یک جرعه عشق

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » شنبه 26 مرداد 1387, 12:32 am



یه روز و روزگاری خیلی دوستت داشتم
گل عشقتو توی این دلم کاشتم
اما بعد یک عمر خون دل خوردن
فهمیدم توی دلت جایی نداشتم
میگفتی عشقت منم تویی پاره ی تنم
فکرشو نکن یه روزی ازت دل بکنم
عشق توور خواستم رو چشام گذاشتم
اما باز توی دلت جایی نداشتم


اشک منو در نیار
پا رو دل من نذار
قلب من واسه ی توئه
سر به سر من نذار
اشک منو در نیار

آخه هیچکی مثل تو حرفمو نمیخونه
اگه بری جای تو خالیه توی خونه
اشک منو در نیار


آخرین ویرایش توسط farid_p در شنبه 26 مرداد 1387, 12:36 am، در مجموع 2 بار ویرایش شده است.
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » شنبه 26 مرداد 1387, 12:35 am

سکوت نوميد و غمرنگ مغرب آرام و سنگين پيش میآيد و مرا همچون "سايه ی آواره ای در اين کوير"در خود محو ميکند و آفرينش باز در اقيانوسی از شب غرق ميشود و شب چنان بر عالم مينشيند که گويی هيچ گاه بر نخواهد خواست. گويی هرگز نه ديروزی بوده است و نه فردايی خواهد بود و من همچون شبحی از اين شبهاي کوهستانهاي ساکت، صحراهاي به خواب رفته ، ويرانه هاي نوميد و اين شهرهاي آلوده ميگريزم و لب فروبسته از ترنّم ، سر به دشت بی اميد مينهم تا ....

...پايان گيرم.

روح زندانی معبد من تشنه قرنهای بی باران!

کوزه ها را همچنان خشک و غبار آلوده باز گردانده ام.

شرم دارم که آنها را به تو _که در برگشت بی اميد من از اين هجرت ناکام ، به ديدارم خواهی آمد_ پس دهم.

دوست دارم کوزه ها را همينجا بر سنگ زنم و بشکنم.

کوزه اي را پر از اشک کرده ام و کوزه اي را پر از خون. اين دو را نگاه ميدارم.

چشمهایم را به لبهای کبود مشرق دوخته ام...

پرستوهای بی بهار من ، قاصدک های آواره در باد، باز گردید!

و تو، تشنه ی مجروح و عزیز من!

چشمهایت را بر من مدوز، ببند ، من از ديدن آنها رنج ميبرم ...


م.ص
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » شنبه 26 مرداد 1387, 12:39 am

پشت سرم گریه نکن مسافرم مسافرم

اشکاتو هی هدر نده باید برم باید برم

جلوی راهمو نگیر نذار منم گریه کنم

صلاحمون اینه عزیز باید برم سفر کنم

طاقت اشکاتو ندارم تورو خدا نذار ببارم

خدا نخواست قسمت اینه که من تو رو تنها بذارم

تو رو خدا گریه نکن اینقدر نگو نرو نرو

بغضم داره میترکه اینقدر نگو نرو نرو

اینجوری بی تابی نکن الهی قربونت برم

خدا نگهدارت باشه باید برم باید برم



در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » شنبه 26 مرداد 1387, 12:47 am

غصه نخور ای دل بی کسم
گریه نکن گلم همه کسم
رسم دنیا بی وفاییه
دلکم دلکم دلکم


دل من بغضتو بشکن
غریبگی نکن با من
ببار مثل ابر بهار دل من

اونی که تو رو شکسته
خدا جوابشو میده
ببار مثل ابر بهار دلکم
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » شنبه 26 مرداد 1387, 12:53 am

باران ميبارد امشب

دلم غم دارد امشب

آرام جان خسته

ره مي سپارد امشب


در نگاهت مانده چشمم

شايد از فكر سفر برگردي امشب

از تو دارم يادگاري

سردي اين بوسه را پيوسته بر لب

تصویر

قطره قطره اشك چشمم

مي چكد با نم نم باران به دامن

بسته اي بار سفر را

با تو اي عاشق ترين بد كرده ام من


اين كلام آخرينت

برده ميل زندگي را از سر من

گفته اي شايد بيايي

از سفر

اما نميشه باور من

م.ص
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » شنبه 26 مرداد 1387, 12:55 am

خیلی دیر رسیدی ای دوست
هفت تا کفن پوسوندم
پیرهن سیاه تنت کن کن من فقط یه استخونم
ببین چی کردی با این دل فکر کن فقط یه لحظه
نذار دیگه بیشتر از این تنم تو گور بلرزه


ازت یه خواهشی دارم زیر تابوتمو نگیر
وقتی که رفتم زیر خاک قبر منو بغل نگیر
حالا دیگه راحت راحتی هر کاری که میخوای بکن
منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر

حالا دیگه راحت راحتی هر کاری که میخوای بکن
منو به کی فروختی مفت برو واسه همون بمیر



فقط تا هفت روز سیاه تنت کن
شبای جمعه یادی از ما کن
عشقی که بردی باشه حلالت
عمری که بردی باشه حرومت

فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو میگیرم
تقاص این عمری که از دست رفته رو ازت میگیرم

فقط بدون روز قیامت جلوی راه تو رو میگیرم
تقاص این عمری که از دست رفته رو ازت میگیرم
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
parva
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 364
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط parva » دوشنبه 28 مرداد 1387, 6:10 pm

تصویر
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

آواتار کاربر
parva
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 364
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط parva » دوشنبه 28 مرداد 1387, 6:31 pm

تصویر
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

آواتار کاربر
parva
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 364
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط parva » دوشنبه 28 مرداد 1387, 6:40 pm

cuf: اینو تقدیم می کنم به بهترین ستاره دنیا ssb:

تصویر
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

آواتار کاربر
parva
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 364
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط parva » چهارشنبه 30 مرداد 1387, 4:51 pm

ssb: sanj: ssb: sanj: ssb:
تصویر
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

آواتار کاربر
parva
کاربر خوب
کاربر خوب
پست: 364
تاریخ عضویت: سه‌شنبه 10 مهر 1386, 12:46 pm
محل اقامت: اردبيــــــــــــــــل
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط parva » چهارشنبه 30 مرداد 1387, 5:05 pm

تصویر
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !
رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !
من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...
کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » چهارشنبه 30 مرداد 1387, 7:42 pm

دوستان با عرض پوزش به دليل ترافيكي كه تويه بخش كارداني به كارشناسي بود و اونجا احساس نياز ميشد انتونستم چند روزي پستهامو آپديت كنم .

اينو تقديم ميكنم به لحظه هاي تنهايم ...

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!

تصویر

خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ
آخرین ویرایش توسط مهيار در یک‌شنبه 3 شهریور 1387, 7:42 pm، در مجموع 1 بار ویرایش شده است.
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
مهيار
مدیر انجمن
مدیر انجمن
پست: 2444
تاریخ عضویت: شنبه 22 تیر 1387, 12:14 pm
محل اقامت: هورا
تماس:

Re: یک جرعه عشق

پست توسط مهيار » چهارشنبه 30 مرداد 1387, 7:55 pm

اي مسافر ! اي جدا ناشدني ! گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببينمت .
بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم .
آه ! که نميداني ... سفرت روح مرا به دو نيم مي کند ... و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد ...
بگذار بدرقه کنم واپسين لبخندت را و آخرين نگاه فريبنده ات را .
مسافر من ! آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش . با من سخني بگو . مگذار يکباره از پا در افتم ... فراق صاعقه وار را بر نمي تابم ...
جدايي را لحظه لحظه به من بياموز... آرام تر بگذر ...
وداع طوفان مي آفريند... اگر فرياد رعد را در طوفان وداع نمي شنوي ؟! باران هنگام طوفان را که مي بيني ! آري باران اشک بي طاقتم را که مي نگري ...
من چه کنم ؟ تو پرواز مي کني و من پايم به زمين بسته است ...
اي پرنده ! دست خدا به همراهت ...
اما نمي داني ... نمي داني که بي تو به جاي خون اشک در رگهايم جاريست ...
از خود تهي شده ام ... نمي دانم تا باز گردي مرا خواهي ديد ؟
م.ص

تصویر
پيش از سحر تاريك است،اما تا كنون نشده که آفتاب طلوع نکند... به سحر اعتماد کنيد.

شکست وجود ندارد مگر در ذهن سازنده‌اش!
-------------------------------------------------------------------
بوي جوي موليان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي

ديگه آموي و درشتي هاي او
زير پايم پرنيان آيد همي
--------------------------------------------------------------------------
به سلامتي بچه هاي قديم که با ذغال واسه خودشون سيبيل ميذاشتن تا شبيه باباهاشون بشن نه بچه هاي الان که ابروهاشونو بر ميدارن تا شبيه مادراشون بشن

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » پنج‌شنبه 31 مرداد 1387, 3:55 pm

رو به روی من سرابه
بختِ من همیشه خوابه
توو دلم جای یه زخمه
بی تو زندگیم عذابه

توی این شهر ِ سیاهی میدونم تو بی گناهی
واسه ی من تا همیشه قشنگترین اشتباهی

حالا دیگه خوب میدونم به تو رسیدن محاله
برای گذشتن از من دلِ تو چه بیقراره

تو غرورمو شکستی
دل به یکی دیگه بستی

حالا هر شب بی تو قلبِ من میگیره
منو تهدید میکنه؛ بی تو میمیره

صدای رفتن ِ تو توو گوشمه انگار
میگه از پیشم برو, خدانگهدار

میدونم که انتظار فایده نداره
دلِ من همیشه زرد و بی بهاره

صدای رفتن ِ تو توو گوشمه انگار
میگه از پیشم برو, خدانگهدار
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

آواتار کاربر
farid_p
کاربر ساده
کاربر ساده
پست: 21
تاریخ عضویت: دوشنبه 21 مرداد 1387, 7:48 pm

Re: یک جرعه عشق

پست توسط farid_p » پنج‌شنبه 31 مرداد 1387, 3:59 pm


چه ساده عاشقت شدم, عاشق ِ دیوونگیات
دلم رو بردی با همون برق ِ قشنگ ِ توو نگات

گذاشتم عمر و جونمو به پای دوس داشتن ِ تو
هر کاری کردم واسه ی دوباره برگشتن ِ تو
دوباره برگشتن ِ تو

من که نمیخواستم از توو قلبِ من بری
یادته که میگفتی از همه عاشقتری
چی شد که باز به دلم تو پشتِ پا زدی؟
جواب عشقمو دادی با این همه بدی

هر کاری کردم که نری اما بازم فایده نداشت
چی شد که دنیام شده بود رفت و منو تنها گذاشت
هنوز نمیشه باورم چه ساده دل کندی ازم
تویی که پای عشقمون با گریه میخوردی قسم


در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

قفل شده