یک جرعه عشق

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
آواتار کاربر
parva
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 364
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط parva » پنج‌شنبه 24 مرداد 1387, 5:01 pm

اى هميشه خوب !
اى هميشه آشنا !
هر طرف كه ميكنم نگاه
تا همه كرانه هاى دور
عطر و خنده و ترانه ميكند شنا
در ميان بازوان تو !

ماهى هميشه تشنه ام
اى زلال تابناك !
يك نفس اگر مرا بحال خود رها كنى
ماهى تو جان سپرده روى خاك
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » پنج‌شنبه 24 مرداد 1387, 5:27 pm

در بهار زندگی احساس پیری می کنم

با همه ازادگی فکر اسیری می کنم

بس که بد دیدم ز یاران به ظاهر خوب خود

بعد از این بر کودک دل سخت گیری می کنم

روزگاریست که در می خانه خدمت می کنم

در لباس فقر کار اهل دولت می کنم
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » پنج‌شنبه 24 مرداد 1387, 6:29 pm


يارين بويون قوجاقلاديم، يار آغلادي من آغلاديم ييغيشدي قونشولار بوتون جار آغلادي من آغلاديم باشيندا قار قالان داغا، دانيشديم آيرِيليق سؤزون بير آه چکيب باشينداکي قار آغلادي من آغلاديم اؤرک سؤزون دئديم تارا سيملر اولدو پارا- پارا ياواش- ياواش سيزيلدادي تار آغلادي من آغلاديم دئديم کي حاق منيم کيدير باشيمي جکديلر دارا طناب کسنده بوينومو دار آغلادي من آغلاديم ايليگه اسدي بير خزان تالاندي گوللريم منيم خبر چاتينجا بولبوله خار آغلادي من آغلاديم
آخرین ویرایش توسط farid_p در جمعه 25 مرداد 1387, 2:17 pm، در مجموع 3 بار ویرایش شده است.
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » پنج‌شنبه 24 مرداد 1387, 6:42 pm

ميشه معني شعرتو هم بذاري
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » پنج‌شنبه 24 مرداد 1387, 7:09 pm

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به کراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است

سال هایم به تباهی رفت . هیچ برایم نمانده جز هیچ...
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » پنج‌شنبه 24 مرداد 1387, 11:05 pm

یک تجلی عقل را مجنون کند
مست مستم لیک مستی دیگرم امشب از هر شب به تو عاشقترم
راست گویم یک رگم هشیار نیست مستم اما جام و می در کار نیست
مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست
نیمه شب ها سیر عالم کرده ام رو به ارواح مکرم کرده ام
نغمه ی مرغ شبم پر می دهد سیر دیگر حال دیگر می هد
حالت مستی و مدهوشی خوش است وز همه عالم فراموشی خوش است
مستی ما گر ندانی دور نیست باده ی ما زاده ی انگور نیست
دختر رس پیش ما بی ابروست باده ی ما فارغ از جام و سبوست
کی تو در پیمان من هشیار باش خواب خرگوشی بنه بیدار باش
بند بگسل نغمه زن پرواز کن این قفس بشکن و پرواز کن
این ندا هر شب مرا مستی دهد زندگانی بخشد و هستی دهد
هاتفی گوید مرا در بیت بیت ای قلم زن ما رمیت اذ رمیت
در سکوت شب دلم پر می زند دست یاری حلقه بر در می زند
شب برارم ناله بر کوی سکوت عالمی دارد هیاهوی سکوت
برگ ها در ذکر گلها در نماز مرغ شب حق حق زنان گرم نیاز
بال بگشا از زحم شهباز من می رود تا بی کران پرواز من
از چراغ اسمان ها روشنم پر فروغ از نور باران تنم
روشنان اسمانی در عبور نور و نور و نور ونور ونور ونور
میرسم انجا که غیر از یار نیست وز تجلی قدرت دیدار نیست
یک تجلی عقل را مجنون کند وای اگر از پرده سر بیرون کند
آخرین ویرایش توسط farid_p در جمعه 25 مرداد 1387, 2:17 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
russfm
کاربر معمولي
کاربر معمولي
پست: 88
تاریخ عضویت: جمعه 21 تیر 1387, 5:11 pm
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط russfm » جمعه 25 مرداد 1387, 12:57 am

ماه و سنگ
اگر ماه بودم ؛ به هرجا که بودم ؛

سراغ تورا از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم ؛ به هرجا که بودی؛

سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی – به صد ناز – شاید

شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی ؛به هرجا که بودم

مرا می شکستی ؛ مرا می شکستی !
سعدی : " مبین که میگوید ببین چه میگوید " .
--------
فردریش نیچه :"زندگی بدون موسیقی اشتباه است" .

آواتار کاربر
SaRa_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 34
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 30 تیر 1387, 1:24 am

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SaRa_p » جمعه 25 مرداد 1387, 4:22 pm

مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرکشی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

آواتار کاربر
SaRa_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 34
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 30 تیر 1387, 1:24 am

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SaRa_p » جمعه 25 مرداد 1387, 4:55 pm

باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست
ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست
سیری مباد سوخته ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

آواتار کاربر
SaRa_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 34
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 30 تیر 1387, 1:24 am

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SaRa_p » جمعه 25 مرداد 1387, 4:59 pm

تو می روی و دل ز دست می رود
مرو که با تو هر چه هست می رود
دلی شکستی و به هفت آسمان
هنوز بانگ این شکست می رود
کجا توان گریخت زین بلای عشق
که بر سر من از الست می رود
نمی خورد غم خمار عاشقان
که جام ما شکست و مست می رود
از آن فراز و این فرود غم مخور
زمانه بر بلند و پست می رود
بیا که جان سایه بی غمت مباد
وگرنه جان غم پرست می رود
شب غم تو نیز بگذرد ولی
درین میان دلی ز دست می رود
دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » جمعه 25 مرداد 1387, 5:53 pm

با دلي بي تاب مي خوانم تو را
مثل شعري ناب مي خوانم تو را
در كنار جويباري از غرل
با سرود آب مي خوانم تو را
شب به قصد كوچه بيرون مي روي
در شب مهتاب مي خوانم تو را
خستگي را مي تكانم از تنت
با زبان خواب مي خوانم تو را
با لباني كه عطش بو سيده است
با صداي آب مي خوانم تو را
عكس خاموشم كه تا پايان عمر
با دلي بي تاب مي خوانم تو را
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » جمعه 25 مرداد 1387, 6:01 pm

به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » جمعه 25 مرداد 1387, 6:08 pm

تصویر

ای کاش زبان نگاهم را می دانستی

و با این همه سکوت

مرا به خاموشی متهم نمی کردی

کاش می دانستی من همیشه

با زبان چشمانم با تو سخن می گویم

چشمانی که از ندیدنت

سیل ها دارند برای جاری ساختن

سخن ها دارند برای گفتن

غزل ها دارند برای از تو سرودن و

عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن

کاش می دانستی که من تو را

دوست دارم

کاش می دانستی....
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
SaRa_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 34
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 30 تیر 1387, 1:24 am

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SaRa_p » جمعه 25 مرداد 1387, 11:14 pm

آه کز تاب دل سوخته جان می سوزد
ز آتش دل چه بگویم که زبان می سوزد
یارب این رخنه ی دوزخ به رخ ما که گشود ؟
که زمین در تب و تاب است و زمان می سوزد
دود برخاست ازین تیر که در سینه نشست
مکن ای دوست که آن دست و کمان می سوزد
مگر این دشت شقایق دل خونین من است ؟
که چنین در غم آن سروروان می سوزد
آتشی در دلم انداخت و عالم بو برد
خام پنداشت که این عود نهان می سوزد
لذت عشق و وفا بین که سپند دل من
بر سر آتش غم رقص کنان می سوزد
گریه ی ابر بهارش چه مدد خواهد کرد ؟
دل سرگشته که چون برگ خزان می سوزد
سایه خاموش کزین جان پر آتش که مراست
آه را گر بدهم راه جهان می سوزد
دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

آواتار کاربر
SaRa_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 34
تاریخ عضویت: یک‌شنبه 30 تیر 1387, 1:24 am

Re: یک جرعه عشق

پست توسط SaRa_p » جمعه 25 مرداد 1387, 11:19 pm

بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید
دیرن خانه غریبند ، غریبانه بگردید
یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود
جهان لانه ی او نیست پی لانه بگردید
یکی ساقی مست است پس پرده نشسته ست
قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید
یکی لذت مستی ست ، نهان زیر لب کیست ؟
ازین دست بدان دست چو پیمانه بگردید
یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد
به دامش نتوان یافت ، پی دانه بگردید
نسیم نفس دوست به من خورد و چه خوشبوست
همین جاست ، همین جاس ، همه خانه بگردید
نوایی نشنیده ست که از خویش رمیده ست
به غوغاش مخوانید ، خموشانه بگردید
سرشکی که بر آن خک فشاندیم بن تک
در این جوش شراب است ، به خمخانه بگردید
چه شیرین و چه خوشبوست ، کجا خوابگه اوست ؟
پی آن گل پر نوش چو پروانه بگردید
بر آن عق بخندید که عشقش نپسندید
در این حلقه ی زنجیر چو دیوانه بگردید
درین کنج غم آباد نشانش نتوان دید
اگر طالب گنجید به ویرانه بگردید
کلید در امید اگر هست شمایید
درین قفل کهن سنگ چچو دندانه بگردید
رخ از سایه نهفته ست ، به افسون که خفته ست ؟
به خوابش نتوان دید ، به افسانه بگردید
تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید
دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا ؟

قفل شده