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ...

خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ،
بعد بفهمی دوست نداره ...

خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ،
اما اون بگه : دیگه نمی خوامت ...

خیلی سخته که دوسش داشته باشی ،
اما نتونی باهاش بمونی ...

خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی
پایین ، اما یه دفعه اشک از چشات جاری بشه ...

خیلی سخته که وقتی که رفتی تا با پول تو جیبی چند ماهت
برای تولدش کادو بخری با یکی دیگه ببینیش ...

خیلی سخته که بهت بگه دوست دارم ، اما بعداً متوجه
بشی حرفش یه (( ن )) کم داشته ...

خیلی سخته که کسی که تموم زندگیت رو به پاش ریختی ،
با بی رحمی تموم تو چشمت نگاه کنه و بگه : دیگه دوست ندارم ...

خیلی سخته که یه عمر با خیال یه نفر زندگی کنی ،
اما وقتی فهمید عاشقشی بره و پشت سرشم نگاه نکنه ...

خیلی سخته که دلت رو به کسی خوش کنی که یه
دلخوشی دیگه داره ...

خیلی سخته که وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودت ،
می ری که حرف دلتو بهش بگی ، با یه معذرت خواهی کوچیک
بگه : فعلاً سرم شلوغه ...

خیلی سخته که همیشه مجبور باشی سخت ترین چیزها رو
تحمل کنی ...
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » چهارشنبه 10 فروردین 1390, 3:15 pm

صبر کن قصه به پایان نرسیده است هنوز

قصه گو نقش جمالت نکشیده است هنوز


به کجا می روی ای همدم شیرین سخنم

شاه بیت غزلم کام ندیده است هنوز


ز چه ترک دل غمدیده ی عاشق بکنی

عشق پایان کلامت نشنیده است هنوز


گوش کن حال که عزم دگران داری تو

باغبان غنچه ی خوشبو که نچیده است هنوز


پایمال ار چه نمودی دل عاشق ز جفا

لیک عاشق ز رخت دل نبریده است هنوز...
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » چهارشنبه 10 فروردین 1390, 3:22 pm

شب اول قبر مجنون

شنیدستم که مجنون جگر خون

چو زد زین دار فانی خیمه بیرون

دم آخر کشید از سینه فریاد

زمین بوسید و لیلی گفت و جان داد

هواداران زمژگان خون فشاندند

کفن کردند و در خاکش نهادند

شب قبر از برای پرسش دین

ملائک آمدند او را به بالین

بکف هر یک عمود آتشینی

که ربت کیست دینت چه دینی است

دلی جویای لیلی از چپ و راست

چو بانگ قم به اذن الله برخاست

:
چو پرسیدند مَن رَبُک ز آغاز

بجز لیلی نیامد از وی آواز

بگفتا کیست ربت گفت لیلی

که جانم در ره جانش طفیلی

بگفتندش به دینت بود میلی

بگفتا آری آری عشق لیلی

بگفتندش بگو از قبله خویش

بگفت ابروی آن یار وفا کیش

بگفتند از کتاب خود بگو باز

بگفتا نامه آن یار طناز

بگفتندش رسولت کیست ناچار

بگفت آن کس که پیغام آرد از یار

بگفتند از امام خویش می گوی

بگفت آن کس که روی آرد بدان کوی

بگفتند از طریق اعتقادات

بگو از عدل و توحید و معادات

بگفتا هست در توحید این راز

که لیلی را به خوبی نیست انباز

بود عدل آنکه دارم جرم بسیار

از آن هستم به هجرانش گرفتار

بخنده آمدند آن دو فرشته

عمود آتشین در کف گرفته

ندا آمد که دست از وی بدارید

به لیلی در بهشتش وا گذارید

که او را نشئه ای از جانب ماست

که من خود لیلی و او عاشق ماست

شنیدم گفت مجنون دل افکار

ملائک را سپس فرمود آن یار

تو پنداری که من لیلی پرستم

من آن لیلای لیلی می پرستم

کسی را کو به جان عشق آتش افروخت

وفاداری ز مجنون باید آموخت
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » چهارشنبه 17 فروردین 1390, 12:48 am

صبر کن! ... چمدانت را نبند ... اندکی نگاه ترک خرده و صدای ابریم را هم در دستمالی سپید گذاشته ام، بگذار در چمدانت و هر جا در چشم باد بلاتکلیفی دیدی ، دستمال را به دست باد بده و بگذار به هر سو که می خواهد بوزد، کفش های سرنوشتت را به پا کن ، من کنار در ایستاده ام. برایت پیاله ی آب در سینی آماده کرده ام که برگ های سبز نارنج را غرق کند، کنارش دفترچه خوانده نشده ام را گذاشته ام که انباری است برای کلمه ها ، بیا از زیر سینی رد شو و رو به رفتن های ناپیدا برو، جاده، همان جاده ی است که هیچ گاه بازگشتی ندارد ... من همین جا می مانم و عاشقی را تمام می کنم ...
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » دوشنبه 12 اردیبهشت 1390, 9:11 pm

اگر ماه بودم به هر جا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم





وگر سنگ بودم به هر جا که بودی

سر ره گذار تو جا میگرفتم





اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی

بر سر بام من می نشستی



وگر سنگ بودی به هر جا که بودم

می شکستی مرا می شکستی!!؟
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » جمعه 17 تیر 1390, 9:27 pm

اگر نهال های جنگل
بدانند ،
روزی تن هاشان
دسته ای در دستان
تبر یه دوشان
خواهد شد
مثل من
،
شاید ، هرگز
دل تنگ باران
نشوند .
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » جمعه 17 تیر 1390, 9:28 pm

برای رسیدن به تو
پا پیش گذاشتم
خودم را قسمت کردم
تو را سهم تمام رویاهایم کردم
انصاف نبود
تو که میدانستی با چه اشتیاقی
خودم را قسمت میکنم
پس چرا
زودتر از تکه تکه شدنم
جوابم نکردی
برای خداحافظی
خیلی دیر بود
خیلی دیر ….
ما همه با هم رفیقیم ^_^

آواتار کاربر
sungirl
كاربر عالي
كاربر عالي
پست: 2180
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه 4 شهریور 1389, 3:34 pm
محل اقامت: آنجا که دل خوش است

Re: ****زیباترین اشعار و قطعه های ادبی ****

پست توسط sungirl » جمعه 17 تیر 1390, 9:30 pm

چند روز زندگی را تنها گاه پریدن می دانم.
شاید سخت باشد اینکه همیشه در این اندیشه باشیم : ” پرواز سخت است ! “
باید آموخت که انسان خلق شده است برای ” حرکت ” و نه ” ایستایی “
برای پریدن و اوج گرفتن.
که اگر جز این بود آفرینش او را بی معنا می دانستم.
بایدرفت
باید شد،
نباید ماند
اینجا جای ماندن نیست
باور کن
ما همه با هم رفیقیم ^_^

قفل شده