بازی با کلمات!...

[mina.g]

ای ول لی لی جون (نه آخه قول داده داداش خوبی باشه)

[samirarad]

راه راه میکنیم لباس عروس رو(با جوهر اشکان خان )

[mina.g]

وای خوب لی لی گناه داره

شاهد داری؟

(نه )

[زهـــــرا]

هه هه (ای بابا گفتم هیچی معلوم نیست انقد گفتین خودمم داره باورم میشه )

[زهـــــرا]

رنگ دوستی (منم وایمییستم نگا می کنم. تازشم من قرار نیست حالا حالاها عروس شم.امروز آب پاکیو میریزم رو دستش )

[زهـــــرا]

راستی
(دیشب مرحله آخر خواستگاری بود چون دیگه جواب رد نهایی رو دادم .هنوز زوده بابا.دو سه سال دیگه بهش فکر میکنم.ببخشید دیگه یه عروسی منتفی شد. )

[$ensieh]

يك(هفته نبودم ببين چه خبره دعوا،عروسي،شاباش،جواب رد،واااااااااااااااي)

[samirarad]

کو داماد؟؟؟ (صد سال هم بگذره ما پایه ایم. )

[$ensieh]

دير اومديم

[زهـــــرا]

ممنون

(صد سال هم بگذره ما پایه ایم. )

صد سال دیگه هم بگذره باید بیاییدعروسیم .میایید دیگه؟

[samirarad]

یه داماد پیدا کنین!(به دلیل ته کشیدن کلمات مجبوریم جمله به کار ببریم )
(لی لی جون آره که میاییم. البته اون موقع دیگه یه نفر حساب نکن. با همسر و بچه و نوه میاییم!! )

[travian]

نون و پنیر و سبزی (می بینم که تاپیک هم بکلی تغییر کرده!!)

[زهـــــرا]

لغت کم آوردین.(فکر جالبیه بازی با جملات.یا به قول اشکان داستان)

[زهـــــرا]

لایق دوستی

[زهـــــرا]

یکی دوتا دوست خوب مثل علی و اشکان